گنجور

بخش ۲۵ - رفتن گل در آتش و سوختن با نعش جم

ساقی ازین کاسه و خوان کبود
خرمی اندر دل و جان که بود؟
چشمه نوشیست پر از گرد مهر
گرمی رقصیست در آن سرد مهر
قصه دختر شنو القصه باز
کرد بر او جم دری از غصه باز
آمده این فرض بر آتش زنان
کز پی نعشند در آتش زنان
شخص جم ار مرده وار زنده بود
بر سر آتش شدن ارزنده بود
جم که پر از ناوک کین کیش داشت
مرد و در آتش شدو و آن کیش داشت
سخت شد از عالم فرمان بری
زنده در آتش شدن از آن پری
ماه رخ آراسته چون مشتری
وز غم او غرقه خون مشتری
از پی رقص از غم جم کف زنان
غرقه خون هم رخ و هم کف زنان
سرو قدش بر زده دامان شده
مو همه رام دل و دام آن شده
باد برافروخته آتش به چرخ
بر سر آتش زده پا خوش به چرخ
او همه هیزم شده گوگرد باد
خاک ره آتش شد و او گرد باد
عاشق و سرمست نه پروانه رنگ
چرخ بر آتش زده پروانه رنگ
مست شد آن مهوش و گلنار گشت
رفت در آن آتش و گل نار گشت
دانه وش افتاد در آتش روان
طعنه زد آن شمع بر آتش روان
زو نشد اندر غم جان گونه کم
دانه در آتش رود آن گونه کم
آتش شوقش دل پروانه سوخت
زن نگر آخر که چه مردانه سوخت
ایدل ازین واقعه بیدار شو
کشته درین معرکه بی دار شو
جسته ازین معرکه که گردان همه
کرده رخ از مهلکه گردان همه
غیرت عشق از همه کس برنخاست
عشق هم از طینت خس برنخاست
بید شد ار بیدل و بیدین ز عشق
میکشد او خنجر بیدین ز عشق
گر همه بر خود زده خنجر خلاف
دوستی این آمد و دیگر خلاف
باغ در آرایش و آیین گل
سوختن آسایش و آیین گل
چون تن گل را رود از سر گل آب
گل چه در آتش چه خود اندر گلاب
کاین شه عرش آمده وانکه گلی است
خانکه که زان شه رود آنگه گلی است
معدن گنج و گهر این خاک دان
در شو و منگر دگر این خاکدان
قطره کزین بحر برآمده درست
در شد و شد قیمت آن صد درست

