گنجور

بخش ۱۶ - صفت دخترکی که نامش گل بود

ساقی از آن می که به از تازه گل
باز بر آن چهره نه از غازه گل
گرمی دمساز گل آید بجوش
آبی از آن تازه گل آید بجوش
مرغ که از دولت گل بانگ اوست
قدر گل از شهرت گلبانگ اوست
داشتی اندر حرم آنشه نشان
دختری اندر رخش از مه نشان
دختر خوش صورت معنی گرو
برده هم از معنی لیل گرو
گل شده نام خوش آن گل بدن
سوخته می زاتش آن گل بدن
دامنش از دیده بد پاک تر
وز غم از دیده صد پاک، تر
گیسوی او آمده تا پا ز فرق
فرق از آن تا شب یلدا ز فرق
گرمه پیشانی او غره بود
از فر پیشانی وی غره بود
قامت او گلبن باغ جنان
دیده او مرهم داغ جنان
ابرویش آن قبله عشاق طاق
چون مه نور در همه آفاق طاق
سنبلش آموخته هر گوشه چین
خرمنی اندوخته هر خوشه چین
نرگس افسونگرش آهو شده
مستی آهو برش آهو شده
در رخش آنچ از پی شرمست بود
و آهوی او از پی شرمست بود
غمزه شوخش همه چون نیشتر
هر مژه یی از نم خونیش تر
چهره و مو دیده بینا فروز
در شب دل سوخته بین ناف روز
دل شده دیوانه از آن خال او
کو شده بیگانه از آن خال او
چون سمن از غنچه خود بینیش
کم شده کش رنجه خود بینیش
لعل لب آمیخته شهدش بشیر
یوسف از آن فتنه عهدش بشیر
در دهن از تنگی او پسته تنگ
راه دل آن تنگ شکر بسته تنگ
نقطه در آن دایره گنجا نبود
هیچ نه از نادره کانجا نبود
خنده اش انداخته در گل شکر
تهمتی انداخته در گلشکر
رشته دندان همه جان سر بسر
گوهر جان راضی از آن سر بسر
سیب که خواندی به زرد آن زنج
میزدی از غایت درد آن زنج
آفت دلها شده آن گردنش
وز همه به غارت جان کردنش
نقره خامی بر، از آن هم زیاد
نقره شد از نسبت آن کم زیاد
بازوی او راحت هر جانش بود
ساعد او پنجه مرجانش بود
برگ گل آن ناخن و در خون رزان
رسته گل از خون همه کف چون رزان
سوسنی انگشت و سر انگشتها
شعله جانسوز در انگشتها
وز گل تر بسته دودر سینه داشت
عمری از آن نیمه از سی نداشت
نخل قدش بسته هم از مو میان
مرهم جان بود کم از مومیان
نافه و نافی چو دو زیبا بهش
چون سخن اینجا رسد خفا بهش
دیده دو کوه از پس ران زهره اش
نیست جز از زهره کس این زهره اش
هم گل و مل ساقش و هم ساقیش
عرش خوش از صحبت همساقیش
از کف پا تن همه تا شانه پر
لؤلؤ تر ساخته کاشانه پر
گر بتو گل نسبتی از رنگ داشت
کی به ازو صورتی ارژنگ داشت
قصه دختر همه کوته کنم
خلعت و صافی او ته کنم

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقی از آن می که به از تازه گل
باز بر آن چهره نه از غازه گل
هوش مصنوعی: بیا تا از می خوش‌طعم بنوشیم، که این نوشیدنی بهتر از زیبایی گل‌های تازه است و زیبایی صورت تو را می‌سازد.
گرمی دمساز گل آید بجوش
آبی از آن تازه گل آید بجوش
هوش مصنوعی: اگر هوا بهاری و دلپذیر باشد، از آن گل تازه، آب شیرینی به جوش می‌آید.
مرغ که از دولت گل بانگ اوست
قدر گل از شهرت گلبانگ اوست
هوش مصنوعی: مرغی که به خاطر زیبایی و لطافت گل آواز می‌خواند، به خاطر شهرت و آوازش، به گل ارزش و مقام می‌دهد.
داشتی اندر حرم آنشه نشان
دختری اندر رخش از مه نشان
هوش مصنوعی: در حرم آن محبوب، نشانه‌هایی از دختری را می‌دیدی که زیبایی‌اش مانند ماه در چهره‌اش نمایان بود.
دختر خوش صورت معنی گرو
برده هم از معنی لیل گرو
هوش مصنوعی: دختر زیبایی که از معانی عمیق و نمادین بهره‌مند است، به نوعی نمایشگر مفهوم شب و زیبایی در شب است.
