گنجور

بخش ۲۴ - رفتن جم بگوی بازی و افتادن از اسب و هلاک شدن

ساقی ازین چنبر غم داد داد
کشت بس آزاده و کم داد داد
بر سر ما تا مه و گردون بود
سوزد ازو گر شه و گردون بود
روزی از آسایش آن خوش هوا
خاطر جم را تک ابرش هوا
خورد دو جام می گلبو زدن
جانب میدان شده در گوزدن
بر سر گردون تک ابرش رساند
گوزد و بر تارک ابرش رساند
زان سر چوگان شده گو شهر شهر
چون مه نوز ابروی او شهر شهر
یکدم از او چون دم بیهوده گوی
از خم چوگان نشد آسوده گوی
تاخته اسب از حد چین تاختن
مرگ هم آماده بر این تاختن
رد شد از اسب آنمه و خون خورد و مرد
ساغر جم گشت از آن خرد و مرد
سیلی مرگ آنهمه اسباب خورد
زیروی از خون وی اسب آب خورد
خورد شد از حادثه آن جام جم
مرد وشد این عاقبت انجام جم

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقی ازین چنبر غم داد داد
کشت بس آزاده و کم داد داد
هوش مصنوعی: ای ساقی، از این دایره‌ی غم نجات ده، زیرا بسیاری از آزادگان را نابود کرده و سهم اندکی به آنها داده‌ای.
بر سر ما تا مه و گردون بود
سوزد ازو گر شه و گردون بود
هوش مصنوعی: تا زمانی که مه و آسمان وجود دارند، عشق و احساسات ما همواره پایدار خواهد بود، حتی اگر سلطنت و دنیا به زوال برود.
روزی از آسایش آن خوش هوا
خاطر جم را تک ابرش هوا
هوش مصنوعی: در روزی با آسمان خوش و هوای دلپذیر، خاطر جم تحت تأثیر یک ابر تنها قرار می‌گیرد.
خورد دو جام می گلبو زدن
جانب میدان شده در گوزدن
هوش مصنوعی: شراب گلابی نوشید و به سمت میدان رفت و در حال شادی و خوشحالی به شادابی پرداخت.
بر سر گردون تک ابرش رساند
گوزد و بر تارک ابرش رساند
هوش مصنوعی: ابر در بالاترین نقطه آسمان قرار دارد و به تنهایی برفراز دنیای بالا حرکت می‌کند، با شکوه و زیبایی خود، دنیا را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
زان سر چوگان شده گو شهر شهر
چون مه نوز ابروی او شهر شهر
هوش مصنوعی: از آن جایی که سر چوب در دستم شده، به هر شهر که می‌روم، تابش آن مانند ماه نو بر ابروی اوست.
یکدم از او چون دم بیهوده گوی
از خم چوگان نشد آسوده گوی
هوش مصنوعی: لحظه‌ای از او دور نشو و همچنان در چرخش و حرکت باش، چرا که اگر بی‌حوصله و بی‌توجهی رفتار کنی، مانند توپ در بازی چوگان که در خم می‌ماند، بی‌فایده خواهی بود.
تاخته اسب از حد چین تاختن
مرگ هم آماده بر این تاختن
هوش مصنوعی: اسب به سرعت در حال تاختن است و مرگ نیز خود را برای این تهاجم آماده کرده است.
رد شد از اسب آنمه و خون خورد و مرد
ساغر جم گشت از آن خرد و مرد
هوش مصنوعی: اسب آن مرد به زمین افتاد و او به شدت آسیب دید و جان خود را از دست داد. همچنین، می نوشید و از شدت درد و رنج، حالش بد شد و جان سپرد.
سیلی مرگ آنهمه اسباب خورد
زیروی از خون وی اسب آب خورد
هوش مصنوعی: در این بیت به تأثیرات مرگ اشاره شده و این‌که چگونه مرگ می‌تواند باعث از بین رفتن تمام دارایی‌ها و وسایل زندگی شود. همچنین به نوعی نشان‌دهنده‌ این است که حتی موجودات زنده مانند اسب نیز تحت تأثیر این واقعیت قرار می‌گیرند و به نیازهای طبیعی خود می‌پردازند؛ در واقع همه چیز در برابر اجتناب‌ناپذیری مرگ بی‌معنا می‌شود.
خورد شد از حادثه آن جام جم
مرد وشد این عاقبت انجام جم
هوش مصنوعی: جام جم، که نماد دانایی و کمال است، به واسطه یک حادثه شکسته و سرنوشت انسان‌ها را دچار تغییر و پایان می‌کند. این نشان‌دهنده‌ی این است که حوادث ناگوار می‌توانند سرنوشت خیره‌کننده‌ای را تغییر دهند و به عواقبی ناگوار منجر شوند.