گنجور

شمارهٔ ۴۱ - مدح بهاءالدین محمد وزیر

ملک را فال ز اقبال بقا می یابد
آز را علت افلاس دوا می یابد
بدل و دست بهاء الدین تاج الوزراء
آنکه ایام از او فرو بها می یابد
حامدی اصلی فرخنده محمد نامی
که عطا میدهد و حمد و ثنا می یابد
روی او دید شب تیره لقا گفت این است
آنکه زو چهره خورشید ضیا می یابد
با کله داری آن فکرت روشن هر شب
آسمان پیرهن صبح قبا می یابد
قدر عالیش فلک را به نیابت بنشاند
لاجرم منصب او قدر و علا می یابد
چه عجب زانکه گرم باز دهد وام نیاز
دست او را چو چنین نیک ادا می یابد
ور بدین گونه که می بارد ابر کف او
ابر سرمایه ندانم، ز کجا می یابد
پیش قدرش که بدو پشت فلک راست شده است
آسمان خود را با پشت دو تا می یابد
عهد او نامه ی اقبال چو بر میخواند
همه خطش هو حسبی و خطا می یابد
دیده دولت چندانکه در او می نگرد
همه شرم و کرم وجود و وفا می یابد
هرکه را دست طبیب کرمش بردبه نبض
حالی از علت افلاس شفا می یابد
ای کف و طبع تو ابری و نسیمی که ثنات
چون نهالی ابدالدهر دوا می یابد
گوش گیتی بمثال تو همی حلقه کشد
دوش گردون ز جلال تو ردا می یابد
مرغزاری است جناب تو که بی منت ابر
نشو، در ساحت او عمر گیا می یابد
مد کلک تو مگر آب حیات است کزو
چون مدد یافت سخن وصف بقا می یابد
پرتو مهر ضمیر تو بجائی است که چرخ
زیر او خود را چون ذره هبا می یابد
صاحبا، بنده ز شست فلک سخت کمان
بر جگر بی کهنی تیر عنا می یابد
کام را کم زده بر نطع ستم می تازد
صبر را کم شده در راه بلا می یابد
سینه را خسته ز شمشیر قدر می بیند
دیده را سفته ز پیگان قضا می یابد
نظر دیده عنف تو بگردون آخر
چین ابرو بنماید که چرا می یابد
صیقل فرّ تو می یابد مصقل او
صحفه آینه فکر جلا می یابد
گر به تشریف عطای تو رسم، در نازم
که سخن پایه ز تشریف عطا می باید
نقش گرمی نهدم باز نهال کرمی
کاین محال او نه بصنعت بدعا می یابد
تا بود باقی بدنامی و نیکو اثری
چون به شمشیر اجل عمر فنا می یابد
خواهم از صدق دعا جمله بقای تو همه
آرزو های دل از صدق دعا می باید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ملک را فال ز اقبال بقا می یابد
آز را علت افلاس دوا می یابد
هوش مصنوعی: پادشاه با امید به موفقیت طولانی‌مدت خود، خوش‌بینی را تجربه می‌کند و در عوض، کسانی که دچار مشکل هستند، با تلاش و جست‌وجو درمانی برای مشکلات خود پیدا می‌کنند.
بدل و دست بهاء الدین تاج الوزراء
آنکه ایام از او فرو بها می یابد
هوش مصنوعی: باید بگویم که بهاءالدین تاج الوزراء شخصیتی است که در دوران خود به عنوان یک فرد مهم و تأثیرگذار شناخته می‌شد و روزها و زمانه‌ای که بر او گذشت، ارزش و بهای خاصی پیدا کرد.
حامدی اصلی فرخنده محمد نامی
که عطا میدهد و حمد و ثنا می یابد
هوش مصنوعی: حامدی اصلی به نام محمد، فردی خوشبخت و نیکوست که بخشایش می‌کند و در عوض مورد ستایش و شکرگزاری قرار می‌گیرد.
روی او دید شب تیره لقا گفت این است
آنکه زو چهره خورشید ضیا می یابد
هوش مصنوعی: چهره زیبا و درخشان او در دل شب تار نمایان شد، و در این لحظه فهمید که او همان کسی است که نور و روشنی را مانند خورشید به خود می‌گیرد.
با کله داری آن فکرت روشن هر شب
آسمان پیرهن صبح قبا می یابد
هوش مصنوعی: با تمام وجود و فکر خود، روشنایی را در دلت ایجاد کرده‌ای. هرشب، آسمان همچون لباسی تازه برای صبح می‌درخشد و زیبایی می‌آفریند.
قدر عالیش فلک را به نیابت بنشاند
لاجرم منصب او قدر و علا می یابد
هوش مصنوعی: قدرت و عظمت او باعث شده که آسمان به نمایندگی از او نشسته و به همین خاطر مقام و جایگاه او افزایش می‌یابد.
چه عجب زانکه گرم باز دهد وام نیاز
دست او را چو چنین نیک ادا می یابد
هوش مصنوعی: عجب است که در زمان سختی، کمک نیازمندی به دست کسی بیفتد که اینگونه به نیکی و خوبی رفتار می‌کند.
ور بدین گونه که می بارد ابر کف او
ابر سرمایه ندانم، ز کجا می یابد
هوش مصنوعی: اگر این بارش به این شکل ادامه داشته باشد، نمی‌دانم ابر کهنه‌ام کجا می‌تواند این همه سرمایه را پیدا کند.
پیش قدرش که بدو پشت فلک راست شده است
آسمان خود را با پشت دو تا می یابد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی که به مرتبه و مقام بالایی دست یافته، به گونه‌ای است که حتی آسمان هم به خاطر او تعظیم و ادای احترام می‌کند. در واقع، در اینجا به بزرگی و اهمیت شخص اشاره شده است که باعث می‌شود که چیزهای بزرگ و عظیم نیز نسبت به او خاضع شوند.