گل شده نام خوش آن گل بدن
سوخته می زاتش آن گل بدن
هوش مصنوعی: نام خوش آن گل به خاطر زیبایی‌اش در دل‌ها نقش بسته است، در حالی که آن گل، از سوختن و دردِ عشق شکفته شده است.
دامنش از دیده بد پاک تر
وز غم از دیده صد پاک، تر
هوش مصنوعی: دامن او از چشم‌های بد دورتر و از غم‌ها نیز دریغ‌تر است.
گیسوی او آمده تا پا ز فرق
فرق از آن تا شب یلدا ز فرق
هوش مصنوعی: موهای او از بالا تا پایین به گونه‌ای زیبا رها شده که تا شب یلدا جلب توجه می‌کند.
گرمه پیشانی او غره بود
از فر پیشانی وی غره بود
هوش مصنوعی: اگر پیشانی او در زیبایی خود احساس تکبر کند، باید بداند که پیشانی دیگری هم وجود دارد که به مراتب زیباتر است.
قامت او گلبن باغ جنان
دیده او مرهم داغ جنان
هوش مصنوعی: قد او مانند گل‌های بهشتی است و نگاهش التیام‌بخش سوختگی‌های دلی است که از عشق رنج می‌برد.
ابرویش آن قبله عشاق طاق
چون مه نور در همه آفاق طاق
هوش مصنوعی: ابروهای او مانند قبله‌ای است که عاشقان به سوی آن می‌روند و زیبایی‌اش مانند نوری است که در همه جا می‌درخشد.
سنبلش آموخته هر گوشه چین
خرمنی اندوخته هر خوشه چین
هوش مصنوعی: سنبلش در هر گوشه‌ای یاد گرفته است و هر خوشه‌ای را که چیده، انبوهی از آن را جمع کرده است.
نرگس افسونگرش آهو شده
مستی آهو برش آهو شده
هوش مصنوعی: چشمان جذاب و فریبنده نرگس، مانند چشمان آهوست که باعث ایجاد حالتی مست و شگفت‌انگیز می‌شود. به طوری که خود آهو نیز تحت تأثیر این زیبایی قرار گرفته و به حالت سرخوشی مبتلا شده است.
در رخش آنچ از پی شرمست بود
و آهوی او از پی شرمست بود
هوش مصنوعی: در چهره‌اش نشانه‌هایی از شرم وجود دارد و آهوی او نیز به سبب همین شرم، متوجه‌اش شده و به او نگاه می‌کند.
غمزه شوخش همه چون نیشتر
هر مژه یی از نم خونیش تر
هوش مصنوعی: زندگی با نگاه زیبا و بی‌رحم تو مانند درد شدیدی است که از هر مژه‌ات به قلبم نفوذ می‌کند.
چهره و مو دیده بینا فروز
در شب دل سوخته بین ناف روز
هوش مصنوعی: چهره و موهایی که در شب به زیبایی می‌درخشند، در دل روز به خاطر عشق و محبت آسیب دیده و سوزان هستند.
دل شده دیوانه از آن خال او
کو شده بیگانه از آن خال او
هوش مصنوعی: دل از زیبایی و جذابیت آن خال دیوانه شده و به شدت تحت تأثیر قرار گرفته است، به طوری که همه چیز را فراموش کرده و از آن خال غافل شده است.
چون سمن از غنچه خود بینیش
کم شده کش رنجه خود بینیش
هوش مصنوعی: وقتی که گل سمن از غنچه‌اش کم شده، درد و رنج آن را نیز درک کن.
لعل لب آمیخته شهدش بشیر
یوسف از آن فتنه عهدش بشیر
هوش مصنوعی: لب‌های سرخ او همچون لعل، به طعم شیرین شهد آغشته است و نشانه‌ای از زیبایی و جذابیت یوسف، آن شخص محبوب، از آن فتنه و زیبایی در زمانه‌اش به حساب می‌آید.
در دهن از تنگی او پسته تنگ
راه دل آن تنگ شکر بسته تنگ
هوش مصنوعی: در دهان به خاطر تنگی خرما، پسته نمی‌تواند به راحتی جا بگیرد و در دل نیز محبت شیرین به خاطر تنگی عشق، به سختی وارد می‌شود.
نقطه در آن دایره گنجا نبود
هیچ نه از نادره کانجا نبود
هوش مصنوعی: در آن دایره، هیچ نقطه‌ای وجود نداشت و هیچ چیز نادری نیز از آنجا پیدا نمی‌شد.
خنده اش انداخته در گل شکر
تهمتی انداخته در گلشکر
هوش مصنوعی: خنده‌اش طعمی شیرین و دلپذیر دارد، مانند شکر در گل، که به زیبایی‌اش افزوده است.
