هوای جنت کویت نسیم عنبر بار
فدای نکهت مویت شمیم مشک تتار
ندیده گلشن عالم چو سرو بالایت
نبوده در چمن حسن چون تو گل رخسار
هوای جنت کویت نسیم عالم بالا
فدای نکهت مویت شمیم پرچم حورا
تقطیع: مفاعلن فعلاتن ۲ بار- مفاعیلن ۴ بار
قافیه: مقید مجرد
بحر: مجتث مخبون- هزج مثمن سالم
صنعت: ترصیع- ذو بحرین
رسید بار غمی بر دلم که شد از جان
بآرزوی تو ای شاه حسن صبر و قرار
برد گرانی غم جان زنار خوبان چند
پی شکست بتان تو سنت بمیدان آر
عجب بود که کند در جهان حدیث از غیر
دلی که در دو جهان جز تو نیستش دلدار
باری دلم دارد گران از ناز خوبان در جهان
باری تو ایشاه بتان توسن بمیدان در جهان
تقطیع: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلان
قافیه: مردف بردف مفرد
بحر: رجز مثمن مذال
صنعت: تجنیس تام- ذوقافتین- سجع- ایهام
همی فشاند اگر گرد عنبرین زلفت
نمی نشاند از آن گرد بر دل گلزار
دمی که موی معنبر حجاب روی تو نیست
جمال روی تو گل خوار میکند چون خار
هزار سنبل پرچین گدای کاکل دان
هزار حسن پری خوشه چین خود انگار
میفشاند گرد عنبر زلف عنبر بار پرچین
مینشاند گرد گلزار جماعت خار پرچین
تقطیع: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلییان
قافیه: مردف بردف مفرد نوعی دیگر
بحر: رمل مثمن مسبغ
صنعت: تجنیس مرکب
نیاورم نفسی زد ز دست غم بی تو
نیاورم بکسی نکته راندازین اسرار
روا مدار که با من جفا کند گردون
گرش چه جز ستم و جور نیست گردون کار
نیارم نفس زد ز بیداد گردون
نیارم کسی گر انیس است و گردون
تقطیع: فعولن فعلون فعلون فعولان
قافیه: مردف بردف مفرد نوعی دیگر
بحر: متقارب مثمن مسبغ
صنعت: تجنیس ناقص- تضمین المزدوج
پری چو نیست بکوی تو رخصتش ایماه
عجب که بر درت ای شاه من بیایم بار
رسید ناله من بر فلک ز غم ای مه
بجز ملک نبرد ره کسی بدین گفتار
ولی نتافته ام سر ز عشق تو هرگز
که من نیافته ام چون تو در دو عالم یار
چون رخت ماه من بر فلک مه نتافت
بر درت شاه من جز ملک ره نیافت
تقطیع: فاعلن فاعلن فاعلن فاعلان
قافیه: مردف بردف مرکب نوعی دیگر
بحر: متدارک مذال
صنعت: تجنیس خطی- تضمین المزدوج- ذوالقوافی
رخ تو با رغم از دل مرا چو دور نساخت
تنم که کم زغباریست چون کشد این بار
یکی که خامه صفت سر زخط عشق بتافت
ز غم نگشت نزار و نشد ز محنت زار
کسی که نام ترا راز نامه دل خواند
بغیر نام تو اسمی نمیکند تکرار
خام دلم چو خامه تا نام ترا از نامه خواند
تن ز غبار بار غم گشت نزار و زار ماند
تقطیع: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن
قافیه: مردف بردف مفرد نوع دیگر
بحر: رجز مطوی مخبون
صنعت: تجنیس زاید مکررا
ریا کرامت شیخست و شید بیخودیش
خوشان ز جام ابد نیست صورت دیوار
اگر چه غیر شناسد که یار مستان کیست
که داند آنکه جمال تو چیست جز خمار
شیخست و شید خود چه شناسد که یار کیست
شان جماد نیست که داند جمال چیست
تقطیع: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات
قافیه: مردف بردف مرکب نوع دیگر
بحر: مضارع اخرب مکفوف مقصور
صنعت: تجنیس مطرف
منم که کنج غمت جستم از دل بی بخت
دلم بکند بسی جان ولی ندید آثار
یقین بود که جفا مدعی بجانم کرد
که مانده است چو فرهاد دست من از کار
کنج غمت جست دل بخت بد آمد بجنگ