عهد او نامه ی اقبال چو بر میخواند
همه خطش هو حسبی و خطا می یابد
هوش مصنوعی: زمانی که به عهد او نگاه می‌کنم، شبیه نامه‌ای است که نشانه‌ی خوش‌شانسی من است و وقتی به آن توجه می‌کنم، تمام نوشته‌هایش فقط این است که "من به تو وابسته‌ام" و از اشتباهاتم آگاه می‌شود.
دیده دولت چندانکه در او می نگرد
همه شرم و کرم وجود و وفا می یابد
هوش مصنوعی: چشم کسی که به نعمت‌ها و زیبایی‌ها نگاه می‌کند، همواره از وجود عشق، سخاوت و وفاداری پر می‌شود.
هرکه را دست طبیب کرمش بردبه نبض
حالی از علت افلاس شفا می یابد
هوش مصنوعی: هرکس که به کمک و لطف طبیب برسد، با بررسی حالش و علت فقر و مشکلاتش، به درمان می‌رسد.
ای کف و طبع تو ابری و نسیمی که ثنات
چون نهالی ابدالدهر دوا می یابد
هوش مصنوعی: تو همچون ابری و نسیمی هستی که همیشه از ستایش و محبت مردم بهره‌مند می‌شود، مثل درختی که هر لحظه از آب و nourishment بهره می‌برد و رشد می‌کند.
گوش گیتی بمثال تو همی حلقه کشد
دوش گردون ز جلال تو ردا می یابد
هوش مصنوعی: گوش زمین به مانند تو به گردن آسمان زیبایی می‌بخشد و بر اثر عظمت تو، آسمان خود را با شکوهی خاص می‌پوشاند.
مرغزاری است جناب تو که بی منت ابر
نشو، در ساحت او عمر گیا می یابد
هوش مصنوعی: تو در مرغزاری قرار داری که به لطف و بدون هیچ انتظاری از ابرها، گیاهان و عمر خود را رستاخیز می‌کند و جوانه می‌زند.
مد کلک تو مگر آب حیات است کزو
چون مدد یافت سخن وصف بقا می یابد
هوش مصنوعی: مداد تو گویی که آب حیات است؛ زیرا وقتی که از آن بهره می‌گیرم، قدرت بیان و توصیف جاودانگی را پیدا می‌کنم.
پرتو مهر ضمیر تو بجائی است که چرخ
زیر او خود را چون ذره هبا می یابد
هوش مصنوعی: نور محبت و حقیقت وجود تو به قدری درخشان و قوی است که به نظر می‌رسد، هر چیزی در زیر آن، مانند ذره‌ای کوچک در فضا، به خود می‌لرزد و ناچیز به نظر می‌رسد.
صاحبا، بنده ز شست فلک سخت کمان
بر جگر بی کهنی تیر عنا می یابد
هوش مصنوعی: دوست من، من تحت فشار روزگار قرار دارم و احساس می‌کنم که تیرهای مشکلات به قلبم اصابت می‌کند.
کام را کم زده بر نطع ستم می تازد
صبر را کم شده در راه بلا می یابد
هوش مصنوعی: زبان دل را به تنگی می‌کشد و بر ظلم می‌تازد، صبر کم‌اهمیت شده و در مسیر رنج و زحمت به دنبال آن می‌گردد.
سینه را خسته ز شمشیر قدر می بیند
دیده را سفته ز پیگان قضا می یابد
هوش مصنوعی: دل دردمند از اثر تیغ تقدیر به شدت رنج می‌کشد و چشم، نشانه‌های سرنوشت را می‌بیند.
نظر دیده عنف تو بگردون آخر
چین ابرو بنماید که چرا می یابد
هوش مصنوعی: نگاه تند و نافذ تو در نهایت به چین ابروی تو می‌رسد و می‌پرسد چرا این نگاه چنین جذابیتی دارد.
صیقل فرّ تو می یابد مصقل او
صحفه آینه فکر جلا می یابد
هوش مصنوعی: ذهن انسان به مانند آینه‌ای است که با تفکر و جلا دادن به آن، می‌تواند روشن‌تر و شفاف‌تر شود. هرچه بیشتر به تفکر بپردازیم و آن را صیقل دهیم، قدرت درک و بینش ما افزایش می‌یابد.
گر به تشریف عطای تو رسم، در نازم
که سخن پایه ز تشریف عطا می باید
هوش مصنوعی: اگر به لطف و بخشش تو دست یابم، باید به خود ببالم که این سخن بر اساس ارزش و بزرگی نعمت توست.
نقش گرمی نهدم باز نهال کرمی
کاین محال او نه بصنعت بدعا می یابد
هوش مصنوعی: اگر من با دقت و توجهی عمیق، عشق و محبت را در دل نهال‌وار بکارم، این محبت به شکل معجزه‌آسا و بی‌زحمت شکوفا خواهد شد و نیازی به تلاش و کار دست نیست.
تا بود باقی بدنامی و نیکو اثری
چون به شمشیر اجل عمر فنا می یابد
هوش مصنوعی: تا زمانی که بدنامی و ویژگی‌های نیکو وجود دارد، آنها مانند عمر انسان با ضربه‌های ناگهانی تقدیر به پایان می‌رسند.
خواهم از صدق دعا جمله بقای تو همه
آرزو های دل از صدق دعا می باید
هوش مصنوعی: اگر با دعا و نیت خالصانه، پایداری و دوام تو را بخواهم، باید همه آرزوهای قلبم را با همین خلوص دعا کنم.