گنجور

بخش ۲

نسیم کاکل مشکین کراست چون تو نگار
شمیم سنبل پرچین کجاست مشک تتار
شمیم خیزد از آهو ولی نه زین خوشتر
نسیم گل وزد اما چنین نه عنبر بار
نسیم کاکل مشکین کرا خیزد از این خوشتر
شمیم سنبل پرچین کجا ریزد چنین عنبر

تقطیع: مفاعلین مفاعلین مفاعلین

قافیه: مقید مجرد

بحر: هزج مثمن سالم

صنعت: ترصیع

اگرچه نیست چو پروانه تاب شمع توام
ز من دریغ تو پروانه وصال مدار
نمی شود دل تنگم ز دیدنت نومید
گرش بدیده مژگان همی نشانی خار
فراق و داغ تو در خون دو نرگسم بنشاند
اگر غم تو بخون داردم نشان مگذار
پروانه شمع تو شد دل کز وفا دارد نشان
پروانه وصلش مده کش غم بخون دارد نشان

تقطیع: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلان

قافیه: مردف بردف

بحر: رجز مثمن مذال

صنعت: تجنیس تام

ضرورت است مرا خود شنیدن این نوبت
که تازه دل شد از آن بوی مشک چین گلزار
لبالب است زجان آن دهان و مسکین من
که داغها برم از وی بجان حسرت خوار
بسست بویی از آن زلف مشکبویم زان
که بوی او دل مسکینم آورد به قرار
تا شنید این جان مسکین بویی از آن زلف مشکین
تازه شد زان بوی مشکین داغها بر جان مسکین

تقطیع: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلییان

قافیه: مردف بردف مفرد نوع دیگر

بحر: رمل مثمن مسبغ

صنعت: تجنیس خطی

نهاده است خیالت چو پای بر جانم
شبی نخوابم از این سیل دیده بیدار
اگر غم تو که آرد چنین شبیخونها
بریزدم به شبی خون که گویدش زنهار
خیالت چو برجانم آرد شبیخون
شبی آبم از دیده ریزد شبی خون

تقطیع: فعولن فعولن فعولن فعولان

قافیه: مردف بردف نوع دیگر

بحر: متقارب مثمن مسبغ

صنعت: تجنیس مرکب

مگردمی نه از بن سان گشاده زلف آری
که گردن دلش از غم یکی رهد زهزار
گزیر، نیست که پا بر سرم اجل بنهد
که چون رهایی ام از این کمند شد دشوار
گر دمی زین کشی زیر پا بر سمند
گردنی کی رهد چون رهی از کمند

تقطیع: فاعلن فاعلن فاعلن فاعلان

قافیه: مقید بحرف قید

بحر: متدارک مذال

صنعت: تجنیس مطرف، تضمین المزدوج

سمن چوورد رخت دیدجان نثارش کرد
صبا چو گرد ترا یافت کرد دل ایثار
یکی که وصف ترا ورد ساخت جان منست
که نقد حاصل خود گرد باخت در ره یار
ورد رخت دید جان وصف تراورد ساخت
گردترا یافت دل حاصل خود گرد باخت

تقطیع: مفتعلن فاعلات مفتعلن فاعلات

قافیه: مردف بردف مرکب

بحر: منسرح مطوی موقوف

صنعت: تجنیس ناقص

سرم فدای تو بسیار یار غیر مشو
مسوزجان گران بار من دگر زین بار
ترا زآتش غم گرچه سوخت بس عاشق
ولی باینهمه خواری یکی نگشت غبار
طراوت گل رویت که برفروخت چمن
هزار خرمن گل را بسوخت سنبل وار
بسیار یار آتش غم گرچه برفروخت
انبار بار وین همه یکباره ام بسوخت(کذا)

تقطیع: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات

قافیه: مردف بردف مرکب نوع دیگر

بحر: مضارع اخرب مکفوف مقصور

صنعت: تجنیس مکرر

غباری از توسمن بوی مشک اگر نه بریزد
نه مشک خاک سیاهی است بر سر تاتار
رخت که شمع صفت ریخت آبروی بتان
بسوخت بیخودم از تاب خویش چون گلنار
بی تو سمن مشک که بر رخت ریخت
خاک سیاهی بسر بخت بیخت

تقطیع: مفتعلن مفتعلن فاعلات

قافیه: مردف بردف نوع دیگر

بحر: سریع مطوی موقوف

صنعت: اشتقاق

از این برآمده کاخ است خاک بر سر من
کزو امید ندارم مراد وصل و کنار
یکی که جان مرا سوخت بیتو حاصل عمر
میان ما و تو تا کی شدست حایل دار
این کاخ خاک بر سر جان سوخت بیتو حاصل
دام مراد وصلت تا کی شدست حایل

تقطیع: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن

قافیه: مقید بتاسیس و دخیل

بحر: مضارع جزوی اخرب جزوی سالم

صنعت: قلب کل

شمار غم ز تو گر جا بجا کنیم رقم
غم ترا بنویسیم تا به حشر شمار
کی است سینه به ناخن مرا نه صد پاره
که شرح تیغ تو سازم بلوح سینه نگار
از تو کجا چاک نیست سینه به ناخن
تا بنویسم بحشر شرح تغابن

تقطیع: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع

قافیه: مقید بتاسیس

صنعت: قلب بعض

هلاک نرگس خویشم اگر کنی ایسرو
کلاه بخت بچرخ افکنم چو گل صدبار
سعادتم بارادت چو خاک پای تو ساخت
زهی مزید محبت زهی سعادت یار
هلاک نرگس خویشم اگر کنی بارادت
کلاه بخت بچرخ افکنم چو گل ز سعادت

تقطیع: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

قافیه: مقید بتاسیس و دخیل نوعی دیگر

بحر: مجتث مخبون

صنعت: قلب مطرف

اگر بر آن رخ کش دیده نیز میدیدی
تو باز از کرم خویش پرده بردار
لب تو کردم ازین گونه خوش خراب از اشک
مرا بدرد چو شد بیم مرگ از او برادر
بارخش وه نیز میدیدیم زین هوش خراب
باز اگر میبرد بارم را بدر بیمرگ از آب

تقطیع: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات

قافیه: مردف بردف مفرد

بحر: رمل مثمن مقصور

صنعت: مقلوب مستوی

هزار سال چو رویت گلی نیارد کس
که چون من از همه سویش بود هزار هزار
اگرچه در چمنی چون تو نوگلی نشکفت
نداشت درد گلی بلبلی چو من افکار
چو رویت نیارد کسی نو گلی
چو من هم ندارد گلی بلبلی

تقطیع: فعولن فعولن فعولن فعل

قافیه: مطلق مجرد

بحر: متقارب محذوف

صنعت: سجع متوازی

یکی که سرزد ازو شوق روی تو دیدن
زذوق کوی تو کرد از بهشت چون من عار
بدرد و داغ خوشیم از هوای وصلت زان
ز گشت باغ کشیدیم پای دل بکنار
ز شوق روی تو دیدن بدرد و داغ خوشیم
ز ذوق کوی تو دامن زگشت باغ کشیم

تقطیع: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات

تقطیع: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات

قافیه: مطلق بخروج

بحر: مجتث مخبون مقصور

صنعت: سجع متوازی

سزد اگر دل صید کمند تو شاد است
درین که پای سمندت برو کند رفتار
یقین که تو چو من آهو نه کم اسیرت هست
ز آهویی چو بمیرد چه غم رسد به تتار
دل صید کمندت شد و چون او نه کم استت
در پای سمندت چو بمیرد چع غم استت

تقطیع: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن

قافیه: مطلق بخروج و مزید

بحر: هزج اخرب مکفوف محذوف

صنعت: سجع متوازی

دل حزین چو خراب یکی نظر از تست
چه باشد ار بنمایی دمی رخ چو نگار
یکی نما چو بتم چهره شاهدا ور من
پرستمت چو خراب توام دمی بگذار
رخ ترا چو دمی بنگرم بمن ستم است
به یک نظر ستمی بر شکسته یی مگمار
چو خراب یکنظرستمت چه شد ار دمی نگرستمت
چه شد ار دمی نگرستمت چو خراب یکنظرستمت

تقطیع: متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن

قافیه: مطلق بخروج و مزید و نایره

بحر: کامل مثمن سالم

صنعت: طرد و عکس

بود لب شکرین تو شربت کوثر
خد تو لاله نوبر خط تو نیل عذار
از آن قدتو که شد بنده قامت طوبیش
به سرو گو خط آزادگی خویش بیار
لب تو شربت کوثر قد تو قامت طوبی
خد تو لاله نوبر خط تو سر خط خوبی
قد تو قامت طوبی لب تو شربت کوثر
خط تو سر خط خوبی خد تو لاله نوبر

