گنجور

بخش ۴ - دایره تدویر

وصال تا بشبش بر در تو کیست مگر
تنی که جز بسر سر تواند این رفتار
خسارت از چه خورم هرگز این سزاست ز عقل
چه خود هنر پی نشو و نماست در این کار
ولی نبود شکر در خور تو بازم ده
که هستم از طلبت زار و تو از آن بیزار
اگر ز شاخ شکر گفته ام بهست رواست
به خون جگر، حق آنم گهر رواست نثار
تابش ببر در تو رخساره خور- هرگز نه سزاست
نی گنج زبر سر تو این تاج هنر- بی نشو و نماست
نبود شکر خور تو بر شاخ شکر- گفتم بتو راست
هستم طلب زر توزان خون جگر- حقا که رواست

تقطیع: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل

قافیه: مقید مجرد، مستزاد: مطلق بخروج

بحر: هزج اخرب مجبوب مقبوض، مستزاد: مفعول فعول

صنعت: مرکب مدور

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وصال تا بشبش بر در تو کیست مگر
تنی که جز بسر سر تواند این رفتار
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به مفهوم عشق و اشتیاق می‌پردازد. در آن اشاره شده است که تنها کسانی که به واقع محبوب را می‌شناسند و با تمام وجود به او عشق می‌ورزند، می‌توانند به وصال و نزدیکی او دست پیدا کنند. در واقع، فقط وجودی که به درک عمیق از عشق و احساسات دست یافته باشد، می‌تواند این راه را طی کند.
خسارت از چه خورم هرگز این سزاست ز عقل
چه خود هنر پی نشو و نماست در این کار
هوش مصنوعی: من هیچ چیزی را از دست نمی‌دهم، چرا که این سرنوشت من است. عقل من چه ارزشی دارد وقتی که خود هنر من در این مسیر نمایان نیست.
ولی نبود شکر در خور تو بازم ده
که هستم از طلبت زار و تو از آن بیزار
هوش مصنوعی: هرچند شکر در دستانت نیست، اما باز هم به من عطا کن؛ چون به خاطر خواسته‌ات بی‌نهایت ناراحتم و تو از این نیاز بی‌زار هستی.
اگر ز شاخ شکر گفته ام بهست رواست
به خون جگر، حق آنم گهر رواست نثار
هوش مصنوعی: اگر از زیبایی‌های شیرین و دل‌انگیز سخن گفته‌ام، این حق من است که برای عشق و احساساتم، حتی به قیمت خون دل، جواهراتی از درخشش و ارزش را نثار کنم.
تابش ببر در تو رخساره خور- هرگز نه سزاست
نی گنج زبر سر تو این تاج هنر- بی نشو و نماست
هوش مصنوعی: خورشید تابان، چهره‌ات را روشن می‌کند و هیچ‌گاه مناسب نیست که به تزیینات ظاهری خود وابسته باشی. این هنر و زیبایی که بر سرت نهاده‌ای، بدون عمق و حقیقت، ارزشی ندارد.
نبود شکر خور تو بر شاخ شکر- گفتم بتو راست
هستم طلب زر توزان خون جگر- حقا که رواست
هوش مصنوعی: نداشتن شکر در گلوی تو مثل شکر است؛ به تو گفتم که من واقعاً در پی طلا هستم و از دل پرخون خودم می‌گویم. حقیقتاً این خواسته‌ام منطقی است.
تقطیع: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل
هوش مصنوعی: تقطیع به معنای تقسیم و چیدمان اجزا یا عناصر یک متن یا موسیقی است. در اینجا، به نوعی الگوی مشخص از مقاطع یا واحدها اشاره می‌شود که شامل مفعول و مفاعیل و فعل است. این مفهوم معمولاً در شعر و موسیقی کاربرد دارد و به ساختار و ریتم آنها مربوط می‌شود.
قافیه: مقید مجرد، مستزاد: مطلق بخروج
هوش مصنوعی: قافیه: بی‌قید و شرط، مستزاد: خارج از هرگونه محدودیت.
بحر: هزج اخرب مجبوب مقبوض، مستزاد: مفعول فعول
هوش مصنوعی: بحر هزج به معنای وزن شعری خاصی است که در آن از ترکیب خاصی از هجاها استفاده می‌شود. در این نوع وزن، هجاها به شکل معین و متناوب قرار می‌گیرند. به عبارت دیگر، این وزن شامل یک الگوی خاص از حرکت‌ها و سکون‌های هجایی است که ساختار شعری را ایجاد می‌کند. مقبوض و مستزاد نیز در این زمینه به نوعی از قافیه و نحوه قرارگیری کلمات اشاره دارند که در شکل‌گیری شعر نقش دارند.
صنعت: مرکب مدور
هوش مصنوعی: صنعت مرکب مدور به معنای استفاده از مواد و فرآیندهایی است که باعث تولید محصولات دایره‌ای یا گرد می‌شود. این صنعت شامل طراحی و ساخت اشیاء با شکل‌های گرد، مانند چرخ‌ها، دیسک‌ها یا دیگر اجسام دایره‌ای است. معمولاً در این صنعت به تکنیک‌های خاصی برای تولید و پردازش این نوع محصولات توجه می‌شود که به افزایش کارایی و کیفیت آنها کمک می‌کند.