شمارهٔ ۲۰ - مدح
بخدائی که نفس قدرت او
شمس های رواق گردون است
کاف پیش کرشمه ی قدرش
عاشق طاق ابروی نون است
تا برآرد به آب صدره شام
قرص خورشید قرص صابون است
زورق ازرق سماوی از او
به گهرهای پاک مشحون است
نقطه ی امر او در این پرگار
شکم حوت و حبس ذوالنون است
گه، شکر خنده ی گل کرم است
باز، رشک سحاب افزون است
عقل بر نام قدر تو نرسد
زانکه نه قافله فلک دون است
داغ فرمان رکابدار تو را
بر سرین سیاه و گلکون است
در جهانی که عدل توست ز تیغ
چار ربع زمینش مسکون است
سایه گستر همای همت تو
زین بلند آشیانه بیرون است
طول و عرض ممالک خورشید
زیر آن سایه همایون است
هر که در علت خلاف تو ماند
نوش داروش ز هر معجون است
ملک را خامه ی شهاب و شت
سد اهریمنان وارون است
باز را بر تو آن بضاعت نیست
که زیانش بسود مقرون است
نه در انگشت عقل معدود است
نه به منقار عقل موزون است
مردم دیده خاک سرمه توست
زانکه بر طلعت تو مفتون است
دفع این چشم زخم را به بهار
کره گل کدوی مدهون است
آتش آفتاب را ز حمل
بهر طنز مزاج کانون است
گردن و گوش لعبتان چمن
عرضگاه دفین قارون است
تا، گریبان لاله بگشاید
دامن آفتاب در خون است
اشگفه خنده ی لب لعل است
ارغوان اشک چشم مجنون است
زان رخ شاخ پر سفیده شده است
زین کف پنج پر طبر خون است
خواب غنچه مگر نخواهد بست
چشم نرگس از آن در افسون است
تا بر این آستان فشاند میغ
آستین پر ز در مکنون است
ای که هر ذره ای ز خاک درت
دار ملک دو صد فریدون است
دار و گیر در نبوت را
نسبت ظاهر تو قانون است
پیش حلم تو خاک در عرق است
که از آن نیم قطره جیحون است
خسروا، صفدرا، خداوندا
پیش رای تو عقل مقبون است
نیک دانی که حجره ی فردوس
خوش هوا تر ز حجره ی تون است
لب خشک سراب را چه خبر
زان سرائی که ملک سیحون است
بعد از این نکته چون به پیمودی
بشنو هر چه بعد از اکنون است
ای دریغا، کجاست تربیتی
تا بگویم که شاعری چون است
در رکاب ثنای تو طبعم
قصبی هم عنان اکسون است
نپرد جز به یاد تشریفت
مرغ طبعم که تیر مسنون است
تا بدین کعبتین پیشه نمای
کله شام و صبح موهون است
شام عدل تو صبح باد مدام
کان شب فتنه را شبیخون است
آفتاب از تو داغ بر ران باد
کاسمان از تو دست بر نون است
شمارهٔ ۱۹ - مدح سیف الدین حسن جاندار: آنچه بر من ز دل و دلدار استشمارهٔ ۲۱ - در مرگ شرف الدین موفق گرد بازو: دلی که بسته این پیرزال جادو نیست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بخدائی که نفس قدرت او
شمس های رواق گردون است
هوش مصنوعی: به خدایی که قدرتش مانند خورشیدهای درخشان در آسمان است.
کاف پیش کرشمه ی قدرش
عاشق طاق ابروی نون است
هوش مصنوعی: عاشق زیبایی و جذبهی او هستم که به طرز خاصی توجه را به خود جلب میکند. حضور او مثل قوس ابرویی زیبا است که همگان را مجذوب میکند.
تا برآرد به آب صدره شام
قرص خورشید قرص صابون است
هوش مصنوعی: زمانی که آفتاب بر سطح آب شام درخشش مییابد، تصویر آن به گونهای است که شبیه یک قرص صابون به نظر میرسد.
زورق ازرق سماوی از او
به گهرهای پاک مشحون است
هوش مصنوعی: کشتی آبی رنگ از او پر است از جواهرهای پاک و درخشان.
