گنجور

شمارهٔ ۲ - ترکیب بند در مدح امام زاده واجب التعظیم

صاحبدلان که بندگی مقبلی کنند
در یوزه کرم ز توانگر دلی کنند
رو سوی مستی از سر هشیاری آورند
دیوانگی ز سلسله عاقلی کنند
از عین مردمی سگ کوی وفا شوند
خود را مرید اهل دل از کاملی کنند
با رهروان ز خضر و مسیحا روند پیش
با عاقلان ره سخن از غافلی کنند
جویای گنج لیک نه از راه نیستی
تحصیل کیمیانه ز بیحاصلی کنند
شاهان ملک خاک زمین تکیه گاهشان
بر ملک و جاه تکیه نه از جاهلی کنند
چون ماه نو بصیقل یک گوشه نظر
آیینه سیاه دلان منجلی کنند
پیران پارسا بحدیثی کنند مست
رندان مست را بنگاهی ولی کنند
جان در سر محمد و اولاد او دهند
سر در سر محبت آل علی کنند
بر آستان میر علی حمزه سر نهند
پای شرف ز عرش برین پیشتر نهند
آن قبله فلک که ملک چاکرش بود
صد همچو کعبه حلقه بگوش درش بود
شاه شهید میر علی حمزه آنشهی
کز خون خود قبای شهی در برش بود
فر هما گدای در او چه میکند
چون سایه سعادت او بر سرش بود
خاری که سر زند ز گلستان روضه اش
نخلی شود که میوه دلها برش بود
تن در هوس که خاک در او شود بجان
جان در هوای روضه جان پرورش بود
بر عرش میرسد بدرش هر که میرسد
آنجا کسی که میرسد این باورش بود
روز سماع و وقفه این روضه چو خلد
خیل ملک نظارگی منظرش بود
آنرا که داغ حسرت این روضه بر دلست
دوزخ شراری از دل پر اخگرش بود
هر کس که از سفال سگش آب میخورد
بادا حرام اگر طلب کوثرش بود
خاک درش چو آب بقا روح پرورست
منت پذیر خاک درش آب کوثرست
شهزاده یی که میر علی حمزه نام اوست
جبریل اگر بعرش پرد مرغ بام اوست
در وصف او مگو که سپهرش مقام شد
گو: پایه سپهر بلند از مقام اوست
هر کو شنیدی بوی شمیمی ز مشهدش
تا صبح حشر نکهت جان در مشام اوست
رضوان سلام کرد چو آن بارگاه دید
کرد از صفا خیال که دارالسلام اوست
هر کور بهر کام دلی سوی او رود
آن کعبه مراد دهد هر چه کام اوست
روح الامین که منهی دین پیمبرست
گوش و دلش همیشه بحرف و پیام اوست
خاص از پی نثار درش نقد جان رواست
وین جان که با من است هم از لطف عام اوست
تنها نه صید گیسوی مشکین او منم
هر جا که هست مرغ دلی صید دام اوست
جاییکه ساقی کرمش شد حیات بخش
خضر و مسیح تشنه لب درد جام اوست
از حلقه حرم اگرم دست کوته است
چشمم چو حلقه بر در بیت الحرام اوست
دارم بقبله در او روی بر زمین
رویم ز قبله گردد اگر نیست اینچنین
آنان که پای قدر بر افلاک بر نهند
بر آستان میرعلی حمزه سر نهند
زان واجبست خیل ملکرا سجود خاک
تا چهره نیاز برین خاک در نهند
درویش این درند به در یوزه قبول
آنان که پای بر سر صد گنج زر نهند
در سیر اورسندگهی ساکنان عرش
کز منتهای سدره قدم پیشتر نهند
در روضه اش نه حد ملایک بود گذر
گر پا نهند پازحد خود بدر نهند
خواهم بدیده خار رهش رفتن از مژه
گر جای خار در ره من نیشتر نهند
از گریه خون دیده برین آستانه ریخت
چندانکه خلق پای بخون جگر نهند
هر ذره خاک مردم چشمی ازین در است
کز مردمی بچشم خود اهل نظر نهند
اهل صفا که کعبه ایشان همی در است
زین در بسعی کعبه چه رو در سفر نهند