تقطیع: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

بحر: مجتث مخبون

تقطیع ایضا: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن

بحر: رمل مخبون

تقطیع ایضا: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن

بحر: هزج سالم

قافیه: اول معروف و مجهول- ثانی مقید مجرد

صنعت : ملون بسه بحر، موصول بدو حرف، نوعی دیگر طرد و عکس

دل من از تو اگر زنده شد نباشد دور
چو من ز شکل تو دل زنده شد بت فرخار
ولی به ملکت جان زد علم سپاه غمت
که تا برآردم از جان و عقل و هوش دمار
دل ز تو در ملکت جان زد علم
من ز تو دل زنده هم از اولم

تقطیع: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن، مفتعلن مفتعلن فاعلن

قافیه: معمول و غیر معمول

بحر: رمل مسدس محذوف، سریع مطوی مکشوف

صنعت: ذو بحرین

خمد ز سستی تب پشت بیتو بس تن را
که ستیست بسی از تبت به بس تن زار

تقطیع: مفعول مفاعلن فعولن

قافیه: معمول و غیر معمول

بحر: هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف

صنعت: موصل منشاری

وصالی ار چه کمم داده است بخت ولیک
چه من بیاد تو دایم خوشم وصال انگار
اگر دوا نکنی درد ما ز دردی دن
تو چون خوشی مه من باد جان من بیمار
همه مراد من ای مست ناز چون نظریست
مکن به تلخی غم ناامیدم از دیدار
دگر شکست تنم نیک بین وعیب مکن
چرا که شیشه عیشش ز غم شکست انبار
ای داده دوای دردم از دردی دن
من با تو خوشم گر تو خوشی هم با من
مست نظریست نیک بین عیب مکن
تلخی منما شیشه عیشش مشکن

تقطیع: مفعول مفاعلن مفاعیل فعل

قافیه: مقید مجرد

بحر: هزج اخرب مقبوض مکفوف مجبوب

صنعت: مصراع اول مقطوع، ثانی موصول بدو حرف، ثالث بسه حرف رابع بچهار حرف

بجز تو نیست دلارام من که در عالم
من از برای تو رسوای دهرم ای دلدار
ورای عشق محالم نمود کرداری
وگر رود دل و دینم نگردم از کردار
دلارامم که در عالم علم کرد
مرا رسوا هم او کرد و کرم کرد

تقطیع: مفاعیلن مفاعیلن فعولن

قافیه: مقید مجرد

بحر: هزج مسدس محذوف

صنعت: غیر منقوط

دلم به شیب ذقن غبغب تو چون بیند
که هست چین جبین تو بیش از آن بسیار
همیشه چون بریم دین بچین زلف ای بت
غبار غم چه نمایم بتا ببین زنار
شیب ذقن غبغبش چین بچین
چین جبین بیش ز غبغب ببین

تقطیع: مفتعلن مفتلعن فاعلات

قافیه: مردف بردف مفرد

بحر: سریع مطوی موقوف

صنعت: منقوط

مرا که جان نکند تازه غیر غمزه تو
نه میسزد که کنم جایت ای صنم دل تار
یقین که جان رودم هر زمان ز حال از آنک
تویی میانه جان لحظه لحظه ای خونخوار
جان کند تازه غمزه جانان
میسزد جای وی میانه جان

تقطیع: فاعلاتن مفاعلن فعلان

قافیه: مردف بردف مفرد

بحر: خفیف مسدس، عروض: مخبون اصلم مسبغ، ضرب: مقصور

صنعت: رقطا

شکار لا غرم اصلا نبینیم قیمت
که نامدست به پیش تو عالمش مقدار
هزار یوسف کنعان برت چو چیزی نیست
که میخرد به پشیزی مرا درین بازار
اصلا نبینی ما را بچیزی
کامد به پیشت عالم پشیزی

تقطیع: فعلن فعولن فعلن فعولن

قافیه: مطلق مردف بردف

بحر: متقارب اثلم

صنعت: خیفا

خیال روی تو تا بسته اند بر چه نسق
که جان نیافته شمعی نظیر آن رخسار
اگرچه وجه تو در خورد ز دست چرخ رقم
کشیده نیک برو بیقلم خطت زنگار
تویی که هر که بزیب و جمال جز تو بود
نه پیش حسن تو او راست نیم ذره و قار
مگر زدست تو شیرین دهن بود که مدام
رخش چو صورت چین عالمیست بر دیوار
تا بر چه نسق وجه تو زد چرخ رقم
کان شمع نظر کشیده نیکو بقلم
هرگز بجمال جز تو دستش ندهد
آراستنی چو صورت چین عالم

تقطیع: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل

قافیه : مقید مجرد

بحر: هزج اخرب مکفوف مجبوب

صنعت: مصراع اول حرفی منقوط و حرفی غیر منقوط، ثانی دو، ثالث سه، رابع

چهارشنبه ایا جلیس موافق و زید باد بهار
چو غنچه کاسه می گیر و روی در چمن آر
قیامتست دگر طرف باغ و کشت چمن
کسی که خیمه بصحرا نزد کسش مشمار
بیار باده که بر ذهن هر چه پنهانست
بیک دو دور عیانست از صفای عقار
ساقیا، بهار آمد قاش کن چه پنهانست
غنچه ای که میگرید نرگسی که خندانست

تقطیع: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلان

قافیه: مطلق بردف و خروج

بحر: هزج مثمن جزوی اشتر و جزوی سالم، عروض و ضرب مسبغ

صنعت تشبیه کنایه- مراعات نظیر

از آن گذر گه باغست همچو خلد اکنون
که باد روح فزایست همچو جان به گذار
لوای گل که مخلد بود اگر نه بود
که جان برد ز جفای وی و ستیزه خار
وزید بوی بهشت و قصور ماست ز هوش
نه وقت صبر و حضورست و گوشه ایهشیار
باغست چو خلد اکنون خلد ارنه قصورستش
بادست چو جان گر جان پیوسته حضورستش

تقطیع: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن

قافیه: مطلق بردف و خروج و مزید

بحر: هزج مثمن جزوی اخرب و جزوی سالم

صنعت: تشبیه مشروط

خبر چو یافته زلف شب از بنفشه دگر
چنین بروی شبست از چه جعد تیره شعار
طریق دلبریش بین که ساختست ز مشک
بنفشه دامی و انداختست مشک تتار
با زلف شب بنفشه شبه ساختستمش
نی نی شبست تیره بنشناختستمش

تقطیع: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

قافیه: مطلق بردف و خروج و مزید و نایره

بحر: مضارع اخرب مکفوف محذوف

صنعت: تشبیه تفضیل

بنور گل چو دل روشنان بود گلشن
چو گلشنش دل شوریده روشنست انار
چو دل روشن بود گلشن
چو گلشن دل شود روشن