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقی ازین کاسه و خوان کبود
خرمی اندر دل و جان که بود؟
هوش مصنوعی: ساقی، از این لیوان و سفره‌ی آبی چه کسی است که شادی و سرزندگی را در دل و جان ما به وجود می‌آورد؟
چشمه نوشیست پر از گرد مهر
گرمی رقصیست در آن سرد مهر
هوش مصنوعی: چشمه‌ای که پر از گرد عشق و محبت است، مانند رقصی گرم و دلنشین در میان سرمای مهر و محبت به نظر می‌رسد.
قصه دختر شنو القصه باز
کرد بر او جم دری از غصه باز
هوش مصنوعی: دختری قصه‌ای را آغاز کرد که در آن، دری از غم و ناراحتی به روی جم باز شد.
آمده این فرض بر آتش زنان
کز پی نعشند در آتش زنان
هوش مصنوعی: آمده‌اند تا بر بالای آتش با صبر و استقامت بایستند، زیرا به دنبال جان‌هایی هستند که در آتش مانده‌اند.
شخص جم ار مرده وار زنده بود
بر سر آتش شدن ارزنده بود
هوش مصنوعی: اگر شخصی مانند جم (که به عنوان یک فرد بزرگ و جاودان شناخته می‌شود) حتی پس از مرگ نیز زنده باشد، ارزش آنکه بر سر آتش برود و آزمایش شود را دارد.
جم که پر از ناوک کین کیش داشت
مرد و در آتش شدو و آن کیش داشت
هوش مصنوعی: جم که به خاطر کینه‌اش پر از تیرهای زهرآگین بود، به دست سرنوشت مرد و در آتش حسرت و کینه‌اش سوخت.
سخت شد از عالم فرمان بری
زنده در آتش شدن از آن پری
هوش مصنوعی: در زندگی، پیروی از دستورات و قوانین سخت شده و انسان مجبور است در سختی‌ها و مشکلات برود، مانند کسی که در آتش زندگی می‌کند.
ماه رخ آراسته چون مشتری
وز غم او غرقه خون مشتری
هوش مصنوعی: ماه با چهره‌ای زیبا مانند سیاره مشتری درخشیده است، و او به خاطر غم و اندوهی که دارد، به حالتی غمگین و دل‌سوخته به نظر می‌رسد.
از پی رقص از غم جم کف زنان
غرقه خون هم رخ و هم کف زنان
هوش مصنوعی: به دنبال شادی و رقص، حتی اگر غم و اندوه بر قلب‌ها حاکم باشد، به گونه‌ای که همه جا پر از شادی و نشاط باشد و این شادی به حدی باشد که خونین و غرق در احساسات عمیقی میان جمعیت جریان داشته باشد.
سرو قدش بر زده دامان شده
مو همه رام دل و دام آن شده
هوش مصنوعی: سرو با قد بلند و زیبایش، خود را بر دامن طبیعت زیبا نشان می‌دهد و دل همه را به تسخیر درآورده است.
باد برافروخته آتش به چرخ
بر سر آتش زده پا خوش به چرخ
هوش مصنوعی: باد به شدت آتش را در چرخ می‌گرداند و آتش را به پا می‌زند. چرخ به خوبی آتش را به حرکت درآورده است.
او همه هیزم شده گوگرد باد
خاک ره آتش شد و او گرد باد
هوش مصنوعی: او تبدیل به هیزم و گوگرد شده است، باد و خاک در مسیرش به آتش تبدیل شده و او نیز به مانند گرد باد است.
عاشق و سرمست نه پروانه رنگ
چرخ بر آتش زده پروانه رنگ
هوش مصنوعی: عاشق و شیدا کسی است که مانند پروانه‌ای است که به دور آتش می‌چرخد و جذابیتش او را به این کار وا می‌دارد. در اینجا، عشق و سرمستی او به زیبایی و خطر ناشی از این جذب شدن به یکدیگر اشاره دارد.
مست شد آن مهوش و گلنار گشت
رفت در آن آتش و گل نار گشت
هوش مصنوعی: دختر زیبا و خوشرو در حالی که شگفت‌زده و سرمست شده بود، به سمت آتش رفت و در آن به گل بنفش تبدیل گشت.
دانه وش افتاد در آتش روان
طعنه زد آن شمع بر آتش روان
هوش مصنوعی: دانه‌ای از دانه‌های گیاه در آتش افتاد و شمعی که روشن بود، به آن دانه طعنه زد.
زو نشد اندر غم جان گونه کم
دانه در آتش رود آن گونه کم
هوش مصنوعی: در دل غم و اندوه، جان انسان مانند دانه‌ای کم‌نور می‌شود و در آتش احساسات، همانند آن دانه، به تدریج فرو می‌رود و ناپدید می‌شود.
آتش شوقش دل پروانه سوخت
زن نگر آخر که چه مردانه سوخت
هوش مصنوعی: پرواز پروانه به خاطر شوق و علاقه‌اش به زیبایی آتش، دلش را سوخته است. به او نگاه کن که چگونه با شجاعت و بی‌پروا به سوی آتش می‌رود و جان خود را فدای عشقش می‌کند.
ایدل ازین واقعه بیدار شو
کشته درین معرکه بی دار شو
هوش مصنوعی: ای دل، از این ماجرا بیدار شو، چرا که در این جنگ، بی‌آنکه کسی در انتظار باشد، کشته‌ای وجود دارد.
جسته ازین معرکه که گردان همه
کرده رخ از مهلکه گردان همه
هوش مصنوعی: کسی از این میان فرار کرده که همه حریفان از ترس میدان را ترک کرده‌اند.
غیرت عشق از همه کس برنخاست
عشق هم از طینت خس برنخاست
هوش مصنوعی: غیرت عشق از هیچ‌کس نشات نمی‌گیرد، و عشق نیز از طبیعت افرادی که دارای صفات ناپسند هستند برنمی‌خیزد.
بید شد ار بیدل و بیدین ز عشق
میکشد او خنجر بیدین ز عشق
هوش مصنوعی: اگر بیدل آزار ببیند و در عشق دچار درد و رنج شود، عشق او باعث می‌شود که خنجر را به قلبش فرود آورد.
گر همه بر خود زده خنجر خلاف
دوستی این آمد و دیگر خلاف
هوش مصنوعی: اگر همه به یکدیگر خیانت کنند و بر علیه دوستی شمشیر بزنند، این رفتار دردناک و ناپسند است و هیچ چیز نمی‌تواند این ظلم را توجیه کند.
باغ در آرایش و آیین گل
سوختن آسایش و آیین گل
هوش مصنوعی: باغ به خاطر زیبایی و زینت خود، گلی را فدای خود کرده است. در واقع، در اینجا به زیبایی و زینت بخشیدن به باغ اشاره شده که منجر به از بین رفتن گلی می‌شود.
چون تن گل را رود از سر گل آب
گل چه در آتش چه خود اندر گلاب
هوش مصنوعی: وقتی که آب گل از ساقه‌اش جدا می‌شود، گل دیگر چه ارزشی دارد؛ چه در آتش باشد و چه در گلاب.
کاین شه عرش آمده وانکه گلی است
خانکه که زان شه رود آنگه گلی است
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف جایگاه و زیبایی فردی می‌پردازد که در عرش و بلندی‌ها قرار دارد. او مانند گلی است که از وجود و محبت آن شخص بزرگ ناشی می‌شود. به این معنا که آن شخص، با جلال و عظمتش، باعث شکوفایی و زیبایی دیگران می‌شود.
معدن گنج و گهر این خاک دان
در شو و منگر دگر این خاکدان
هوش مصنوعی: به این زمین به عنوان منبعی پر از گنج و جواهر نگاه کن و دیگر به چیزهای دیگر توجه نکن.
قطره کزین بحر برآمده درست
در شد و شد قیمت آن صد درست
هوش مصنوعی: قطره‌ای که از این دریا بیرون آمده، به درستی هر چه در این دریاست را در خود دارد و ارزش آن به درستی به صد می‌رسد.