گنجور

شمارهٔ ۱۹ - مدح سیف الدین حسن جاندار

آنچه بر من ز دل و دلدار است
چون دهم شرح که بس بسیار است
گر، تن است، از در او محروم است
ور دل است، از بر من آوار است
حالش از هر که به پرسم گوید
که خبر دارم از او، بر کار است
عملی یافت دلم بر در او
چیست پر غمزه که آن سالار است
من اگر بیدل و یارم سهل است
چون در این حادثه دل با یار است
سر، و زر، هر دو همی خواهد دوست
خوشتر آن است که خوش بازار است
تا بجائی که در این ملک امروز
هرچه او می نگشد. مردار است
چو منی را بدلی کرد سیاه
طره دوست، چنین طرار است
پیش از این بود صلیبی و امروز
کار کار قدح و زنار است
صبر گفتا که حمایت کنمت
دیدم او نیز به حال زار است
نه که بعد از کنف فضل خدای
حامی من شرف احرار است
کیست تاج الامرا، سیف الدین
جان احسان، حسن جاندار است
چون حسن، وقت سخازر پاش است
چون علی، روز دغا کرار است
گرچه در زرم سپهدار شه است
به تن خود سپهی جرار است
هر کجا صف بکشد خصم، دراست
باز اگر حمله کند، دیوار است
نه زمین است و موقر صفت است
نه، سپهر است و بلند آثار است
در دغا باز مخالف شکن است
در سخن، طوطی خوش گفتار است
شاه روح است نگویم باد است
ضوء مهر است، نگویم نار است
چار ارکان، هنر معمور است
هرکجا دست و دلش معمار است
عفو او، پرده تن عصیانست
ذهن او، پرده در اسرار است
بر کف و خنجر او آسان است
هرچه بر طبع فلک دشوار است
گر ز او گرچه حریف ظفر است
بس گران صورت و ناهموار است
تا سنانش ز عدو گلگون شد
گشت معلوم که گل با خار است
عقل چندان می مهرش خورده
زو عجب دارم اگر هشیار است
از قضا خیره تر و خیره سر است
دل داناش چنان بیدار است
تا زمین محتمل حلم وی است
ماهی و گاو مثقل بار است
هر کجا نقد سخن وزن کنند
ذهن طیاره ی او معیار است
از پی قصف سر و مجمر دل
خلق شکر گرو او عطار است
اول از منطقه داران بولاش
فلک ثابته را اقرار است
جامه صبح بلند است سنانش
چون بر او بر اثر ازهار است
اینهمه خون که خدنکش خورده است
گر ببوئی دهنش ناهار است
ای کلید در روزی کف تو
بر در بخل همو مسمار است
عزم و حزم تو که چرخ ظفری
صورت ثابته و سیار است
خور، از آن آینه روحانی است
که در او عکس تو را دیدار است
چون محیط فلکی گنج کمال
مهر و ماهت درم و دینار است
خیل تاش دل کوشنده ی توست
شیر، از آن پر جگر و عیار است
عجب است اینکه بعهد تو جهان
بند فرمان در اغیار است
چون فلک سینه پر آتش دارد
هرکه زیر فلک غدار است
حال ایام چرا منقلب است
میل گردون چو بیک هنجار است
آسمان ریش کهن تازه کند
زان، بصورت شبه زنکار است
فضل را روز اجل نزدیک است
ضغف حالش بنگر بیمار است
چاره اهل هنر کن که تو را
چاره ی اهل هنر ناچار است
خاصه خادم که ز اندوه سفر
خاطرش منزل صد تیمار است
فرش و خیمه چه کمی دارد لیک
غم اسب و سپرش بسیار است
تا زمین را اثر آرام است
تا فلک را صفت رفتار است
زیر پای تو زمین با دو قمر
که سوار فلک دوار است
مدت عمر تو چون عمر سخن
که نه صد ذرع و کزومقدار است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنچه بر من ز دل و دلدار است
چون دهم شرح که بس بسیار است
هوش مصنوعی: آنچه که در دل من و دل محبوبم وجود دارد، آنقدر زیاد و پیچیده است که نمی‌توانم به راحتی آن را توضیح دهم.