تقطیع: مفاعیلن مفاعیلن

قافیه: لزوم مالایلزم

بحر: هزج مربع

صنعت: تشبیه عکس

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نسیم کاکل مشکین کراست چون تو نگار
شمیم سنبل پرچین کجاست مشک تتار
هوش مصنوعی: نسیم عطری که از موهای مشکی‌ات می‌آید، چه کسی را به یاد تو می‌اندازد؟ تو که زیبایی‌ات درخشان و چون بوی گل سنبل دلنشین است. بوی خوش مشک در تار و پود تو چه می‌کند؟
شمیم خیزد از آهو ولی نه زین خوشتر
نسیم گل وزد اما چنین نه عنبر بار
هوش مصنوعی: نسیمی خوش از سمت آهو می‌وزد، اما نسیم گل خوشبوتر است. همچنین، بوی خوش عنبر نیز به مشام نمی‌رسد.
نسیم کاکل مشکین کرا خیزد از این خوشتر
شمیم سنبل پرچین کجا ریزد چنین عنبر
هوش مصنوعی: باد ملایم و خوش‌بوی موهای مشکی کی از اینجا می‌گذرامید؟ بوی گل سنبل که در باغچه می‌روید، کجا به این خوشبویی عطر عنبر می‌ریزد؟
تقطیع: مفاعلین مفاعلین مفاعلین
هوش مصنوعی: تقطیع: تقسیم‌بندی یا شکستن به قسمت‌های کوچکتر.
قافیه: مقید مجرد
هوش مصنوعی: قافیه به معنای ارتباط صوتی و هم‌آوازی واژه‌ها در پایان بیت شعر است. در این مفهوم، "مقید" به این معناست که قافیه به نوعی وابسته و منظم است و "مجرد" اشاره به عدم وجود پیچیدگی و تنوع در آن دارد. در واقع، قافیه می‌تواند به عنوان یک عنصر ساختاری در شعر به کار رود که به زیبایی و هارمونی متن کمک می‌کند.
بحر: هزج مثمن سالم
هوش مصنوعی: بحر: نوعی وزن شعری است که دارای هزج مثمن سالم می‌باشد.
صنعت: ترصیع
هوش مصنوعی: صنعت ترصیع به هنر و حرفه‌ای اشاره دارد که در آن از قطعات کوچک و تزئینی برای تزیین سطوح و اشیاء مختلف استفاده می‌شود. این صنعت معمولاً شامل مهارت‌های دستی و خلاقیت بالاست و در بسیاری از فرهنگ‌ها و سنت‌ها به عنوان یک شکل از هنر کاربرد دارد. در این فرایند، معمولاً از موادی مانند چوب، فلز، شیشه و سنگ استفاده می‌شود تا طرح‌ها و الگوهای زیبا بر روی اشیاء ایجاد شود. این هنر نه تنها شامل تزیین اشیاء بلکه همچنین به حفاظت و نگهداری آن‌ها کمک می‌کند.
اگرچه نیست چو پروانه تاب شمع توام
ز من دریغ تو پروانه وصال مدار
هوش مصنوعی: اگرچه من مانند پروانه، تاب و توان نزدیک شدن به شمع تو را ندارم، اما ای کاش عشق و وصال تو را از من دریغ نداشته باشی.
نمی شود دل تنگم ز دیدنت نومید
گرش بدیده مژگان همی نشانی خار
هوش مصنوعی: دل تنگ من هرگز از دیدنت ناامید نمی‌شود، حتی اگر نشانی از تو فقط با اشک‌های چشمانم به جا مانده باشد.
فراق و داغ تو در خون دو نرگسم بنشاند
اگر غم تو بخون داردم نشان مگذار
هوش مصنوعی: اگر جدایی و دلتنگی تو، خون نرگس‌هایم را به زمین بریزد، پس اگر غم تو را در خونم نشان می‌گذاری، هیچ نشانه‌ای از خود باقی نگذار.
پروانه شمع تو شد دل کز وفا دارد نشان
پروانه وصلش مده کش غم بخون دارد نشان
هوش مصنوعی: دل پروانه‌ای که عاشق شمع توست، از وفاداری‌اش نشانه دارد. اما، نگذار او به وصالت دست یابد، چون اشک‌ها و غم‌هایش نشان از درد و رنج دل دارد.
تقطیع: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلان
هوش مصنوعی: تقطیع یک قاعده در وزن شعر فارسی است که به تجزیه و دسته‌بندی هجاها و کلمات بر اساس الگوهای خاص اشاره دارد. در اینجا الگوی خاصی به نام "مستفعلن" به‌طور متوالی در چهار بخش ذکر شده است. این نوع تقطیع به شاعر کمک می‌کند تا ساختار و ریتم شعرش را تنظیم کند.
قافیه: مردف بردف
هوش مصنوعی: قافیه به کلماتی اشاره دارد که در انتهای خطوط شعر یا آهنگ، صدای مشابهی دارند. به عنوان مثال، "مردف" و "بردف" می‌توانند به عنوان قافیه در یک شعر مورد استفاده قرار گیرند، زیرا نحوه تلفظ آن‌ها مشابه است و احساس هماهنگی را به متن می‌بخشند. قافیه‌ها در شعر نقش مهمی دارند و می‌توانند زیبایی و انسجام بیشتری به اثر ببخشند.
بحر: رجز مثمن مذال
هوش مصنوعی: بحر: رجز مثمن مذال به معنای یک نوع شعر یا وزن شعری مشخص است که در آن هجاها به صورت منظم و خاصی ترتیب یافته‌اند. این نوع شعر معمولاً شامل دو سه بخش اصلی است و دارای قابلیتی ویژه در ایجاد ریتم و آهنگ در متن‌های شاعرانه می‌باشد.
صنعت: تجنیس تام
هوش مصنوعی: صنعت تجنیس تام به معنای صنعتی است که در آن محصولات یا خدمات خاصی به طور کامل و بدون نقص تولید یا ارائه می‌شوند. این صنعت بر اساس استانداردهای بسیار بالا و کیفیت ممتاز عمل می‌کند و هدف آن ارائه بهترین تجربه ممکن برای مشتریان است. این نوع صنعت معمولاً بر روی جزئیات و دقت بالای فرآیندها تأکید دارد تا به نتایج مطلوب دست یابد.
ضرورت است مرا خود شنیدن این نوبت
که تازه دل شد از آن بوی مشک چین گلزار
هوش مصنوعی: باید حتماً این بار خودم بشنوم، زیرا دل به تازگی از عطر خوش مشک و گل‌های باغ شاداب شده است.
لبالب است زجان آن دهان و مسکین من
که داغها برم از وی بجان حسرت خوار
هوش مصنوعی: این دهان پر از زندگی است و من در عذابم، چرا که خاطرات تلخی از او با دل پر از حسرت بر من سنگینی می‌کند.
بسست بویی از آن زلف مشکبویم زان
که بوی او دل مسکینم آورد به قرار
هوش مصنوعی: عطر خوش زلفی که به مشکی معروف است، بر من وزید و این بو دل رنجورم را به آرامش رساند.
تا شنید این جان مسکین بویی از آن زلف مشکین
تازه شد زان بوی مشکین داغها بر جان مسکین
هوش مصنوعی: وقتی این روح بیچاره بوی زلفِ خوشبو را شنید، از آن عطرِ دل‌انگیز جانش تازه شد و آتش عشق در دلش برپا شد.
تقطیع: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلییان
هوش مصنوعی: تقطیع در شعر به تقسیم کردن وزن و meter (قافیه و آهنگ) اشعار به بخش‌های متفاوت و معین اشاره دارد. این رویکرد به شاعران کمک می‌کند تا ساختار و لحن نظم خود را بهتر درک کنند و بر اساس آن به نظم و ترتیب سازی بپردازند. در اینجا، الگوی خاصی از قافیه‌ها در نظر گرفته شده که هماهنگی و تنوع خاصی را در شعر ایجاد می‌کند.
قافیه: مردف بردف مفرد نوع دیگر
هوش مصنوعی: قافیه: نوعی از تکرار صداها در شعر یا نثر که در پایان مصرع‌ها یا جملات قرار می‌گیرد. مردف به قافیه‌ای گفته می‌شود که در آن مصرع‌ها با هم هم‌قافیه‌اند و مفرد به نوع دیگری از قافیه اشاره دارد.
بحر: رمل مثمن مسبغ
هوش مصنوعی: رمل مثمن مسبغ نوعی از خاک است که دارای ویژگی‌های خاصی است. این نوع خاک به خاطر ترکیب و ساختار خاصش، می‌تواند در برخی از مناطق با ویژگی‌های جغرافیایی مشخص قابل مشاهده باشد.
صنعت: تجنیس خطی
هوش مصنوعی: صنعت: تجزیه و تحلیل خطوط داده‌ها
نهاده است خیالت چو پای بر جانم
شبی نخوابم از این سیل دیده بیدار