کند بسی جان ولی ماند چو فرهاد دنگ
تقطیع: مفتعلن فاعلات مفتعلن فاعلات
قافیه: مقید بحرف قید
بحر: منسرح مطوی موقوف
صنعت: قلب کل
شنید گوش دلم چون کلام دلکش تو
نشد ز شوق تو دیگر بزهد و تقوی یار
درآمدی تو به گفت و شنید و سالک شهر
به خویش نامد اگر بود مالک دینار
کلام دلکشت بشنید سالک
نشد دیگر بزهد خویش مالک
تقطیع: مفاعیلن مفاعیلن فعولن
قافیه: مقید بتاسیس و دخیل
بحر: هزج مسدس محذوف
صنعت: قلب مجنح
کلام روح فزای تو در کمال هنر
صفای روی تو صافی تر از گهر بسیار
هزار رشک برد از حلاوتت شکر
هزار خار خورد از طراوتت گلنار
کلام روح فزای تو در کمال حلاوت
صفای روی تو صافی تر از گهر بطراوت
تقطیع: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
قافیه: مقید بتاسیس و دخیل
بحر: مجتث مخبون
صنعت: قلب بعض
ظریف و نازک و رعنا و چابکی ایسرو
نیاورد دگر ایام خوشتر از تو نگار
لبت که آب خضر ریزد از سخن گویی
قرار میبرد و بی وفاییش بقرار
سرم بپای تو هر سو فتاده و زتن جان
اگر چو ناله برآید روان عجیب مدار
ناز او سرها بریزد زیر پا هر سو از آن
ناورد یارا رقیب و بیقرار آید روان
تقطیع: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
قافیه: مردف بردف مفرد
بحر: رمل مثمن مقصور
صنعت: مقلوب مستوی
لب تو نامه درد منست و خط بروی
فغان که دایم از آن درد داردم افکار
طبیب ما دهنت چون دوا نمی سازد
تنم ز درد تو دلخسته ماند و جان بیمار
نامه درد منت مادام یاد
دایما دام تنم درد همان
تقطیع: فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
قافیه: ...
بحر: رمل مسدس مقصور
صنعت: مقلوب مستوی نوعی دیگر
نه بر فروخته مه بی رخت چراغ دلم
نه جان سوخته از دیدن تو برخوردار
تویی که شاه غمت بسکه با تطاول زیست
مرا بسوخت دو چشمت بصد تغافل زار
بفروخت مه رخت دلم غم بتطاول
جان سوخت مرا سخت دو چشمت بتغافل
تقطیع: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
قافیه: مقید بتاسیس و دخیل نوعی دیگر
بحر: هزج اخرب مکفوف محذوف
صنعت: اشتقاق
شبی که در دلم آرام نیست بی دردت
دوای درد من آورده جام جم کردار
چو درد ع شق تو آورده رو بمن از مهر
نکرده ام دل خود را ز درد و غم تیمار
در دل آرام درد درد آورد
داد آرام داده دل را درد
تقطیع: فاعلاتن مفاعلن فعلان
قافیه: مقید بحرف قید
بحر: خفیف مسدس مخبون اصلم مسبغ
صنعت: مقطوع، غیر منقوط
و گر به پیش تن شب نشین تو بنشینی
کنیش تابش تب شعله زن بتن بی نار
پیش تن شب نشین تو بنشین
نیش تبش تبش بتن بین
پیشتنشتنشبنشینتبنشیننیشتبشتبشبتنبین
تقطیع: مفعول مفاعلن مفاعیل
قافیه: مردف بردف
بحر: هزج اخرب مقبوض مقصور
صنعت: موصل منشاری منقوط
و گر خرم قد تو نماید ایمه خوش
زمین ز قد تو چون سایه طوبی آردبار
دلی که بیمه تو مونس جهانش نیست
نهد بخط تو سر و ز خط امان بیزار
خد تو مایه خوبی مه تو مونس جانی
قد تو سایه طوبی خط تو سرخط مانی
مه تو مونس جانی خد تو مایه خوبی
خط تو سر خط مانی قد تو سایه طوبی
تقطیع و بحر: هزج سالم: مفاعیلن ۴ بار، مجتث مخبون: مفاعلن فعلاتن ۲ بار، رملمخبون: فعلاتن ۴ بار، رجز مطوی: مفتعلن ۴ بار، رمل سالم: فاعلاتن ۴ بار
قافیه: معروف و مجهول و نیز موصول بدو حرف
صنعت: ملون به پنج بحر- طرد و عکس