گر، تن است، از در او محروم است
ور دل است، از بر من آوار است
هوش مصنوعی: اگر جسم باشد، از در قلب او بی‌بهره است و اگر دل باشد، در آغوش من می‌غلتد.
حالش از هر که به پرسم گوید
که خبر دارم از او، بر کار است
هوش مصنوعی: هر کسی را که از او بپرسم، می‌گوید که از حال او مطلع هستم و مشغول کار است.
عملی یافت دلم بر در او
چیست پر غمزه که آن سالار است
هوش مصنوعی: دل من به دنبال کسی است که پر از جذابیت و فریبندگی است و آن شخص در بالاترین مقام قرار دارد.
من اگر بیدل و یارم سهل است
چون در این حادثه دل با یار است
هوش مصنوعی: اگر من دلداده و معشوقه‌ام آسان باشد، چون در این موقعیت قلبم با یارم است.
سر، و زر، هر دو همی خواهد دوست
خوشتر آن است که خوش بازار است
هوش مصنوعی: دوست هر دو چیز را می‌خواهد، هم مقام و هم مال، اما چیزی که بهتر است آن است که آنچه در بازار است و مردم آن را می‌پسندند، مورد توجه قرار گیرد.
تا بجائی که در این ملک امروز
هرچه او می نگشد. مردار است
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که در حال حاضر، هر چیزی که در این سرزمین تولید می‌شود و به چشم نمی‌آید یا ارزش ندارد، بی‌فایده و مرده است. برای اینکه چیزی به ارزش و اهمیت برسد، باید مورد توجه و نگهداری قرار گیرد.
چو منی را بدلی کرد سیاه
طره دوست، چنین طرار است
هوش مصنوعی: وقتی که مویی سیاه به جای موهای من در دل عاشقی نمایان شود، نشان از این دارد که عشق اینگونه عمل می‌کند.
پیش از این بود صلیبی و امروز
کار کار قدح و زنار است
هوش مصنوعی: قبل از این، نشانه‌ای از سختی و تحمل بار سنگین زندگی بود، اما امروز زمانه‌ای است که به شراب و لذت‌های دنیوی پرداخته‌ایم و به راحتی و بی‌خیالی زندگی می‌کنیم.
صبر گفتا که حمایت کنمت
دیدم او نیز به حال زار است
هوش مصنوعی: صبر به من گفت که از او حمایت کنم، اما دیدم او هم در وضعیتی بسیار بد و ناراحت کننده است.
نه که بعد از کنف فضل خدای
حامی من شرف احرار است
هوش مصنوعی: بعد از اینکه نعمت و لطف خدا به من رسید، دیگر نیازی نیست که به مقام و منزلت آزادگان نیاز داشته باشم.
کیست تاج الامرا، سیف الدین
جان احسان، حسن جاندار است
هوش مصنوعی: تاج‌الدولتی که در اینجا اشاره شده، به شخصیتی با نام سیف‌الدین جان احسان اشاره دارد که در میان افراد مهم و برجسته شناخته می‌شود. حسن نیز به عنوان یک انسان زنده و با اهمیت در نظر گرفته شده است.
چون حسن، وقت سخازر پاش است
چون علی، روز دغا کرار است
هوش مصنوعی: وقتی حسن در حال سخن گفتن است، همه چیز زیبا و دلنشین به نظر می‌رسد، اما مانند علی، روزهایی هم وجود دارد که دسیسه‌ها و نیرنگ‌ها نمایان می‌شود.
گرچه در زرم سپهدار شه است
به تن خود سپهی جرار است
هوش مصنوعی: هرچند که در زره و تجهیزات، فرمانده سلطانی است، اما در درون خود، فردی شجاع و نیرومند به شمار می‌رود.
هر کجا صف بکشد خصم، دراست
باز اگر حمله کند، دیوار است
هوش مصنوعی: هر جا که دشمن به صف بایستد، اگر هم دوباره حمله کند، باید آماده و مقاوم باشیم.