هوش مصنوعی: خیالت بر جانم نشسته و نمی‌توانم بخوابم. این اشک‌ها به اندازه‌ای زیاد است که چشمانم بیدار مانده است.
اگر غم تو که آرد چنین شبیخونها
بریزدم به شبی خون که گویدش زنهار
هوش مصنوعی: اگر غم تو به این شدت بر دلم هجوم آورد، من هم با شدت و قدرت تمام به صحنه می‌آیم و فریاد می‌زنم که به کمک نیاز دارم.
خیالت چو برجانم آرد شبیخون
شبی آبم از دیده ریزد شبی خون
هوش مصنوعی: وقتی یاد تو به فکرم می‌رسد، گویی به من حمله‌ور می‌شوی و چشمانم از اشک پر می‌شود، همانند خون می‌ریزد.
تقطیع: فعولن فعولن فعولن فعولان
هوش مصنوعی: تقطیع به معنای تقسیم و تفکیک است و در اینجا به الگوی خاصی اشاره دارد که در قالب های شعری یا موزون استفاده می‌شود. این الگو شامل تکرار یک سری هجاها است که در قالب خاصی ترتیب داده شده‌اند.
قافیه: مردف بردف نوع دیگر
هوش مصنوعی: قافیه: نوع دیگری از قافیه که به آن «مردف» نیز گفته می‌شود.
بحر: متقارب مثمن مسبغ
هوش مصنوعی: بحر متقارب مثمن مسبغ، نوعی وزن شعری در ادبیات فارسی است که از هشت ماده اصلی تشکیل شده و در آن حروف و مقادیر خاصی به کار رفته است. این وزن به شعرا اجازه می‌دهد تا با استفاده از ترکیب‌های مختلف، احساسات و مضامین خود را به نحوی زیبا و هنرمندانه بیان کنند.
صنعت: تجنیس مرکب
هوش مصنوعی: تجنیس مرکب نوعی فنون ادبی است که در آن از دو یا چند کلمه با معنای متفاوت یا متضاد برای ایجاد تأثیرات خاص استفاده می‌شود. این تکنیک به نویسنده یا شاعر اجازه می‌دهد تا با ترکیب واژه‌ها و مفاهیم، احساسات یا تصاویری جذاب و متنوع تولید کند. مثلاً ممکن است از تضادها یا تشابه‌ها بهره ببرد تا عمق بیشتری به اثر خود بخشد. این نوع بیان می‌تواند بیننده یا خواننده را به تفکر و تأمل درباره موضوعات مختلف وادار کند.
مگردمی نه از بن سان گشاده زلف آری
که گردن دلش از غم یکی رهد زهزار
هوش مصنوعی: موهای زیبای او را نچین؛ زیرا گردن دلش به خاطر غم یکی شده از هزار مصیبت.
گزیر، نیست که پا بر سرم اجل بنهد
که چون رهایی ام از این کمند شد دشوار
هوش مصنوعی: نجات از چنگال مرگ برای من سخت شده است و به نظر نمی‌رسد که بتوانم از این وضعیت رهایی یابم.
گر دمی زین کشی زیر پا بر سمند
گردنی کی رهد چون رهی از کمند
هوش مصنوعی: اگر لحظه‌ای از زندگی به بی‌راهه بروی و زیر پا بگذاری، مانند اسبی که فرمان بر یال و گردن خود دارد، نخواهی توانست چون جانوری در دام نیفتاده، از بند و دام رهایی یابی.
تقطیع: فاعلن فاعلن فاعلن فاعلان
هوش مصنوعی: تقطیع به معنای تقسیم یک عبارت یا متن به بخش‌های کوچکتر است. در این حالت، مشخصه‌های خاصی برای ترتیب و آهنگ استفاده می‌شود. فاعلن و فاعلان به عنوان واحدهای اندازه‌گیری در شعر و ادبیات به کار می‌روند که نشان‌دهنده وزن و ریتم در ساختار یک اثر هستند.
قافیه: مقید بحرف قید
هوش مصنوعی: قافیه به معنای هماهنگی و هم‌خوانی صداها در انتهای کلمات است که معمولاً در شعر و ادبیات استفاده می‌شود و به نوعی قید و محدودیتی در انتخاب کلمات به شمار می‌آید.
بحر: متدارک مذال
هوش مصنوعی: بحر: به معنای پیشرفت و آماده‌سازی برای مقابله با چالش‌ها است.
صنعت: تجنیس مطرف، تضمین المزدوج
هوش مصنوعی: صنعت: ایجاد تنوع در محصولات و خدمات، برقراری اطمینان در معاملات دوطرفه.
سمن چوورد رخت دیدجان نثارش کرد
صبا چو گرد ترا یافت کرد دل ایثار
هوش مصنوعی: سمن، وقتی لباس تو را دید، جانش را برای تو فدا کرد و نسیم، چون گردی به دور تو رسید، دلش را نثار تو کرد.
یکی که وصف ترا ورد ساخت جان منست
که نقد حاصل خود گرد باخت در ره یار
هوش مصنوعی: کسی که تو را به زبان می‌آورد، جان من است. او تمام دارایی‌اش را در راه رسیدن به معشوق از دست داده است.
ورد رخت دید جان وصف تراورد ساخت
گردترا یافت دل حاصل خود گرد باخت
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو جان را وصف کرده و دل را به تماشا دعوت می‌کند. در سایه تو، دل به نتیجه‌ای دست یافت که برای رسیدن به آن همه چیزش را فدای تو کرده است.
تقطیع: مفتعلن فاعلات مفتعلن فاعلات
هوش مصنوعی: این ساختار شعری شامل الگوهایی از هجاها است که به صورت مشخصی تکرار می‌شوند. در این الگو، ترکیبی از هجاهایی با وزن‌های مختلف به کار رفته و به نوعی ریتم و قافیه خاصی می‌بخشد. این نوع تقطیع در اشعار فارسی به ایجاد تنوع و زیبایی در بیان احساسات و موضوعات کمک می‌کند.
قافیه: مردف بردف مرکب
هوش مصنوعی: قافیه‌ای که در اینجا ذکر شده شامل واژه‌های "مردف"، "بردف" و "مرکب" است. این واژه‌ها به یکدیگر مرتبطند و در زمینه شعر و ادبیات مورد استفاده قرار می‌گیرند. قافیه به معنای شباهت صداها در انتهای کلمات است و در این مثال، این کلمات در زمینه موسیقی و آهنگ زبانی با یکدیگر همخوانی دارند.
بحر: منسرح مطوی موقوف
هوش مصنوعی: بحر: شاعری که با قابلیت‌های خاص و سرودن اشعاری با وزن و قافیه‌های مشخص، به بیان احساسات و افکار خود می‌پردازد. این نوع شعر معمولاً ساختاری منظم و مشخص دارد که در آن الفاظ و مضامین به صورت هنرمندانه ترتیب یافته‌اند.
صنعت: تجنیس ناقص
هوش مصنوعی: صنعت: تنوع ناتمام
سرم فدای تو بسیار یار غیر مشو
مسوزجان گران بار من دگر زین بار
هوش مصنوعی: من برای تو آماده‌ام و جانم را فدای تو می‌کنم، اما ای یار، به کسی غیر از من تبدیل نشو. جان سنگینم را این بار ننسوزان.
ترا زآتش غم گرچه سوخت بس عاشق
ولی باینهمه خواری یکی نگشت غبار
هوش مصنوعی: هرچند که تو در آتش اندوه سوخته‌ای، اما هیچ عاشقی به خاطر این همه رنج و عذاب به ذلت و حقارت کشیده نشد.
طراوت گل رویت که برفروخت چمن
هزار خرمن گل را بسوخت سنبل وار
هوش مصنوعی: زیبایی و طراوت چهره تو آنقدر دلربا است که مانند یک سنبل، هزاران گل را در چمن به آتش کشیده است.
بسیار یار آتش غم گرچه برفروخت
انبار بار وین همه یکباره ام بسوخت(کذا)
هوش مصنوعی: عشق و دلتنگی می‌تواند مانند آتش در دل شعله‌ور شود و با وجود اینکه ممکن است در ابتدا به نظر برسد که مشکلات زیادی وجود ندارد، اما در نهایت همه آن درد و ناراحتی به یکباره همه چیز را فرا می‌گیرد و نابود می‌کند.
تقطیع: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات
هوش مصنوعی: تقطیع به معنی تقسیم و شکستن کلمات و عبارات به اجزای کوچک‌تر است تا الگوهای خاصی را در آن‌ها شناسایی کرد. در این روش، به بررسی بخش‌های مختلف یک واژه یا جمله می‌پردازیم تا ساختار و ریتم آن را بهتر بشناسیم.
قافیه: مردف بردف مرکب نوع دیگر