رشته دندان همه جان سر بسر
گوهر جان راضی از آن سر بسر
هوش مصنوعی: دندان‌ها مانند رشته‌ای هستند که جان را به هم متصل می‌کنند و اگرچه ممکن است این اتصال دردناک باشد، اما در عمق جان، این پیوند ارزشمند و رضایت‌بخش است.
سیب که خواندی به زرد آن زنج
میزدی از غایت درد آن زنج
هوش مصنوعی: سیب زردی که به آن اشاره می‌کنی، در حقیقت نماد یک زخم عمیق است که تو را به شدت آزار می‌دهد و از دردی که آن زخم به تو می‌دهد، نتوانسته‌ای رها شوی.
آفت دلها شده آن گردنش
وز همه به غارت جان کردنش
هوش مصنوعی: آن گردن زیبا، دل‌ها را به درد می‌آورد و با جذبه‌اش جان‌ها را به ستم می‌گیرد.
نقره خامی بر، از آن هم زیاد
نقره شد از نسبت آن کم زیاد
هوش مصنوعی: نقره خام، با اینکه به خودی خود کم است، اما وقتی به آن ارزش و نسبت کیفیت افزوده می‌شود، می‌تواند زیاد به نظر برسد. این امر نشان‌دهنده‌ی این است که برخی چیزها با مقایسه و نسبت دادن به دیگران، می‌توانند ارزش بیشتری پیدا کنند.
بازوی او راحت هر جانش بود
ساعد او پنجه مرجانش بود
هوش مصنوعی: بازوی او باعث آرامش هر کسی بود و ساعد او مانند پنجه‌ای از مرجان بود.
برگ گل آن ناخن و در خون رزان
رسته گل از خون همه کف چون رزان
هوش مصنوعی: برگ گل به مانند ناخن است و گل با ظرافتی که از خون رزان به دست آمده، مانند ردیف‌هایی از خونِ همه‌ی آن‌هاست.
سوسنی انگشت و سر انگشتها
شعله جانسوز در انگشتها
هوش مصنوعی: سوسن و انگشتانش مانند شعله‌ای سوزان و دل‌سوز در دستانش هستند.
وز گل تر بسته دودر سینه داشت
عمری از آن نیمه از سی نداشت
هوش مصنوعی: او در تمام عمر خود، در سینه‌اش دو دل سنگین از غم و درد داشت و هرگز نتوانست نیمی از این غم را فراموش کند.
نخل قدش بسته هم از مو میان
مرهم جان بود کم از مومیان
هوش مصنوعی: نخل بلند، با وجود اینکه به نظر می‌رسد درگیر مشکلاتی است، اما در واقع به خاطر زیبایی‌اش، روح و جان را التیام می‌بخشد.
نافه و نافی چو دو زیبا بهش
چون سخن اینجا رسد خفا بهش
هوش مصنوعی: نافه و نافی، دو زیبایی که در بهشت هستند، وقتی سخن از اینجا به بهشت می‌رسد، به شکلی پنهان و مخفی خواهند بود.
دیده دو کوه از پس ران زهره اش
نیست جز از زهره کس این زهره اش
هوش مصنوعی: چشمانش مانند دو کوه هستند و از پشت زیبایی او، جز زیبایی خود او چیزی دیده نمی‌شود.
هم گل و مل ساقش و هم ساقیش
عرش خوش از صحبت همساقیش
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و لطافت ساق گل و مل اشاره دارد و بیان می‌کند که هر دو همزمان خجسته و دلپذیر هستند. همچنین، زیبایی و سروری ناشی از هم‌صحبتی و هم‌نشینی با کسی است که دارای مقام و منزلت بالایی است. در واقع، ارتباط با یک فرد بزرگ و محترم، می‌تواند به هر دو طرف سرآمدی و خوشحالی ببخشد.
از کف پا تن همه تا شانه پر
لؤلؤ تر ساخته کاشانه پر
هوش مصنوعی: آرزو می‌کنم که کاشانه‌ام از لؤلؤ (دُر) پر شود و این زیبایی از کف پا تا شانه‌هایم ادامه داشته باشد.
گر بتو گل نسبتی از رنگ داشت
کی به ازو صورتی ارژنگ داشت
هوش مصنوعی: اگر گل رنگی به تو نسبت داشته باشد، برای تو بهتر نیست که چهره‌ای با رنگی زیبا داشته باشی؟
قصه دختر همه کوته کنم
خلعت و صافی او ته کنم
هوش مصنوعی: داستان دختر را کوتاه می‌کنم و لباس زیبا و بی‌نقص او را آماده می‌کنم.