نه زمین است و موقر صفت است
نه، سپهر است و بلند آثار است
هوش مصنوعی: این جهان نه به شکل زمین است که ثبات و سنگینی دارد، و نه مانند آسمان است که بلند و پر از نشانه‌های برجسته باشد.
در دغا باز مخالف شکن است
در سخن، طوطی خوش گفتار است
هوش مصنوعی: در سخن و گفتار، کسی که راست نیست و در حقه‌بازی می‌کند، می‌تواند مانند طوطی زیبا و خوش‌زبان به نظر برسد.
شاه روح است نگویم باد است
ضوء مهر است، نگویم نار است
هوش مصنوعی: شاه نشانه‌ای از روح است، نمی‌گویم مثل باد است، بلکه نور خورشید است، نمی‌گویم مثل آتش است.
چار ارکان، هنر معمور است
هرکجا دست و دلش معمار است
هوش مصنوعی: چهار اصل اساسی، هنر در آنجا شکوفا می‌شود که نیروی خلاقیت و عشق در آنجا جاری باشد.
عفو او، پرده تن عصیانست
ذهن او، پرده در اسرار است
هوش مصنوعی: بخشش خداوند، پوششی برای نافرمانی‌هاست و فکر او، پوششی بر رازها و مهم‌ترین مسائل است.
بر کف و خنجر او آسان است
هرچه بر طبع فلک دشوار است
هوش مصنوعی: هر چیزی که برای سرنوشت و تقدیر آسمانی سخت و دشوار است، برای او که دارای کف و خنجر است، راحت و آسان به نظر می‌رسد.
گر ز او گرچه حریف ظفر است
بس گران صورت و ناهموار است
هوش مصنوعی: اگرچه او حریف پیروزی است، اما چهره‌اش سنگین و ناپسند است.
تا سنانش ز عدو گلگون شد
گشت معلوم که گل با خار است
هوش مصنوعی: وقتی که نیزه‌اش از خون دشمن رنگین شد، مشخص شد که گل با خار همراه است.
عقل چندان می مهرش خورده
زو عجب دارم اگر هشیار است
هوش مصنوعی: عقل تا چه حد تحت تأثیر عشق او قرار گرفته است، برایم عجیب است اگر هنوز هوشیار باشد.
از قضا خیره تر و خیره سر است
دل داناش چنان بیدار است
هوش مصنوعی: به طور تصادفی، دل آگاه و دانا بیشتر از حد معمول متوجه و بیدار است و همین باعث می‌شود که دیدش قوی‌تر و گاهی دچار حیرت شود.
تا زمین محتمل حلم وی است
ماهی و گاو مثقل بار است
هوش مصنوعی: زمین می‌تواند حامی و نگهدارنده حلم و بردباری او باشد، در حالی که ماهی و گاو در حال تحمل بار سنگینی هستند.
هر کجا نقد سخن وزن کنند
ذهن طیاره ی او معیار است
هوش مصنوعی: هر جا که صحبت بر سر ارزیابی و سنجش کلمات و اندیشه‌ها باشد، ذهن او مانند یک پرنده آزاد و با معیارهای سنجش تمایز می‌یابد.
از پی قصف سر و مجمر دل
خلق شکر گرو او عطار است
هوش مصنوعی: پس از قلع و قمع سر و غم دل، مردم در جستجوی شکر و نعمت هستند و او عطار (شخصی که در فروش ادویه و عطر تخصص دارد) است.
اول از منطقه داران بولاش
فلک ثابته را اقرار است
هوش مصنوعی: ابتدا از افرادی که دارایی و ثروت دارند، این حقیقت پذیرفته شده است که افلاک و اوضاع به طور ثابت و پایدار وجود دارد.
جامه صبح بلند است سنانش
چون بر او بر اثر ازهار است
هوش مصنوعی: لباسی که در صبح پوشیده شده، مانند تیرهای بلند است و بر روی آن نشانه‌هایی از گل‌ها دیده می‌شود.