هوش مصنوعی: قافیه به معنای نوعی از شعر است که در آن بخش‌هایی از کلمات یا صداها با یکدیگر هم‌نوا می‌شوند. مردف به قافیه‌ای اطلاق می‌شود که در آن، قافیه اصلی یک یا چند حرف اضافی دارد و بردف نیز به قافیه‌ای با دو یا چند بخش یا ترکیب اشاره می‌کند. مرکب نیز به نوع دیگری از قافیه اشاره دارد که از ترکیب دو یا چند قافیه تشکیل شده است.
بحر: مضارع اخرب مکفوف مقصور
هوش مصنوعی: بحر: نوعی ساختار یا چارچوب در شعر که به صورت مضارع، مکفوف و مقصور به کار می‌رود.
صنعت: تجنیس مکرر
هوش مصنوعی: صنعت: تکرار نوعی خاص از تولید و ساخت است.
غباری از توسمن بوی مشک اگر نه بریزد
نه مشک خاک سیاهی است بر سر تاتار
هوش مصنوعی: اگر عطر مشک از تومار ما بوزد، حتی اگر بر زمین بریزد، باز هم خاک مشکی که بر سر تاتارهاست، بی‌ارزش و بی‌بو خواهد بود.
رخت که شمع صفت ریخت آبروی بتان
بسوخت بیخودم از تاب خویش چون گلنار
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف احساسات عمیق خود در مقابل زیبایی و جذابیت معشوق می‌پردازد. او مانند شمعی که با گرمای خود می‌سوزد، اثر زیبایی معشوق را بر خود حس می‌کند. به مرور زمان، او از این عشق و زیبایی غافل‌گیر شده و حالت خود را از دست می‌دهد، به گونه‌ای که به حالتی غیرعادی و شگفت‌انگیز شبیه به گل نرگس درمی‌آید. احساسات او به شدت تحت تأثیر زیبایی معشوق قرار گرفته و او نمی‌تواند خود را کنترل کند.
بی تو سمن مشک که بر رخت ریخت
خاک سیاهی بسر بخت بیخت
هوش مصنوعی: بدون تو، بوی گلی که در گیسوانت پراکنده شده، مانند خاک تیره‌ای است که بر سر نیکی‌ها و خوشبختی‌ها ریخته شده است.
تقطیع: مفتعلن مفتعلن فاعلات
هوش مصنوعی: تقطیع به معنای تقسیم شعر به واحدهای بلند و کوتاه است که در اینجا به شکل "مفتعلن مفتعلن فاعلات" نشان داده شده است. در این الگو، واژه‌ها و هجاها به صورت خاصی چینش شده‌اند که هر بخش از شعر به یک الگوی مشخص پیروی می‌کند. این نوع تقطیع به شاعر کمک می‌کند تا ریتم و آهنگ خاصی را در شعر خود ایجاد کند.
قافیه: مردف بردف نوع دیگر
هوش مصنوعی: قافیه: نوع دیگری به نام مردف بردف وجود دارد.
بحر: سریع مطوی موقوف
هوش مصنوعی: بحر: نوعی شعر که در آن مصرع‌ها به صورت موزون و منظم به هم متصل می‌شوند و دارای قافیه‌های مشخصی هستند. "سریع" به معنای تند و پرشتاب است و "موقوف" اشاره به لحظاتی دارد که در آنها کلام به طور موقت متوقف می‌شود. "مطوی" نیز به ساختار و شکل خاصی از شعر اشاره دارد که در آن، معانی و احساسات به صورت پیچیده‌تری بیان می‌شوند.
صنعت: اشتقاق
هوش مصنوعی: صنعت مشتق به معنای فرایند تولید و ایجاد محصولات یا خدمات جدید از منابع اولیه یا مواد موجود است. در این زمینه، روش‌ها و تکنیک‌هایی به کار می‌روند که امکان تبدیل ایده‌ها به واقعیت‌های ملموس را فراهم می‌کنند. این صنعت به طور ویژه به تأمین نیازهای بازار و بهبود کیفیت زندگی افراد می‌پردازد.
از این برآمده کاخ است خاک بر سر من
کزو امید ندارم مراد وصل و کنار
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر ناامیدی و احساس شکست گوینده است. کاخی که از خاک برخاسته، نماد زندگی‌ و آمال اوست که اکنون بر سرش خراب شده و او هیچ امیدی به تحقق آرزوهایش، به ویژه رسیدن به وصل و نزدیکی محبوب ندارد. در واقع، او از وضعیت کنونی خود ناامید است و به شدت از نرسیدن به خواسته‌هایش غمگین است.
یکی که جان مرا سوخت بیتو حاصل عمر
میان ما و تو تا کی شدست حایل دار
هوش مصنوعی: کسی که جانم را سوزانده، اکنون نتیجه عمر ما در میان ما و تو چه زمانی حایل و فاصله خواهد داشت؟
این کاخ خاک بر سر جان سوخت بیتو حاصل
دام مراد وصلت تا کی شدست حایل
هوش مصنوعی: این قصر ویران شده است و جانم در آتش اشتیاق سوخته. با این حال، به دست آوردن عشق و وصال، هنوز خیلی دور است و موانع زیادی وجود دارد.
تقطیع: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن
هوش مصنوعی: تقطیع: ترکیب‌های شعری با ضرب‌آهنگ خاص که شامل مفعول فاعلاتن و مفعول فاعلاتن هستند.
قافیه: مقید بتاسیس و دخیل
هوش مصنوعی: قافیه به معنای اینکه در نظم و ترتیب کلمات، باید هماهنگی و تناسب برقرار باشد. این مفهوم به ما می‌آموزد تا در ایجاد و تداوم یک اثر هنری یا ادبی به دقت و ظرافت توجه کنیم.
بحر: مضارع جزوی اخرب جزوی سالم
هوش مصنوعی: بحر: نوعی از وزن شعر عربی که شامل مضارع جزئی و ساختار سالم است.
صنعت: قلب کل
هوش مصنوعی: صنعت: محور اصلی همه چیز.
شمار غم ز تو گر جا بجا کنیم رقم
غم ترا بنویسیم تا به حشر شمار
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم تعداد غم‌های ناشی از دوریت را محاسبه کنیم، باید اندازه غم تو را در تمام روزهای زندگی‌ام ثبت کنیم تا در روز قیامت قابل محاسبه باشد.
کی است سینه به ناخن مرا نه صد پاره
که شرح تیغ تو سازم بلوح سینه نگار
هوش مصنوعی: کیست که وصال تو را توصیف کند، حتی اگر سینه‌ام جراحت‌های بسیار داشته باشد؟ من با این دردها هم نمی‌توانم حقیقت عشق تو را بر لوح سینه‌ام بنویسم.
از تو کجا چاک نیست سینه به ناخن
تا بنویسم بحشر شرح تغابن
هوش مصنوعی: این بیت بیان می‌کند که چگونه دردی عمیق و شدیدی در دل وجود دارد که باعث می‌شود نتوان احساسات و تجربیات تلخ زندگی را به خوبی بیان کرد. گوینده احساس می‌کند که نمی‌تواند به طور کامل آنچه را که در دل دارد، به دیگران منتقل کند و این بیان‌ناپذیری به خاطر شدت آن درد و غم است.
تقطیع: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع
هوش مصنوعی: تقطیع الگوهای شعری به معنای تقسیم و تجزیه یک شعر به بخش‌های کوچکتر با مشخصات تکی است. در اینجا، ساختار شعری به شکلی خاص تقسیم‌بندی شده است که شامل هجاها و الگوهای خاصی می‌باشد. این نوع تقطیع می‌تواند به شاعران کمک کند تا ریتم و آهنگ شعر خود را بهتر درک کرده و استفاده کنند.
قافیه: مقید بتاسیس
هوش مصنوعی: قافیه: محدود به ایجاد کردن
صنعت: قلب بعض
هوش مصنوعی: صنعت، اصلی‌ترین و مهم‌ترین بخش بعضی از فعالیت‌ها و فرآیندها است.
هلاک نرگس خویشم اگر کنی ایسرو
کلاه بخت بچرخ افکنم چو گل صدبار
هوش مصنوعی: اگر نرگس زیبای من را ببینی، هلاک می‌شوم. اگر فقط به من توجه کنی، من هم همچون گل، هزار بار کلاه بخت را به زمین می‌اندازم.
سعادتم بارادت چو خاک پای تو ساخت
زهی مزید محبت زهی سعادت یار
هوش مصنوعی: خوشبختی من زمانی آغاز شد که به من اجازه دادی تا خاک پای تو باشم. چه محبت و چه خوشبختی بزرگی که در کنار تو نصیبم شده است.
هلاک نرگس خویشم اگر کنی بارادت
کلاه بخت بچرخ افکنم چو گل ز سعادت
هوش مصنوعی: اگر خواسته‌های دل من را برآورده کنی، به خاطر زیبایی‌ام از نرگس و غم خودم هلاک می‌شوم. برای خوشبختی‌ام همچون گل، کلاه بخت را به دور می‌اندازم.