هر حاجتی که هست درین کعبه چون رواست
حاجت بکعبه چیست چه حاجت بسعی ماست؟
ای کعبه سعادت وای قبله شرف
پاکیزه گوهر صدق شحنه نجف
پیش تو ای امام بحق چون صف نماز
در سجده بسته اند ملک صد هزار صف
ذات تو گنجنامه سر حقیقت است
عقل توره برد بسر گنج من عرف
در روضه شریف تو خورشید ذره وار
خواهد که خاک ره شود از غایت شرف
ما را چه حد که روی برین آستان نهیم
از حضرت تو گر نرسد بانگ لاتخف
سوی در تو آمده ام از سر نیاز
چون اشگ خود دوان بسر از غایت شعف
آورده ایم سوی تو رخسار زرد خویش
اشک امید در نظر و نقد جان بکف
گر نیک و گر بدیم برحمت قبول کن
ما را مکن ز مرحمت خویش برطرف
چشم کرم ز لطف تو داریم و کرده ایم
بر ابر رحمت تو نظر باز چون صدف
از حضرت کریم امیدست هر کسش
اهلی اگر قبول تو دارد همین بسش

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صاحبدلان که بندگی مقبلی کنند
در یوزه کرم ز توانگر دلی کنند
هوش مصنوعی: آنان که دل‌های بزرگ دارند و محتاج محبت و لطف هستند، در برابر بخشش و احسان، قلبی از ثروت و قدرت را می‌سازند.
رو سوی مستی از سر هشیاری آورند
دیوانگی ز سلسله عاقلی کنند
هوش مصنوعی: به دست آوردن لذت از زندگی و رها شدن از قید و بندهای عقل، مانند این است که از حالت هشیاری به مستی روی می‌آوریم و دیوانگی را در کنار علاقه به خرد و عقل قرار می‌دهیم.
از عین مردمی سگ کوی وفا شوند
خود را مرید اهل دل از کاملی کنند
هوش مصنوعی: افرادی که به صداقت و وفاداری اهمیت می‌دهند، باید از کسانی که قلبی نیکو و خالص دارند، یاد بگیرند و خود را در مسیر کمال قرار دهند.
با رهروان ز خضر و مسیحا روند پیش
با عاقلان ره سخن از غافلی کنند
هوش مصنوعی: با همراهی رهروان خضر و مسیح، به جلو بروید و با عاقلان در مورد کسانی که غافل‌اند، سخن بگویید.
جویای گنج لیک نه از راه نیستی
تحصیل کیمیانه ز بیحاصلی کنند
هوش مصنوعی: به دنبال گنج هستی، اما نه با تلاش و کوشش. کسانی که بدون زحمت و صرف انرژی به دنبال کسب ثروت می‌روند، معمولاً به نتیجه‌ای نمی‌رسند.
شاهان ملک خاک زمین تکیه گاهشان
بر ملک و جاه تکیه نه از جاهلی کنند
هوش مصنوعی: پادشاهان برتری و قدرت خود را بر اساس ثروت و مقام نمی‌سازند، بلکه باید بر اصول و آگاهی تکیه کنند.
چون ماه نو بصیقل یک گوشه نظر
آیینه سیاه دلان منجلی کنند
هوش مصنوعی: وقتی که ماه نو در آسمان می‌درخشد، یک گوشه از آئینه دل‌های تیره و سیاه روشن می‌شود.
پیران پارسا بحدیثی کنند مست
رندان مست را بنگاهی ولی کنند
هوش مصنوعی: مراد از این بیت این است که افراد با تجربه و پرهیزگار با ذکر و حدیث، انسان‌های مست و سرمست را به سمت حالتی متعادل و نیکو رهنمون می‌کنند. آنها با یک نگاه به رندانی که در حال مستی هستند، می‌توانند تأثیری مثبت بگذارند و آنها را به سمت روشنگری و آرامش سوق دهند.
جان در سر محمد و اولاد او دهند
سر در سر محبت آل علی کنند
هوش مصنوعی: جان خود را فدای محمد و فرزندان او می‌کنیم و همه وجود خود را در محبت خاندان علی نثار می‌کنیم.