اینهمه خون که خدنکش خورده است
گر ببوئی دهنش ناهار است
هوش مصنوعی: این همه خونی که بریده شده، اگر ببوئی، بوی غذا را می‌دهد.
ای کلید در روزی کف تو
بر در بخل همو مسمار است
هوش مصنوعی: ای کلید، در روزی که تو بر در بخل می‌کوبی، آن در به خاطر تو انگار به میخ چسبیده است.
عزم و حزم تو که چرخ ظفری
صورت ثابته و سیار است
هوش مصنوعی: عزم و اراده‌ات مانند دایره‌ای است که هیچ تغییر و افولی ندارد و همیشه ثابت و قابل اعتماد است.
خور، از آن آینه روحانی است
که در او عکس تو را دیدار است
هوش مصنوعی: خورشید، همچون آینه‌ای روحانی می‌باشد که در آن تصویر تو منعکس شده است.
چون محیط فلکی گنج کمال
مهر و ماهت درم و دینار است
هوش مصنوعی: فضای آسمانی مانند گنجی است که زیبایی و کمال تو، به مانند خورشید و ماه، ارزشمند و گران‌بهاست.
خیل تاش دل کوشنده ی توست
شیر، از آن پر جگر و عیار است
هوش مصنوعی: بسیاری از دل‌هایی که به عشق تو می‌تپند، دل‌های شجاع و جوانمردانه‌ای هستند، از همین رو پر از احساس و قدرت هستند.
عجب است اینکه بعهد تو جهان
بند فرمان در اغیار است
هوش مصنوعی: عجیب است که در این دنیا، عهد تو و فرمان تو در دست دیگران است.
چون فلک سینه پر آتش دارد
هرکه زیر فلک غدار است
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان پر از آتش و تلاطم است، هر کسی که در زیر این آسمان خائن و فریبنده زندگی می‌کند، دچار درد و رنج می‌شود.
حال ایام چرا منقلب است
میل گردون چو بیک هنجار است
هوش مصنوعی: چرا حال و روزها دچار تغییر و بی‌ثباتی شده‌اند، در حالی که حرکت آسمان به گونه‌ای است که نشانی از نظم ندارد؟
آسمان ریش کهن تازه کند
زان، بصورت شبه زنکار است
هوش مصنوعی: آسمان قدیمی دوباره جوان می‌شود، زیرا صورتش شبیه به زنی زیباست.
فضل را روز اجل نزدیک است
ضغف حالش بنگر بیمار است
هوش مصنوعی: فضل و خوبی‌ها در روز مرگ کم‌کم به پایان می‌رسند؛ حال آنکه ضعف حال آن‌ها را ببینید که مانند یک بیمار هستند.
چاره اهل هنر کن که تو را
چاره ی اهل هنر ناچار است
هوش مصنوعی: برای کسانی که اهل هنر هستند، تدبیری بیندیش که تو نیز ناگزیر به تدبیر آنها نیاز خواهی داشت.
خاصه خادم که ز اندوه سفر
خاطرش منزل صد تیمار است
هوش مصنوعی: به ویژه خدمتگزاری که به خاطر غم سفر، در دلش هزار درد و رنج دارد.
فرش و خیمه چه کمی دارد لیک
غم اسب و سپرش بسیار است
هوش مصنوعی: چادر و فرش کم نیست، اما غم و اندوه بابت اسب و زین آن بسیار است.
تا زمین را اثر آرام است
تا فلک را صفت رفتار است
هوش مصنوعی: زمین به آرامش و استقرار نیاز دارد، همان‌طور که آسمان نشان‌دهنده حرکت و چگونگی رفتار است.
زیر پای تو زمین با دو قمر
که سوار فلک دوار است
هوش مصنوعی: زمین زیر پای تو با دو قمر که بر آسمان گردان سوار هستند، به زیبایی تو اشاره دارد.
مدت عمر تو چون عمر سخن
که نه صد ذرع و کزومقدار است
هوش مصنوعی: عمر تو به اندازه عمر یک سخن است، که نه طول مشخصی دارد و نه می‌توان به راحتی مقدار آن را تعیین کرد.