تقطیع: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
هوش مصنوعی: تقطیع به معنای تقسیم و تحلیل ساختار یک شعر به بخش‌های کوچکتر است. در این نوع تقطیع، ضرب‌آهنگ‌ها و وزن‌های شعری با استفاده از واحدهایی به نام مفاعیل و فعلات نشان داده می‌شوند. این رویکرد به درک بهتر ریتم و ساختار شعر کمک می‌کند.
قافیه: مقید بتاسیس و دخیل نوعی دیگر
هوش مصنوعی: قافیه به معنای محدود کردن یا تحت تأثیر قرار دادن نوعی دیگر است.
بحر: مجتث مخبون
هوش مصنوعی: بحر مجتث مخبون نوعی وزن شعری است که در آن هجاها به شکل مشخصی منظم شده‌اند. این وزن از هشت هجا تشکیل شده و الگوی آن به گونه‌ای است که شاعران می‌توانند با استفاده از آن، شعرهایی با ریتم خاص و ملایم بسازند. این وزن در شعر فارسی و عربی کاربرد دارد و به خاطر تنوع و انعطاف‌پذیریش مورد توجه شاعران قرار گرفته است.
صنعت: قلب مطرف
هوش مصنوعی: صنعت: قلب تجارت
اگر بر آن رخ کش دیده نیز میدیدی
تو باز از کرم خویش پرده بردار
هوش مصنوعی: اگر تو به آن چهره نگاه می‌کردی، حتی با چشمان خودت، باز هم باید از بزرگواری و لطف خودت پرده بر می‌داشتی.
لب تو کردم ازین گونه خوش خراب از اشک
مرا بدرد چو شد بیم مرگ از او برادر
هوش مصنوعی: به خاطر اشک‌هایی که از چشمانم ریخته می‌شود و بر اثر نگرانی از مرگ، لب‌های تو را به این حالتی تبدیل کردم که خوشایند و خراب است، برادر.
بارخش وه نیز میدیدیم زین هوش خراب
باز اگر میبرد بارم را بدر بیمرگ از آب
هوش مصنوعی: ما زمانی که به زیبایی و هوش او نگاه می‌کردیم، حتی اگر در حالت ناتوانی یا شکست بودیم، باز هم از درد و رنج خود غافل می‌شدیم و حسی از حیات و انرژی جدید پیدا می‌کردیم.
تقطیع: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
هوش مصنوعی: این شیوه‌ای است برای تقسیم شعر به بخش‌های منظم و موزون، که از واحدهایی به نام "فاعلات" تشکیل شده است. این ساختار به آثار ادبی ریتم و قالب خاصی می‌دهد.
قافیه: مردف بردف مفرد
هوش مصنوعی: قافیه به معنای هم‌آوایی در شعر و ادبیات است که در آن دو یا چند عبارت یا کلمه در پایان کلمات خود با یکدیگر هم‌صدا هستند. به عنوان مثال، در واژه‌های "مردف"، "بردف" و "مفرد" می‌توانیم شباهت در صدا و آوا را ببینیم که موجب ایجاد قافیه می‌شود. قافیه می‌تواند به زیبایی و هارمونی شعر کمک کند و جذابیت بیشتری به آن بدهد.
بحر: رمل مثمن مقصور
هوش مصنوعی: بحر به معنای یک نوع قالب شعری است که شامل وزن و قافیه خاصی است و در اینجا به نوعی از آن اشاره شده که با ساختار مثمن مقصور شناخته می‌شود. این الگو شامل هشت مصراع است که در آن قافیه‌ای مشخص تکرار می‌شود و این قالب به شاعران اجازه می‌دهد تا ایده‌ها و احساسات خود را به صورت منسجم و موزون بیان کنند.
صنعت: مقلوب مستوی
هوش مصنوعی: صنعت: معکوس سطحی
هزار سال چو رویت گلی نیارد کس
که چون من از همه سویش بود هزار هزار
هوش مصنوعی: اگر هزار سال هم بگذرد، هیچ‌کس نمی‌تواند به زیبایی تو گل شود؛ چون من از همه جا به تو عشق می‌ورزم و به تو می‌اندیشم.
اگرچه در چمنی چون تو نوگلی نشکفت
نداشت درد گلی بلبلی چو من افکار
هوش مصنوعی: هرچند در چمنی مانند تو گلی جوان و زیبا پیدا نشد، اما من همچنان غم و اندوهی مانند بلبل دارم.
چو رویت نیارد کسی نو گلی
چو من هم ندارد گلی بلبلی
هوش مصنوعی: وقتی که چهره‌ات را کسی نبیند، مانند من هیچ کس گل خوشبویی ندارد.
تقطیع: فعولن فعولن فعولن فعل
هوش مصنوعی: تقطیع شعری به معنای تقسیم و تجزیه وزن شعر است. در این نوع تقطیع، وزن شعر به صورت خاصی بیان می‌شود. الگوی ذکر شده به توضیح ترتیب و ساختار هجایی در شعر می‌پردازد و نشان‌دهنده الگوی ریتمیک خاصی است که می‌تواند در قالب اشعار مختلف به کار رود.
قافیه: مطلق مجرد
هوش مصنوعی: این پاراگراف به بررسی مفهوم و ویژگی‌های قافیه می‌پردازد و به نحوه‌ی استفاده از آن در شعر و ادبیات اشاره می‌کند. قافیه به طور کلی به تکرار صداها یا هجاها در انتهای خطوط یا عبارات اشاره دارد که به ایجاد هماهنگی و زیبایی در متن کمک می‌کند. نوعی ساختار صوتی است که نه تنها به متنی ریتم و آهنگ می‌بخشد، بلکه احساس خاصی را نیز منتقل می‌کند. در نهایت، قافیه می‌تواند تأثیر زیادی بر روی نحوه‌ی درک و احساسات خواننده نسبت به اثر ادبی داشته باشد.
بحر: متقارب محذوف
هوش مصنوعی: بحر متقارب محذوف نوعی وزن شعری است که در آن تعدادی از کلمات یا حروف حذف شده‌اند. این وزن به دلیل استفاده خاص و مخصوصش در شعر، زیبایی و تنوع خاصی به آثار می‌دهد. در این نوع شعر، عناصری از وزن و قافیه به شکلی کاملاً مشخص و مشهود وجود دارد، اما برخی از اجزا به عنوان محذوف به حساب می‌آیند.
صنعت: سجع متوازی
هوش مصنوعی: صنعت: سجع متوازی در این صنعت، به استفاده از الگوهای مشابه در ساختار جملات و عبارات توجه ویژه‌ای می‌شود. سجع متوازی به معنای تکرار واژه‌ها یا عبارات با ساختارهای مشابه است که از نظر بلاغی و زیبایی‌شناسی به متن، جان و روح می‌بخشد. این نوع سجع می‌تواند به جذاب‌تر و ماندگارتر شدن گفتارها و نوشتارها کمک کند.
یکی که سرزد ازو شوق روی تو دیدن
زذوق کوی تو کرد از بهشت چون من عار
هوش مصنوعی: کسی که با شوق و علاقه به دیدن چهره تو آمده، از خوشحالی و ذوق، از بهشت مثل من، به خود عار می‌برد.
بدرد و داغ خوشیم از هوای وصلت زان
ز گشت باغ کشیدیم پای دل بکنار
هوش مصنوعی: ما از درد و غم عشق تو خوشحال و شادیم، چرا که از دل‌تنگی این عشق، به باغی پر از زیبایی و سرسبزی پناه برده‌ایم.
ز شوق روی تو دیدن بدرد و داغ خوشیم
ز ذوق کوی تو دامن زگشت باغ کشیم
هوش مصنوعی: از شوق دیدن روی تو، تحمل درد و رنج را داریم و از خوشحالی حضور تو، دامن خود را از زیبایی‌های باغ پر می‌کنیم.
تقطیع: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات
هوش مصنوعی: تقطیع به نوعی نظم یا ضرباهنگ در شعر اشاره دارد که در آن واژه‌ها و هجاها به صورت منظم تقسیم‌بندی می‌شوند. در اینجا، الگوی مشخصی از هجاها ارائه شده است که نشان‌دهنده نحوه‌ی چینش و تکرار آن‌ها در اشعار می‌باشد. این الگو شامل چهار بخش است که به ترتیب مفاعلن، فعلاتن، مفاعلن و فعلات نامیده می‌شود. هر بخش به یک نوع ساختار ریتمیک اشاره دارد که در سرودن شعر استفاده می‌شود.
تقطیع: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات
هوش مصنوعی: با توجه به وزن‌های عروضی، این بخش شامل یک الگوی مشخص از هجاها است که به صورت مفاعیلن و فعلاتن تکرار می‌شود. این الگوها در شعر فارسی برای ایجاد وزن و قافیه مورد استفاده قرار می‌گیرند.
