بخش ۹ - صفت عشق
خوش آن عاشق که سرگرم خیال است
دلش پروانه شمع جمال است
در آتش هر شبی پروانه وار است
چو شمع از سوز دل شب زنده دار است
دلش پروانه وش از غم بود ریش
چو شمع از گریه شوید دامن خویش
چو فانوسش کسی دل برفروزد
که از داغ درونش سینه سوزد
مبادا آن تن که هست از سوز دل دور
چکار آید کسی را شمع بی نور
چو شمع آن کس که سوز دل ندارد
فروغ زندگی حاصل ندارد
خوش آن عاشق که سوز دل پذیرد
که بی آتش چراغی در نگیرد
ز خود پروانه وش چون دور گردد
چو شمع از پای تا سر نور گردد
چو سوز شمع وش پروانه را نور
فروغ او بود نور علی نور
خوش آن کت یار خواند جانب خویش
که گل آتش شود آتش کلت پیش
چو آید جذبه معشوق سرکش
کشد پروانه وش عاشق در آتش
در آتش خود نشد پروانه عمدا
کسی هرگز نزد بر تیغ خود را
بود شمع اژدهای آتشین نیش
دم گرمش کشد پروانه را پیش
چراغ دولت آن عاشق برافروخت
که بهر شمع خود پروانه وش سوخت
بیا ایعاشق شمع دل افروز
طریق عشق از پروانه آموز
بخش ۸ - مدح امیر اعظم شاه قلی بیگ: فلک قدری که هست از عزت و جاهبخش ۱۰ - آغاز داستان شمع و پروانه: حدیثی دارم از روشندلی یاد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش آن عاشق که سرگرم خیال است
دلش پروانه شمع جمال است
هوش مصنوعی: عاشق خوشحال کسی است که در دنیای خیال غرق شده و دل او مانند پروانه به دور شمع زیبایی میچرخد.
در آتش هر شبی پروانه وار است
چو شمع از سوز دل شب زنده دار است
هوش مصنوعی: هر شبی مثل پروانهای که در آتش میسوزد، احساساتی در دل مثل شمعی در حال سوختن دارد، و شب همچنان زنده است.
دلش پروانه وش از غم بود ریش
چو شمع از گریه شوید دامن خویش
هوش مصنوعی: دلش همچون پروانهای در آتش غم میسوزد و گریهاش مانند شمع، دامنش را آلوده کرده است.
چو فانوسش کسی دل برفروزد
که از داغ درونش سینه سوزد
هوش مصنوعی: کسی میتواند قلبش را روشن کند که از درونش حسرت و درد شدید وجود داشته باشد.
مبادا آن تن که هست از سوز دل دور
چکار آید کسی را شمع بی نور
هوش مصنوعی: مبادا کسی که از درد دل و حسرت بیخبر است، به تن و جسمی که وجود دارد اهمیت ندهد؛ زیرا مانند شمعی است که بدون نور است و هیچ کارایی ندارد.
چو شمع آن کس که سوز دل ندارد
فروغ زندگی حاصل ندارد
هوش مصنوعی: کسی که دلش داغ و سوزی ندارد، مانند شمعی است که نوری نمیدهد و از زندگی بهرهای نمیبرد.
خوش آن عاشق که سوز دل پذیرد
که بی آتش چراغی در نگیرد
هوش مصنوعی: عاشق کسی است که درد و رنج عشق را با آغوش باز میپذیرد، زیرا بدون تجربهio آن عشق، روشنایی و روشنی واقعی ممکن نیست به دست آید.
ز خود پروانه وش چون دور گردد
چو شمع از پای تا سر نور گردد
هوش مصنوعی: وقتی که پروانه از خود بیخبر میشود و به دور شمع پرواز میکند، از سر تا پایش نور و روشنی میگیرد.
چو سوز شمع وش پروانه را نور
فروغ او بود نور علی نور
هوش مصنوعی: مانند شمع که با سوختن خود نوری روشن میکند و پروانهای که به سوی آن میرود، نور به وجود میآید. این نور، نشانهای از نور دیگری است که همچون خورشیدی درخشانتر میباشد.
خوش آن کت یار خواند جانب خویش
که گل آتش شود آتش کلت پیش
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن کسی که محبوبش او را به سوی خود میخواند، چون گلهای آتشین به سمت شعلۀ آتش میروند.
چو آید جذبه معشوق سرکش
کشد پروانه وش عاشق در آتش
هوش مصنوعی: وقتی جذبه و کشش معشوقی قوی و سرکش آغاز شود، پروانه عاشق بیپروا و شجاع به سوی آتش میرود و در آن میسوزد.
در آتش خود نشد پروانه عمدا
کسی هرگز نزد بر تیغ خود را
هوش مصنوعی: در آتش عشق خود، هیچ پروانهای عمدًا خود را به تیغ نمیزند.
بود شمع اژدهای آتشین نیش
دم گرمش کشد پروانه را پیش
هوش مصنوعی: شمعی که درخشندگیاش مانند اژدهای آتشین است، با نیش داغ خود پروانه را به سوی خود میکشاند.
چراغ دولت آن عاشق برافروخت
که بهر شمع خود پروانه وش سوخت
هوش مصنوعی: نور و روشنی زندگی آن عاشق روشن شد که برای شمع وجود خود، پروانهوار سوخته است.
بیا ایعاشق شمع دل افروز
طریق عشق از پروانه آموز
هوش مصنوعی: بیا ای عاشق، شمعی که دل را روشن میکند، راه و روش عشق را از پروانه بیاموز.