نقطه ی امر او در این پرگار
شکم حوت و حبس ذوالنون است
هوش مصنوعی: نقطهای که همه چیز از آن آغاز میشود، در مرکز وجود آدمی قرار دارد و این وجود در انحصار و محدودیتهایی به سر میبرد.
گه، شکر خنده ی گل کرم است
باز، رشک سحاب افزون است
هوش مصنوعی: گاهی، خندهی گل به شکر میماند و این باعث حسادت بیشتر باران میشود.
عقل بر نام قدر تو نرسد
زانکه نه قافله فلک دون است
هوش مصنوعی: عقل نمیتواند به اندازهی ارزش و اهمیت تو پی ببرد، زیرا کاروان آسمان و ستارهها قدرت رسیدن به آن را ندارند.
داغ فرمان رکابدار تو را
بر سرین سیاه و گلکون است
هوش مصنوعی: زخم و نشانههای داغی که بر رقبایت به جا میگذاری، بر سر تو همیشه نمایان و مشخص است.
در جهانی که عدل توست ز تیغ
چار ربع زمینش مسکون است
هوش مصنوعی: در دنیایی که عدالت تو حاکم است، ساکنان چهار گوشه زمین از امنیت و آرامش برخوردارند.
سایه گستر همای همت تو
زین بلند آشیانه بیرون است
هوش مصنوعی: سایهی گستردهی آرزوی تو از این آشیانهی بلند بیرون رفته است.
طول و عرض ممالک خورشید
زیر آن سایه همایون است
هوش مصنوعی: کشورهای زیر نور خورشید در سایهی این مقام بزرگ قرار دارند.
هر که در علت خلاف تو ماند
نوش داروش ز هر معجون است
هوش مصنوعی: هر کسی که در علت و دلیل شما به اشتباه باقی بماند، درمانش بهتر از هر دارویی است که از معجونها به دست آمده باشد.
ملک را خامه ی شهاب و شت
سد اهریمنان وارون است
هوش مصنوعی: در این بیت به تصویر کشیده شده که قلمی مانند شهاب، به عنوان نیرویی مثبت، میتواند به خوبی بر افکار و نیتهای شوم و منفی اهریمنها غلبه کند و آنها را وادار به عقبنشینی کند. به عبارت دیگر، خلاقیت و هنر میتوانند بر تاریکی و بدی چیره شوند.
باز را بر تو آن بضاعت نیست
که زیانش بسود مقرون است
هوش مصنوعی: پرندهای که میخواهد پرواز کند، آنگونه که باید برای پرواز کردن آماده نیست؛ چرا که ناتوانیاش باعث میشود که زیانهایش به سودش نپیوندد.
نه در انگشت عقل معدود است
نه به منقار عقل موزون است
هوش مصنوعی: نه تنها محدودیتهای عقل در انگشتانش مشخص نیست، بلکه همگان نمیتوانند با سنجشهای عقل یکسان به قضاوت بپردازند.
مردم دیده خاک سرمه توست
زانکه بر طلعت تو مفتون است
هوش مصنوعی: مردم به زمین و خاک تو نگاه میکنند، زیرا چهره تو آنقدر زیباست که همه را مجذوب خودش میکند.
دفع این چشم زخم را به بهار
کره گل کدوی مدهون است
هوش مصنوعی: برای جلوگیری از چشم زخم، بهترین راه این است که گلهای زیبا و معطر را در بهار پرورش دهیم.
آتش آفتاب را ز حمل
بهر طنز مزاج کانون است
هوش مصنوعی: آتش خورشید به خاطر ویژگیهای خاص خود، جنبهای شوخ طبعانه و جذاب دارد.
گردن و گوش لعبتان چمن
عرضگاه دفین قارون است
هوش مصنوعی: گردن و گوش دختران زیبا مانند میدان و عرصهای است که گنجهای نهانی به بزرگی گنج قارون در آن نهفته است.
تا، گریبان لاله بگشاید
دامن آفتاب در خون است
هوش مصنوعی: زمانی که گل لاله شکوفا میشود و دامنش را میگشاید، آفتاب در خون است. این نشاندهنده تقابل زیبایی و تنشهای موجود در طبیعت است، و اشاره به لحظهای دارد که زیبایی به همراه درد و رنج ظهور میکند.