قافیه: مطلق بخروج
هوش مصنوعی: قافیه: به طور کلی از ایجاد یا پیدا کردن یک چیز خارج می‌شود یا جدا می‌شود.
بحر: مجتث مخبون مقصور
هوش مصنوعی: بحر: وزن شعری که دارای هجای مجتث، مخبون و مقصور است.
صنعت: سجع متوازی
هوش مصنوعی: سجع متوازی به نوعی از زیبایی‌های ادبی گفته می‌شود که در آن، کلمات یا عبارات با ساختار و وزن مشابهی در کنار هم قرار می‌گیرند. این تکنیک معمولاً برای ایجاد تأثیر بیشتر در کلام و نوشتار استفاده می‌شود و به زیبایی و هماهنگی متن کمک می‌کند. در این نوع سجع، عبارات به گونه‌ای انتخاب می‌شوند که هم آهنگ و هم قابل تشخیص باشند، به طوری که شنوندگان یا خوانندگان به راحتی متوجه ارتباط بین آنها شوند.
سزد اگر دل صید کمند تو شاد است
درین که پای سمندت برو کند رفتار
هوش مصنوعی: اگر دل من که در دام محبت تو گرفتار است خوشحال است، به خاطر این است که رفتارت همانند سمند آزاد و نیرومند است.
یقین که تو چو من آهو نه کم اسیرت هست
ز آهویی چو بمیرد چه غم رسد به تتار
هوش مصنوعی: مطمئناً تو هم مانند من، به شدت به عشق و دلدادگی گرفتار شده‌ای. اگر آهو بمیرد، چه فایده‌ای دارد که غم آن بر دوش رنج می‌کشد؟
دل صید کمندت شد و چون او نه کم استت
در پای سمندت چو بمیرد چع غم استت
هوش مصنوعی: دل من به دام محبت تو گرفتار شده و چون او دیگر در چنگ تو نیست، پس چه غم بر دل تو می‌ماند وقتی که این عشق همچون اسب تو جان دهد؟
تقطیع: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
هوش مصنوعی: تقطیع به معنای تقسیم و شکستن یک عبارت به اجزای کوچکتر است. در اینجا، به یک ساختار وزنی اشاره دارد که شامل ترکیبی از الگوهای خاصی است که در موسیقی یا شعر به کار می‌روند. در این الگو، از مجموعه‌ای از هجاها با الگوهای مشخص استفاده می‌شود.
قافیه: مطلق بخروج و مزید
هوش مصنوعی: قافیه: بروز و افزایش مطلق
بحر: هزج اخرب مکفوف محذوف
هوش مصنوعی: بحر به معنای یک الگوی وزنی در شعر عربی است که به نوع خاصی از قافیه و قالب شعری اشاره دارد. هزج یعنی دارای وزن معین و مشخص، اخرب به معنای وزن خاصی که در آن بحور به کار می‌رود، مکفوف یعنی قطع شده یا غیر کامل و محذوف به معنی حذف شده است. بنابراین، این عبارت به نوعی از شعر اشاره دارد که دارای ویژگی‌های وزنی خاصی می‌باشد.
صنعت: سجع متوازی
هوش مصنوعی: صنعت: سجع متوازی صنعت به معنای هنر و فن تولید کالا و خدمات است که در آن از تکنیک‌ها و فناوری‌های مختلف استفاده می‌شود. سجع متوازی به نوعی قافیه در شعر اشاره دارد که در آن کلمات با ساختار مشابه و وزن یکسان در کنار هم قرار می‌گیرند و باعث ایجاد هماهنگی و زیبایی در بیان می‌شوند. این دو مفهوم می‌توانند در خلق آثار ادبی یا هنری مورد توجه قرار گیرند.
دل حزین چو خراب یکی نظر از تست
چه باشد ار بنمایی دمی رخ چو نگار
هوش مصنوعی: دل غمگین مانند ویرانه‌ای است که با یک نگاه از تو چه تغییراتی قادر است بکند؛ اگر یک لحظه چهره‌ات را به من نمایان کنی.
یکی نما چو بتم چهره شاهدا ور من
پرستمت چو خراب توام دمی بگذار
هوش مصنوعی: من می‌خواهم تو را چون بتی زیبا و باشکوه ببینم و اگر هم که به من توجهی نمی‌کنی، به من اجازه بده برای مدتی کوتاه همچنان تو را پرستش کنم.
رخ ترا چو دمی بنگرم بمن ستم است
به یک نظر ستمی بر شکسته یی مگمار
هوش مصنوعی: هر بار که به چهره تو نگاه می‌کنم، به خودم ظلم می‌کنم. حتی یک نگاه به من آسیب می‌زند، چه برسد به اینکه بخواهم بر دل شکسته‌ای مزید بر این کنم.
چو خراب یکنظرستمت چه شد ار دمی نگرستمت
چه شد ار دمی نگرستمت چو خراب یکنظرستمت
هوش مصنوعی: وقتی در حالت خرابی و پریشانی به من نگاه می‌کنی، چه اتفاقی می‌افتد اگر فقط لحظه‌ای به من توجه کنی؟
تقطیع: متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن
هوش مصنوعی: تقطیع به معنای تقسیم بندی یا شکست عناصر در یک ساختار شعری است. در اینجا، الگوی شعری "متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن" به نوعی ترتیب و وزن خاصی اشاره دارد که در شعرهای کلاسیک فارسی معمولاً استفاده می‌شود. این الگو به ایجاد ریتم و موسیقی در شعر کمک می‌کند.
قافیه: مطلق بخروج و مزید و نایره
هوش مصنوعی: قافیه: به معنای خروج مطلق، افزودنی و شعله‌ور است.
بحر: کامل مثمن سالم
هوش مصنوعی: بحر: مثمن سالم و کامل.
صنعت: طرد و عکس
هوش مصنوعی: صنعت: طرد و عکس به معنای فرآیندها و فعالیت‌هایی است که در ایجاد و توزیع محتوای تصویری و رسانه‌ای انجام می‌شود. این صنعت شامل تکنیک‌ها و روش‌هایی است که در تولید تصاویر و فیلم‌ها به کار می‌رود و همچنین چگونگی نشر و نمایش آنها به مخاطبان را در بر می‌گیرد. تعاملات و روابط پیچیده بین هنر، فن‌آوری و بازارهای مختلف نیز از دیگر جنبه‌های این صنعت هستند.
بود لب شکرین تو شربت کوثر
خد تو لاله نوبر خط تو نیل عذار
هوش مصنوعی: لب‌های شیرین تو مانند شربت کوثر است و زیبایی خط و نقش صورتت مانند لاله‌ای تازه است.
از آن قدتو که شد بنده قامت طوبیش
به سرو گو خط آزادگی خویش بیار
هوش مصنوعی: از زیبایی و قد تو، به شجره طوبی (که نماد بهشت است) شباهت پیدا کرده‌ام. به درخت سرو بگو که نشانه‌های آزادی و رهایی خود را به نمایش بگذارم.
لب تو شربت کوثر قد تو قامت طوبی
خد تو لاله نوبر خط تو سر خط خوبی
هوش مصنوعی: لب‌های تو همچون شربت کوثر است، قامتت به زیبایی درخت طوبی می‌باشد و چهره‌ات مانند لاله نوبر درخشان و دلنشین است. خطی که بر چهره‌ات هست، سرآغاز خوبی‌ها و زیبایی‌هاست.
قد تو قامت طوبی لب تو شربت کوثر
خط تو سر خط خوبی خد تو لاله نوبر
هوش مصنوعی: قامت تو به زیبایی درخت طوبی است، لبان تو مانند نوشیدنی کوثر شیرین و دلپذیرند. خط تو از همه خطوط زیباتر است و وجود تو مانند لاله‌ای تازه و بی‌نظیر است.
تقطیع: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
هوش مصنوعی: تقطیع به نوعی تقسیم بندی اوزان شعر گفته می‌شود که در اینجا الگوی مفاعیلن و فعلاتن استخدام شده است. در واقع، این یک قاعده خاص برای ساختن و نظم بخشیدن به شعر است که با تکرار این اوزان، ریتم و آهنگ خاصی به شعر می‌دهد.
بحر: مجتث مخبون
هوش مصنوعی: بحر: مجتث مخبون به نوعی از وزن شعر اشاره دارد که شامل شش تکیه است. در این وزن، هر بیت از چهار قسمت تشکیل شده و الگوی خاصی دارد که به شاعر این امکان را می‌دهد تا احساسات و افکار خود را به شکل موزون و منظم بیان کند. این نوع وزن در ادبیات فارسی کاربرد زیادی دارد و به زیبایی و موسیقیایی شعر کمک می‌کند.