بر آستان میر علی حمزه سر نهند
پای شرف ز عرش برین پیشتر نهند
هوش مصنوعی: در درگاه بزرگ مردی چون علی حمزه، مقام و افتخار را به قدری بالا می‌برند که از عرش آسمان نیز فراتر می‌رود.
آن قبله فلک که ملک چاکرش بود
صد همچو کعبه حلقه بگوش درش بود
هوش مصنوعی: آنجا که آسمان به آن سمت رو کرده و قدرت‌بخش آن است، مانند صد کعبه، بندگان با ارادت و عشق به درگاهش حلقه به گوشش است.
شاه شهید میر علی حمزه آنشهی
کز خون خود قبای شهی در برش بود
هوش مصنوعی: شاه شهید میر علی حمزه، که از خون خودش لباسی با ارزش و زیبا برای پادشاهی ساخته است.
فر هما گدای در او چه میکند
چون سایه سعادت او بر سرش بود
هوش مصنوعی: در کنار دروازه او، حتی فر هم چیزی نمی‌تواند بکند، چرا که سایه سعادتش بر بالای اوست.
خاری که سر زند ز گلستان روضه اش
نخلی شود که میوه دلها برش بود
هوش مصنوعی: خارهایی که از گلستان رویش سر برآورند، به درختی مبدل می‌شوند که میوه‌های دل‌انگیزی بر آن می‌رسد.
تن در هوس که خاک در او شود بجان
جان در هوای روضه جان پرورش بود
هوش مصنوعی: بدن در آرزوی خاک شدن است، اما جان در آرزوی باغ و بهشت پرورش می‌یابد.
بر عرش میرسد بدرش هر که میرسد
آنجا کسی که میرسد این باورش بود
هوش مصنوعی: هر کسی که به اوج و مقام بلند می‌رسد، مانند ماه در آسمان می‌درخشد. این موفقیت تنها برای کسانی بیرون می‌آید که به توانایی‌ها و باورهای خود ایمان دارند.
روز سماع و وقفه این روضه چو خلد
خیل ملک نظارگی منظرش بود
هوش مصنوعی: در روز جشن و شادی، این باغ مانند بهشت است و دیدن زیبایی‌های آن، صفی از فرشتگان را به تماشا می‌کشاند.
آنرا که داغ حسرت این روضه بر دلست
دوزخ شراری از دل پر اخگرش بود
هوش مصنوعی: اینکه کسی داغ حسرت بر دل دارد، مانند آتشی درون او می‌سوزد و دلش را پر از غم و ناراحتی می‌کند. این حسرت مانند جهنمی است که درون او شعله‌ور می‌شود.
هر کس که از سفال سگش آب میخورد
بادا حرام اگر طلب کوثرش بود
هوش مصنوعی: هر کسی که از ظرف سفالی سگش آب می‌خورد، اگر به دنبال خوشی و نعمت‌های بسیاری باشد، باید بداند که این کار برای او حرام است.
خاک درش چو آب بقا روح پرورست
منت پذیر خاک درش آب کوثرست
هوش مصنوعی: خاک درب این مکان، مانند آبی که زندگی را به وجود می‌آورد، روح را پرورش می‌دهد. پذیرای توست، زیرا خاک درب آن، آب کوثر را در خود دارد که نماد پاکی و زندگی است.
شهزاده یی که میر علی حمزه نام اوست
جبریل اگر بعرش پرد مرغ بام اوست
هوش مصنوعی: شهزاده‌ای به نام میر علی حمزه وجود دارد که حتی اگر جبرئیل هم به آسمان برود، همچنان در خواب او خواهد بود.
در وصف او مگو که سپهرش مقام شد
گو: پایه سپهر بلند از مقام اوست
هوش مصنوعی: در وصف او صحبت نکن که آسمان جای اوست؛ بگویید که ارتفاع آسمان از مقام او ناشی می‌شود.
هر کو شنیدی بوی شمیمی ز مشهدش
تا صبح حشر نکهت جان در مشام اوست
هوش مصنوعی: هر کسی که بوی خوشی از مشهد را شنیده باشد، تا روز قیامت آن عطر دل‌انگیز در یادش باقی خواهد ماند.
رضوان سلام کرد چو آن بارگاه دید
کرد از صفا خیال که دارالسلام اوست
هوش مصنوعی: رضوان، که نگهبان بهشت است، هنگامی که آن کاخ زیبا را دید، به او سلام کرد و از سر خوشنودی به خیال او رسید که اینجا همان مکان امن و آرامش‌بخش است.
