گنجور

بخش ۱۲ - دیدن پروانه شمع را و عاشق شدن بر او

زهی فرخنده فرخ جبینی
همایون طلعتی دولت قرینی
سعادت یاوری کز بخت مسعود
نبرده رنج یابد گنج مقصود
به تاریکی چو بردارد سر از جیب
چراغی ایزدش بنماید از غیب
چو شمع افروخت صحن گلشن از نور
یکی پروانه دید آن آتش از دور
مگو پروانه زین مجنون مستی
عجب دیوانه آتش پرستی
بصورت بینوایی پاکبازی
بمعنی گرم مهری جانگدازی
مشقت دیده زحمت کشیده
محبت پیشه محنت رسیده
به لاف مهر همچون صبح صادق
چو شمع او را زبان با دل موافق
چنان ز افتادگی مسکین و عاجز
که نشنیدی کسش آواز هرگز
چو شمع از سوختن پروا نبودش
از این معنی لقب پروانه بودش
چو دید آن روشنی پروانه مست
ز شوق او سبک از جای برجست
چنان کرد از فرح آهنگ مجلس
که یابد شبچراغی مرد مفلس
چو آن آتش که موسی را نمودند
دل پروانه زان آتش ربودند
نمود آن آتشین رخ در شب تار
چو از زلف بتان روی چو گلنار
گمان بودش مگر قندیل مهر است
فروهشته ازین طاق سپهرست
رسیدش جذبه یی زان ماه طلعت
کشید او را بقلاب محبت
تن پروانه گاهی زرد و بیمار
رخ شمعش کشیدی کهربا وار
سوی خورشید روی شمع گلچهر
کشیدی ذره وش پروانه را مهر
ازو دور و بدو نزدیک کز دور
بسوزد پنبه وش آیینه از نور
به پیش شمع چون یبخویش رفتی
چو مجنونان دلش از پیش رفتی
ز شوقش رشته جان در کشاکش
کشیدی موکشان شمعش بر آتش
چو آمد پیش و آن شمع چگل دید
ز شوقش آتشی در جان و دل دید
چنان زان شعله در افروختن بود
که از وی یکقدم تا سوختن بود

