بخش ۲۱ - دور کردن باد پروانه را از شمع
نکو باشد به عاشق لطف دلبر
ولی هر چند پنهان تر نکو تر
مکن عشق نهان چون شمع روشن
که باشد از حسودان بیم کشتن
حسودان را بود رنجی به سینه
که بی موجب همی ورزند کینه
حسد تیغی بود چون نیش کژدم
که جوید بی سبب آزار مردم
حسد آتش بود چون برفروزد
بهر خشک و تری کافتد بسوزد
گر این آتش زند بر سینه یی تاب
کسش ننشاند الا تیغ چون آب
چو با پروانه شمع از عین رحمت
ز مستی کردی اظهار محبت
بخود چون مار، باد از رشک پیچید
که گنجی را به چنگ مفلسی دید
چنانش باد رشکی زان دو تن خاست
که این را کشتن او را سوختن خواست
ز غیرت تند گشت و قصد او کرد
کز آن گلبن فرو ریزد گل زرد
رباید از سر شمع افسر نور
کند پروانه را از وصل او دور
ولی هر چند از کین سوی او تاخت
نیارست از سرش تاج زر انداخت
جز این طرفی نبست از روی ماهش
کزو کنج شد بطرف مه کلاهش
چو شمعش تاج بر سر کج شد از باد
قیامت در میان مجلس افتاد
که ناگه تاج آن مشکین کلاله
رود بر باد همچون تاج لاله
برآمد از دل خلق از غمش دود
که او چشم و چراغ انجمن بود
چو خوی نازک و طبع سلیمش
نبود از نازکی تاب نسیمش
ز عین مردمی خلق از چپ و راست
پی آن نور چشم از جای برخاست
برای چاره جویی هر که بشتافت
بغیر از پرده تدبیری نمی یافت
بخش ۲۰ - جدایی افکندن باد میان پروانه و شمع: چو کردند آن دو تن دلسوزی آغازبخش ۲۲ - رفتن شمع در فانوس: چو شاهان شمع اگر رفتی بجایی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نکو باشد به عاشق لطف دلبر
ولی هر چند پنهان تر نکو تر
هوش مصنوعی: لطف و محبت دلبر به عاشق اگرچه پنهان و نهان باشد، باز هم زیبا و دلنشینتر است.
مکن عشق نهان چون شمع روشن
که باشد از حسودان بیم کشتن
هوش مصنوعی: عشق خود را پنهان نکن، مانند شمعی که درخشان است و از حسادت دیگران میترسد که آسیب ببیند.
حسودان را بود رنجی به سینه
که بی موجب همی ورزند کینه
هوش مصنوعی: حسودان در دل خود عذابی دارند، چرا که بدون دلیل به دیگران حسادت میکنند و کینهورزی میکنند.
حسد تیغی بود چون نیش کژدم
که جوید بی سبب آزار مردم
هوش مصنوعی: حسد مانند تیغی است که مانند نیش مار، بدون هیچ دلیلی به دیگران آسیب میزند.
حسد آتش بود چون برفروزد
بهر خشک و تری کافتد بسوزد
هوش مصنوعی: حسد مانند آتشی است که وقتی شعلهور شود، همه چیز را میسوزاند؛ چه چیزهای خشک و چه چیزهای مرطوب.
گر این آتش زند بر سینه یی تاب
کسش ننشاند الا تیغ چون آب
هوش مصنوعی: اگر این آتش بر دل کسی بتابد، هیچ چیز نمیتواند آن را خاموش کند، جز اینکه با تیز خود، همچون آب بیدرد به آن بپردازیم.
چو با پروانه شمع از عین رحمت
ز مستی کردی اظهار محبت
هوش مصنوعی: وقتی پروانه از سر شوق و محبت به شمع نزدیک میشود و در زیبایی و نور آن غرق میشود، از لطف و محبت شمع نیز سخن میگوید.
بخود چون مار، باد از رشک پیچید
که گنجی را به چنگ مفلسی دید
هوش مصنوعی: مار به خاطر حسادت به مفلسی که گنجی را پیدا کرده، به خود پیچید و در حالت نگران کنندهای قرار گرفت.
چنانش باد رشکی زان دو تن خاست
که این را کشتن او را سوختن خواست
هوش مصنوعی: به قدری حسادت و دشمنی در دل او نسبت به آن دو نفر وجود داشت که به خاطر آن تصمیم به کشتن یکی و سوزاندن دیگری گرفت.
ز غیرت تند گشت و قصد او کرد
کز آن گلبن فرو ریزد گل زرد
هوش مصنوعی: به خاطر غیرتی که داشت، تصمیم گرفت که از باغی که در آن گلهای زیبا میروید، گل زرد بریزد.
رباید از سر شمع افسر نور
کند پروانه را از وصل او دور
هوش مصنوعی: شمع نورانی است که با روشنایی خود میتواند پروانه را فریب دهد و او را از رسیدن به خود دور کند.
ولی هر چند از کین سوی او تاخت
نیارست از سرش تاج زر انداخت
هوش مصنوعی: هرچند او به دشمنی و حمله به سوی او رفت، اما نتوانست تاج زرینی را که بر سر دارد، از سرش بیندازد.
جز این طرفی نبست از روی ماهش
کزو کنج شد بطرف مه کلاهش
هوش مصنوعی: به جز این سمت، هیچ چیزی از زیبایی چهرهاش نیست که به خاطرش به سمت ماه کلاهش گرفته شده است.
چو شمعش تاج بر سر کج شد از باد
قیامت در میان مجلس افتاد
هوش مصنوعی: زمانی که شمع سرش در اثر وزش باد به کجی درآمد، در وسط مجلس به زمین افتاد.
که ناگه تاج آن مشکین کلاله
رود بر باد همچون تاج لاله
هوش مصنوعی: تاج سیاه مو ناگهان در باد پراکنده میشود، مانند تاج گل لاله که در نسیم میرقصند.
برآمد از دل خلق از غمش دود
که او چشم و چراغ انجمن بود
هوش مصنوعی: از دل مردم بخار غم او بلند شد، چون او روشنی وایتد نورانی مجلس بود.
چو خوی نازک و طبع سلیمش
نبود از نازکی تاب نسیمش
هوش مصنوعی: وقتی که شخصیت لطیف و روحیه سالم او وجود نداشته باشد، از نازکی و ظرافتش نمیتوان انتظار تحمل ندا را داشت.
ز عین مردمی خلق از چپ و راست
پی آن نور چشم از جای برخاست
هوش مصنوعی: از چشمان مردمی خوب خلق، نور و روشنی به سمت چپ و راست پخش شد و باعث شد که عینک یا نگاه تیزبین از جایش بلند شود.
برای چاره جویی هر که بشتافت
بغیر از پرده تدبیری نمی یافت
هوش مصنوعی: هر کس که برای حل مشکلات به دنبال راهی بود، جز راز و تدبیر پنهان، چیزی نیافت.