اشگفه خنده ی لب لعل است
ارغوان اشک چشم مجنون است
هوش مصنوعی: لب لعل و زیبا مانند شکوفهی شگفتانگیز است و اشک چشم مجنون نمایانگر عشق و احساسات عمیق اوست.
زان رخ شاخ پر سفیده شده است
زین کف پنج پر طبر خون است
هوش مصنوعی: از آن چهره که سفید و درخشان است، شاخی پر از گلها زینت یافته و خون از این پنج انگشت مانند شمشیری برنده جاری شده است.
خواب غنچه مگر نخواهد بست
چشم نرگس از آن در افسون است
هوش مصنوعی: خواب غنچه ممکن است مانع بسته شدن چشمان نرگس شود، چون این خواب تحت تأثیر جادو و افسون قرار دارد.
تا بر این آستان فشاند میغ
آستین پر ز در مکنون است
هوش مصنوعی: تا زمانی که بر این آستان هستی، باید با عشق و شوق به آن نزدیک شوی؛ زیرا در دامان این مکان رازهای زیادی نهفته است.
ای که هر ذره ای ز خاک درت
دار ملک دو صد فریدون است
هوش مصنوعی: ای کسی که هر ذره از خاک درگاه تو، دارای سلطنتی چون دو صد فریدون است.
دار و گیر در نبوت را
نسبت ظاهر تو قانون است
هوش مصنوعی: در امور پیامبری و راهنمایی، آنچه که باید به شکل واضح و مشخص انجام شود، از قوانین و ضوابطی تبعیت میکند.
پیش حلم تو خاک در عرق است
که از آن نیم قطره جیحون است
هوش مصنوعی: در برابر بزرگواری و بردباری تو، خاکی که بواسطه عرق به وجود آمده کم ارزش است، چرا که حتی یک قطره از آن برای تشکیل جیحون (رودخانهای بزرگ) کافی نیست.
خسروا، صفدرا، خداوندا
پیش رای تو عقل مقبون است
هوش مصنوعی: ای خداوند بزرگ، عقل در برابر اراده و تصمیم تو ناکام و مقهور است.
نیک دانی که حجره ی فردوس
خوش هوا تر ز حجره ی تون است
هوش مصنوعی: به خوبی میدانی که اتاق بهشت فضای بهتری نسبت به اتاق تو دارد.
لب خشک سراب را چه خبر
زان سرائی که ملک سیحون است
هوش مصنوعی: لب خشک و تشنهی سراب، چه خبری از آن مکانی دارد که سرزمین سیحون در آن واقع شده است؟
بعد از این نکته چون به پیمودی
بشنو هر چه بعد از اکنون است
هوش مصنوعی: پس از این نکته، وقتی که به این مسیر ادامه دادی، هر آنچه پس از این زمان اتفاق خواهد افتاد را بشنو و درک کن.
ای دریغا، کجاست تربیتی
تا بگویم که شاعری چون است
هوش مصنوعی: ای وای، کجا میتوانم تربیتی پیدا کنم تا بگویم شاعر واقعی چه ویژگیهایی دارد؟
در رکاب ثنای تو طبعم
قصبی هم عنان اکسون است
هوش مصنوعی: در مسیر ستایش تو، روحم به قدری مرتبط و هماهنگ است که مانند اسبی آرام و همگام با زیباییهای تو پیش میرود.
نپرد جز به یاد تشریفت
مرغ طبعم که تیر مسنون است
هوش مصنوعی: مرغ طبعم فقط به یاد عزت و بزرگیات پرواز میکند، زیرا تیر خود را به سمت هدفی مشخص نشانه میگیرد.
تا بدین کعبتین پیشه نمای
کله شام و صبح موهون است
هوش مصنوعی: تا زمانی که به این دو کعبه (حرم مکه و مدینه) نرسی، سرت را در روز و شب به زمین نخواهی گذاشت.
شام عدل تو صبح باد مدام
کان شب فتنه را شبیخون است
هوش مصنوعی: شام عدالت تو، صبحی است که همیشه برقرار است، زیرا آن شب فتنه، به کسی پرخاش میکند.
آفتاب از تو داغ بر ران باد
کاسمان از تو دست بر نون است
هوش مصنوعی: خورشید از تو گرما به زمین میتابد و باد در آسمان به لطف تو بر نان دست میساید.