هر کور بهر کام دلی سوی او رود
آن کعبه مراد دهد هر چه کام اوست
هوش مصنوعی: هر کسی بنا بر خواسته و آرزوی خود به سمت مقصدی می‌رود و این مقصد می‌تواند برای او مانند کعبه‌ای باشد که تمام نیازها و خواسته‌هایش را برآورده می‌کند.
روح الامین که منهی دین پیمبرست
گوش و دلش همیشه بحرف و پیام اوست
هوش مصنوعی: روح‌الامین که همان جبرئیل باشد، پیام آور دین پیامبر است و همواره گوش و دلش به سخنان و پیام‌های او attentive و گوش به زنگ است.
خاص از پی نثار درش نقد جان رواست
وین جان که با من است هم از لطف عام اوست
هوش مصنوعی: تنها کسی که شایسته است قربانی کردن جانش برای او باشد، محبوب من است و این جان که در اختیار من است نیز نتیجه لطف عمومی اوست.
تنها نه صید گیسوی مشکین او منم
هر جا که هست مرغ دلی صید دام اوست
هوش مصنوعی: من تنها کسی نیستم که در دام گیسوان مشکی او گرفتار شده‌ام، بلکه هر جا که باشم، دل‌های دیگر هم به دام او افتاده‌اند.
جاییکه ساقی کرمش شد حیات بخش
خضر و مسیح تشنه لب درد جام اوست
هوش مصنوعی: در جایی که میکده پذیرای می‌نوشان است، نوشیدنی‌ای وجود دارد که حیات‌بخش و زندگی‌آور است، مانند آب زندگی که خضر و مسیح به آن نیاز داشتند. در حقیقت، تشنگی آنها به خاطر جامی است که پر از درد و عشق است.
از حلقه حرم اگرم دست کوته است
چشمم چو حلقه بر در بیت الحرام اوست
هوش مصنوعی: اگرچه دستم به حلقه حرم نمی‌رسد، اما چشمانم مانند حلقه‌ای به در خانه خدا دوخته شده است.
دارم بقبله در او روی بر زمین
رویم ز قبله گردد اگر نیست اینچنین
هوش مصنوعی: من به سمت قبله نگاه می‌کنم، اما اگر اینطور نباشد، رویم به زمین می‌افتد و به قبله تبدیل می‌شود.
آنان که پای قدر بر افلاک بر نهند
بر آستان میرعلی حمزه سر نهند
هوش مصنوعی: آنان که به مقام و عظمت دست پیدا می‌کنند، در برابر میرعلی حمزه، بزرگ و محترم، سر فرود می‌آورند.
زان واجبست خیل ملکرا سجود خاک
تا چهره نیاز برین خاک در نهند
هوش مصنوعی: به خاطر آن لازم است که گروه ملائک به خاک سجده کنند تا چهره نیاز خود را بر روی این خاک بگذارند.
درویش این درند به در یوزه قبول
آنان که پای بر سر صد گنج زر نهند
هوش مصنوعی: درویش این دراز را با آغوش باز می‌پذیرد، کسانی که برای رسیدن به موفقیت و ثروت، آرامش و سرزنش‌ها را نادیده می‌گیرند.
در سیر اورسندگهی ساکنان عرش
کز منتهای سدره قدم پیشتر نهند
هوش مصنوعی: ساکنان عرش به جایی می‌روند که از مرز سدره نیز فراتر رفته‌اند.
در روضه اش نه حد ملایک بود گذر
گر پا نهند پازحد خود بدر نهند
هوش مصنوعی: در باغ بهشت، فرشتگان هم نمی‌توانند وارد شوند، اگر پا به فراتر از حد و مرز خود بگذارند.
خواهم بدیده خار رهش رفتن از مژه
گر جای خار در ره من نیشتر نهند
هوش مصنوعی: می‌خواهم با چشمانم سفر کنم، حتی اگر مجبور شوم از مژه‌ام بگذرم؛ اگر در مسیر من خار بگذارند، آن را با سوزن لمس می‌کنم.
