بخش ۲۳ - آواره شدن پروانه از بزم شمع
چو جمعی را بلایی پیش آید
ملامت بر زبونان بیش آید
گر از برق بلا آتش فروزد
به غیر از خرمن عاشق نسوزد
چو صیاد از پی نخجیر راند
زبونتر صید مسکین بازماند
اگر بر رهگذر صد مور آید
بر او کافتاده باشد زور آید
اگر باد از نمکزار آورد خاک
نباشد جای او جز سینه چاک
اگر خود بر نمک هم کف بری پیش
نسوزد غیر انکشتی که شد ریش
به هر جا زآهن و سنگ آتش افروخت
در آن پَرگاله گیرد کاتشش سوخت
چو باد از شمع کوته دست گردید
ز کین شمع بر پروانه پیچید
جدا کرد از بر شمعش به زاری
به خاک ره فکند او را به خواری
بدان جورش که باد آواره میکرد
چو میشد باز پس نظاره میکرد
چو کردی باد با وی تندی آهنگ
همی جستی ازو فرسنگ فرسنگ
دلش از جور او میخَست و میرَفت
چراغ از دیدهاش میجَست و میرَفت
ز جورش هر نفس دیدی بلایی
چو موری در دهان اژدهایی
پرش نزدیک کز افتان و خیزان
شود چون برگ گل از باد ریزان
طپیدی همچو مرغ نیم بسمل
میان خاک و خون منزل به منزل
بخش ۲۲ - رفتن شمع در فانوس: چو شاهان شمع اگر رفتی بجاییبخش ۲۴ - دیوانه شدن پروانه و صحرا گرفتن او: نه خود میرفت از آن منزل به شبگیر
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو جمعی را بلایی پیش آید
ملامت بر زبونان بیش آید
هوش مصنوعی: وقتی که برای جمعی مشکلی پیش میآید، بیشتر از همه بر زبان کسانی که صحبت میکنند سرزنش و انتقاد میشود.
گر از برق بلا آتش فروزد
به غیر از خرمن عاشق نسوزد
هوش مصنوعی: اگر آتش ناشی از بلا و مصیبت به وجود بیاید، تنها دل سوخته عاشق است که آسیب میبیند و دیگران آسیبی نخواهند دید.
چو صیاد از پی نخجیر راند
زبونتر صید مسکین بازماند
هوش مصنوعی: وقتی که صیاد برای شکار به دنبال طعمه میرود، شکار بینوا و درمانده باقی میماند.
اگر بر رهگذر صد مور آید
بر او کافتاده باشد زور آید
هوش مصنوعی: اگر بر سر راه کسی صد مور در حال حرکت باشند، ممکن است به خاطر وجود آنها او احساس فشار و سختی کند.
اگر باد از نمکزار آورد خاک
نباشد جای او جز سینه چاک
هوش مصنوعی: اگر باد از نمکزار بوزد، جایی برای او وجود ندارد جز در دل کسی که از عشقش دچار درد و زخم شده است.
اگر خود بر نمک هم کف بری پیش
نسوزد غیر انکشتی که شد ریش
هوش مصنوعی: اگر خودت هم بر روی نمک برسی، نخواهی سوخت، جز کشتیای که به خاطر ناتوانی، متلاشی شده است.
به هر جا زآهن و سنگ آتش افروخت
در آن پَرگاله گیرد کاتشش سوخت
هوش مصنوعی: هر جا که آتش برپا شود، زندگی و شور و نشاط به آنجا میرسد و برآیند آن، پَرگالهای خواهد بود که در نتیجهاش میسوزد و از بین میرود.
چو باد از شمع کوته دست گردید
ز کین شمع بر پروانه پیچید
هوش مصنوعی: وقتی باد باعث شد شعله شمع خاموش شود، از روی کینه، شعله بر سر پروانه پیچید و او را سوزاند.
جدا کرد از بر شمعش به زاری
به خاک ره فکند او را به خواری
هوش مصنوعی: او با دلشکستگی شمع را از کنار خود دور کرد و به شدت ناراحت و بیاحترامی آن را به زمین انداخت.
بدان جورش که باد آواره میکرد
چو میشد باز پس نظاره میکرد
هوش مصنوعی: بدان که مثل بادی که انسان را در سفر به این سو و آن سو میبرد، او نیز وقتی به آرامش میرسد، دوباره به گذشته نگاه میکند.
چو کردی باد با وی تندی آهنگ
همی جستی ازو فرسنگ فرسنگ
هوش مصنوعی: وقتی که با او تند و سریع رفتار کردی، ناگهان از او فاصله گرفتی و دور شدی.
دلش از جور او میخَست و میرَفت
چراغ از دیدهاش میجَست و میرَفت
هوش مصنوعی: دل او به خاطر ظلم و بیرحمی او نگران و آزرده بود و به تدریج در حال رفتن بود. اشکها از چشمانش سرازیر میشد و به آرامی ناپدید میشد.
ز جورش هر نفس دیدی بلایی
چو موری در دهان اژدهایی
هوش مصنوعی: از عذاب و سختیهای او هر لحظه مانند این است که موری در دهان یک اژدها گرفتار شده باشد.
پرش نزدیک کز افتان و خیزان
شود چون برگ گل از باد ریزان
هوش مصنوعی: پرش نزدیک به زمین، مثل برگ گلی است که در اثر وزش باد به آرامی پایین میافتد و بالا میرود.
طپیدی همچو مرغ نیم بسمل
میان خاک و خون منزل به منزل
هوش مصنوعی: تو در حالی که همچون پرندهای نیمهجان در بین خاک و خون پرشور زندگی میکنی، از مکانی به مکان دیگر حرکت میکنی.