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی فرخنده فرخ جبینی
همایون طلعتی دولت قرینی
هوش مصنوعی: شخصی با چهره‌ی خوشبخت و خوش آب و رنگ، که سرشار از نعمت و شادکامی است.
سعادت یاوری کز بخت مسعود
نبرده رنج یابد گنج مقصود
هوش مصنوعی: سعادت و خوشحالی به فردی کمک می‌کند که از سرنوشت خود رنجی نکشیده و به هدفی که می‌خواهد برسد.
به تاریکی چو بردارد سر از جیب
چراغی ایزدش بنماید از غیب
هوش مصنوعی: زمانی که فردی از تاریکی خارج می‌شود و چراغی در دست دارد، خداوند از غیب و ناشناخته‌ها برای او روشنایی و راه را نمایان می‌کند.
چو شمع افروخت صحن گلشن از نور
یکی پروانه دید آن آتش از دور
هوش مصنوعی: وقتی که شمع در باغ روشن شد و نور آن فضا را پر کرد، پروانه‌ای از دور آن شعله را مشاهده کرد.
مگو پروانه زین مجنون مستی
عجب دیوانه آتش پرستی
هوش مصنوعی: نگو که پروانه به خاطر مجنون در شور و شوقش دیوانه شده و از آتش عشق می‌سوزد.
بصورت بینوایی پاکبازی
بمعنی گرم مهری جانگدازی
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به توصیف دو حالت انسانی می‌پردازد. اول به اشاره به کسانی که به صورت ظاهری و بیرونی خود را در مظلومیت و بیچارگی نشان می‌دهند، در حالی که در واقع درونشان پُر از محبت و صفا است. دوم اینکه این محبت و مهربانی، می‌تواند عواطف و احساسات دیگران را تحت تأثیر قرار دهد و باعث ایجاد درد و آسیب در دل‌ها شود. به بیان دیگر، ظاهر کسی ممکن است نشان‌دهنده‌ی ضعف باشد، اما باطن او می‌تواند مملو از عشق و انرژی مثبت باشد که بر روی دیگران تأثیر می‌گذارد.
مشقت دیده زحمت کشیده
محبت پیشه محنت رسیده
هوش مصنوعی: کسی که در زندگی سختی‌ها را تجربه کرده و زحمات زیادی کشیده، به محبت و دوستی رو می‌آورد و در عین حال، با مشکلات نیز روبه‌رو شده است.
به لاف مهر همچون صبح صادق
چو شمع او را زبان با دل موافق
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که محبت و صداقت همچون صبح روشنی است که به وضوح قابل مشاهده است. همچنین، مانند شمعی که در تاریکی می‌سوزد و زبانش با دلش هماهنگ است، عشق واقعی نیز با تمام وجود ابراز می‌شود.
چنان ز افتادگی مسکین و عاجز
که نشنیدی کسش آواز هرگز
هوش مصنوعی: گویی به قدری ذلیل و ناتوان است که هیچ‌کس صدای او را هرگز نشنیده است.
چو شمع از سوختن پروا نبودش
از این معنی لقب پروانه بودش
هوش مصنوعی: مانند شمع که از سوختن خود ترسی ندارد، او نیز به همین خاطر به "پروانه" شناخته می‌شود.
چو دید آن روشنی پروانه مست
ز شوق او سبک از جای برجست
هوش مصنوعی: زمانی که پروانه آن نور را دید، از شوق او به شدت مست شده و با شوق و بی‌پروا از جایش برخاست.
چنان کرد از فرح آهنگ مجلس
که یابد شبچراغی مرد مفلس
هوش مصنوعی: او به قدری خوشحال و پرانرژی بود که فضایی شاداب و دلنشین را در مجلس به وجود آورد، به طوری که حتی یک فرد بی‌پول هم می‌تواند در تاریکی شب نور و امیدی پیدا کند.
چو آن آتش که موسی را نمودند
دل پروانه زان آتش ربودند
هوش مصنوعی: مانند آتشی که به موسی نشان دادند، دل پروانه نیز به سمت آن آتش کشیده شد.
نمود آن آتشین رخ در شب تار
چو از زلف بتان روی چو گلنار
هوش مصنوعی: چهره آتشین تو در شب تار مثل این است که از زلف معشوقه‌ها، رویی مانند گل انار پیدا شود.
گمان بودش مگر قندیل مهر است
فروهشته ازین طاق سپهرست
هوش مصنوعی: او گمان می‌کرد که الگوی نور و روشنی، نشانه‌ای از عشق و محبت است که از آسمان بر زمین افتاده است.
رسیدش جذبه یی زان ماه طلعت
کشید او را بقلاب محبت
هوش مصنوعی: او از جذبه و جذابیت چهره آن ماه غمناک به فرودگاه محبت کشیده شد.
تن پروانه گاهی زرد و بیمار
رخ شمعش کشیدی کهربا وار
هوش مصنوعی: پروانه گاهی زرد و بیمار می‌شود، ولی وقتی به سمت شمع می‌رود، مثل کهربا می‌درخشد و زیبایی‌اش را به نمایش می‌گذارد.
سوی خورشید روی شمع گلچهر
کشیدی ذره وش پروانه را مهر
هوش مصنوعی: به سمتی که تابش خورشید است، تو یکی از گل‌های زیبا را درخشانی و زیبایی آن را به پروانه‌ای که در حال پرواز است، نشان دادی.
ازو دور و بدو نزدیک کز دور
بسوزد پنبه وش آیینه از نور
هوش مصنوعی: از او دور باش و به او نزدیک شو، زیرا که از دور، آتش در پنبه و آینه به وجود می‌آید.
به پیش شمع چون یبخویش رفتی
چو مجنونان دلش از پیش رفتی
هوش مصنوعی: زمانی که به سمت شمع می‌روی، اگر همانند مجنونان باشی، دل و روحت قبل از بدنت حرکت می‌کند.
ز شوقش رشته جان در کشاکش
کشیدی موکشان شمعش بر آتش
هوش مصنوعی: از شوق او، جانم در تلاش و کشمکش است، مانند شمعی که بر آتش می‌سوزد و به جلو می‌آید.
چو آمد پیش و آن شمع چگل دید
ز شوقش آتشی در جان و دل دید
هوش مصنوعی: وقتی او را دید و آن شمعی را که در دست داشت، از شوق در دلش آتش و هیجان پیدا شد.
چنان زان شعله در افروختن بود
که از وی یکقدم تا سوختن بود
هوش مصنوعی: این شعله به قدری داغ و آتشین بود که از آن فاصله‌ای تا سوختن وجود نداشت.