از گریه خون دیده برین آستانه ریخت
چندانکه خلق پای بخون جگر نهند
هوش مصنوعی: از شدت گریه و اندوه، خون از چشمانم بر این درگاه ریخته شد به قدری که مردم پای خود را در خون جگر من می‌گذارند.
هر ذره خاک مردم چشمی ازین در است
کز مردمی بچشم خود اهل نظر نهند
هوش مصنوعی: هر ذره‌ای از خاک انسان، نگاهی از این در است که اهل نظر با دیده خود به آن نگاه می‌کنند.
اهل صفا که کعبه ایشان همی در است
زین در بسعی کعبه چه رو در سفر نهند
هوش مصنوعی: افراد پاک و صمیمی که مکان مقدسشان، کعبه، در قلبشان است، از طریق تلاش و کوشش خود به سمت کعبه می‌رنند و برای خود در سفر و مراسم حج، هدف و مقصدی دارند.
هر حاجتی که هست درین کعبه چون رواست
حاجت بکعبه چیست چه حاجت بسعی ماست؟
هوش مصنوعی: هر خواسته‌ای که داریم در این کعبه برآورده می‌شود، پس چه نیازی به کعبه داریم وقتی که همه خواسته‌ها در آنجا محقق می‌شود، چه نیازی به تلاش و کوشش ماست؟
ای کعبه سعادت وای قبله شرف
پاکیزه گوهر صدق شحنه نجف
هوش مصنوعی: ای کعبه‌ی خوشبختی و مرکز احترام، تو گوهری پاک و خالص از راستی و صداقت هستی.
پیش تو ای امام بحق چون صف نماز
در سجده بسته اند ملک صد هزار صف
هوش مصنوعی: ای امام حق، در پیشگاه تو مانند صفوف نمازگزاران که در حال سجده هستند، ملائکه تعداد زیادی صف بسته‌اند.
ذات تو گنجنامه سر حقیقت است
عقل توره برد بسر گنج من عرف
هوش مصنوعی: وجود تو مانند دفتری پر از حقیقت و اسرار است، که عقل و اندیشه به آن دسترسی ندارد و تنها کسانی که به درک عمیق رسیده‌اند، می‌توانند به گنج با ارزش تو پی ببرند.
در روضه شریف تو خورشید ذره وار
خواهد که خاک ره شود از غایت شرف
هوش مصنوعی: در باغ پر نعمت و زیبایی تو، حتی کوچک‌ترین ذره‌ای از خورشید نیز آرزو دارد که به خاک پای تو تبدیل شود، به خاطر مقام والای تو.
ما را چه حد که روی برین آستان نهیم
از حضرت تو گر نرسد بانگ لاتخف
هوش مصنوعی: ما چه اندازه شایستگی داریم که در این درگاه تو به خاک بیفتیم، اگر صدایی از تو به ما نرسد که نگران نباشیم.
سوی در تو آمده ام از سر نیاز
چون اشگ خود دوان بسر از غایت شعف
هوش مصنوعی: به درگاه تو آمده‌ام از روی نیاز، مانند اشکی که به خاطر شادی زیاد به سرعت می‌چکد.
آورده ایم سوی تو رخسار زرد خویش
اشک امید در نظر و نقد جان بکف
هوش مصنوعی: ما با چهره‌ای رنگ‌پریده و اشک‌هایی از امید به سمت تو آمده‌ایم و جانمان را در دستانمان داریم.
گر نیک و گر بدیم برحمت قبول کن
ما را مکن ز مرحمت خویش برطرف
هوش مصنوعی: اگر ما خوب هستیم یا بد، لطفاً ما را با رحمت خود بپذیر و ما را از محبت خود دور نکن.
چشم کرم ز لطف تو داریم و کرده ایم
بر ابر رحمت تو نظر باز چون صدف
هوش مصنوعی: چشم ما به لطف و مهربانی تو دوخته شده و همچون صدفی که به آسمان نگاه می‌کند، به بارش رحمت تو خیره‌ایم.
از حضرت کریم امیدست هر کسش
اهلی اگر قبول تو دارد همین بسش
هوش مصنوعی: هر کسی که در نزد خداوند مهربان امید داشته باشد و خود را به او بسپارد، اگر مورد قبول او قرار گیرد، همین برای او کافی است.