تقطیع ایضا: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن
هوش مصنوعی: تقطیع نیز به شکل فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن است.
بحر: رمل مخبون
هوش مصنوعی: در اینجا به بیابانی با ویژگی‌های خاص اشاره شده است که ممکن است شامل زمین‌های نرم و متخلخل باشد. این نوع بیابان‌ها می‌توانند جاذب آب و رطوبت باشند و در نتیجه دارای تنوع زیستی منحصر به فردی باشند. این نوع زمین‌ها معمولاً برای رفت و آمد دشوار هستند و به سختی می‌توان در آن‌ها حرکت کرد.
تقطیع ایضا: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
هوش مصنوعی: تقطیع ایضا به معنای تقسیم و تفکیک آهنگ یا وزن شعر به واحدهای کوچک‌تر است. در این نوع از تقطیع، یک الگو یا قالب خاص مورد استفاده قرار می‌گیرد که شامل تکرار یک ساختار وزنی مشخص است. در این حالت، الگوی مذکور «مفاعیلن» است که چهار بار تکرار شده است.
بحر: هزج سالم
هوش مصنوعی: بحر: هزج سالم به معنای یک نوع وزن شعری است که در ادبیات فارسی و عربی مورد استفاده قرار می‌گیرد. این وزن خاص به نوعی از قالب‌های شعری اشاره دارد که ساختار و قواعد خاص خود را دارد و در شعرها به کار می‌رود.
قافیه: اول معروف و مجهول- ثانی مقید مجرد
هوش مصنوعی: قافیه: ابتدایی شناخته شده و ناشناخته - دومی محدود و ساده.
صنعت : ملون بسه بحر، موصول بدو حرف، نوعی دیگر طرد و عکس
هوش مصنوعی: صنعت ملون به دو حرف وصل می‌شود و نوعی دیگر از طرد و عکس را ایجاد می‌کند.
دل من از تو اگر زنده شد نباشد دور
چو من ز شکل تو دل زنده شد بت فرخار
هوش مصنوعی: اگر دل من به واسطه تو زنده شود، دیگر نیازی به دوری نیست، چون من از شکل تو فراتر رفته‌ام و دل زنده‌ام به زیبایی تو وابسته است.
ولی به ملکت جان زد علم سپاه غمت
که تا برآردم از جان و عقل و هوش دمار
هوش مصنوعی: اما غم تو همچون سلاحی بر جانم حمله کرده است، که می‌کوشم از دل و عقل و هوش خود، رهایی یابم.
دل ز تو در ملکت جان زد علم
من ز تو دل زنده هم از اولم
هوش مصنوعی: دل من برای تو مانند علم و دانشی است که از ابتدا زنده بوده است. عشق تو در جان من شعله‌ور شده و حیات من را رقم زده است.
تقطیع: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن، مفتعلن مفتعلن فاعلن
هوش مصنوعی: تقطیع یک نوع تقسیم‌بندی و الگوی صوتی در شعر است که به مشخص کردن وزن و ریتم اشعار کمک می‌کند. در این الگو، هر بخش از شعر به واحدهای مشخصی تقسیم می‌شود که به آن‌ها "تقطیع" می‌گویند. این الگو معمولاً شامل ترکیب‌های ریتمیک خاص است که تأثیر زیادی بر موسیقی و احساسی که شعر به مخاطب منتقل می‌کند، دارد.
قافیه: معمول و غیر معمول
هوش مصنوعی: قافیه به معنای هماهنگی صداها در انتهای کلمات است. این هماهنگی می‌تواند در شعر و موسیقی استفاده شود تا باعث زیباتر شدن یا جذاب‌تر شدن آثار هنری شود. قافیه‌های معمول به آن دسته از قافیه‌ها اطلاق می‌شود که در اشعار و متون ادبی به‌طور گسترده‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرند و همگان با آن‌ها آشنا هستند. در مقابل، قافیه‌های غیرمعمول ممکن است از الگوها یا سبک‌های خاصی پیروی کنند که کمتر در آثار عمومی دیده می‌شوند و می‌توانند خلاقیت بیشتری را در خود جای دهند.
بحر: رمل مسدس محذوف، سریع مطوی مکشوف
هوش مصنوعی: بحر: نوعی وزن شعری است که در آن، از تکرار و الگوهای خاصی استفاده می‌شود. این ساختار دارای ابعاد مشخصی است که در آن، عبارات به صورت مختصر و سریع بیان می‌شوند و معانی عمیق‌تری را در بر می‌گیرد.
صنعت: ذو بحرین
هوش مصنوعی: صنعت: دو دریای [دریاچه]
خمد ز سستی تب پشت بیتو بس تن را
که ستیست بسی از تبت به بس تن زار
هوش مصنوعی: از ضعف و سستی کم کن، زیرا پشت تو به شدت درد می‌کند. بدن تو از بار مشکلات به شدت رنجور و ناتوان است.
تقطیع: مفعول مفاعلن فعولن
هوش مصنوعی: تقطیع به معنای تقسیم و دسته‌بندی نوعی حالت در شعر است که به بررسی ساختار وزنی آن اشاره دارد. مفعول مفاعلن فعولن به عنوان الگوهای وزنی در این نوع شعر مطرح می‌شوند که هر کدام به نحوی خاصی از ترکیب هجایی شکل گرفته‌اند. این الگوها در شعر فارسی و عربی بسیار مورد استفاده قرار می‌گیرند و به شاعر کمک می‌کنند تا قافیه و ریتم مناسبی را در آثارشان ایجاد کنند.
قافیه: معمول و غیر معمول
هوش مصنوعی: قافیه می‌تواند به دو دسته کلی تقسیم شود: قافیه‌های معمول که در شعر و نثر به طور متداول و رایج استفاده می‌شوند و قافیه‌های غیر معمول که کمتر دیده می‌شوند و ممکن است نیاز به خلاقیت بیشتری داشته باشند. قافیه‌های معمول معمولاً از نظر دستوری و هجایی قاعده‌مند هستند، در حالی که قافیه‌های غیر معمول می‌توانند شامل بازی‌های زبانی و نوآوری‌های خاص باشند.
بحر: هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف
هوش مصنوعی: بحر هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف نوعی از وزن شعر فارسی است که دارای ترکیبات و قواعد مخصوص به خود است. این وزن شامل هزج است که به آن مسدس، اخرب و مقبوض اضافه شده و محذوف بودن نیز به ویژگی‌های آن تعلق دارد. در این نوع وزن، ساختار و الگوهای خاصی موجب ایجاد تنوع و زیبایی در شعر می‌شوند.
صنعت: موصل منشاری
هوش مصنوعی: صنعت موصل منشاری به فرآیندها و تکنیک‌هایی اشاره دارد که برای تولید محصولات و اجزای مختلف با استفاده از موصل‌های خاص به کار می‌روند. این موصل‌ها معمولاً از مواد دارای خواص الکتریکی و حرارتی عالی تشکیل شده‌اند و در کاربردهای متنوعی مانند الکترونیک، مخابرات و فناوری‌های نوین استفاده می‌شوند. صنایع مرتبط با این حوزه به تولید و توسعه تجهیزات الکترونیکی، حسگرها و سیستم‌های قدرت کمک می‌کنند.
وصالی ار چه کمم داده است بخت ولیک
چه من بیاد تو دایم خوشم وصال انگار
هوش مصنوعی: اگرچه بخت به من وصال کمی داده است، اما من همیشه در یاد تو خوشحالم و انگار وصالی همیشه با من است.
اگر دوا نکنی درد ما ز دردی دن
تو چون خوشی مه من باد جان من بیمار
هوش مصنوعی: اگر برای درمان درد ما اقدام نکنی، درد تو هم مانند درد من خواهد بود، چون شادی من برای جان بیمار من است.
همه مراد من ای مست ناز چون نظریست
مکن به تلخی غم ناامیدم از دیدار
هوش مصنوعی: تمام خواسته من، ای محبوب نازنین، این است که وقتی به من نگاه می‌کنی، هیچ تلخی و غمی را در دل احساس نکنم و از دیدارت ناامید نشوم.
دگر شکست تنم نیک بین وعیب مکن
چرا که شیشه عیشش ز غم شکست انبار
هوش مصنوعی: دیگر بدن من را نشکن و به عیب‌جویی نپرداز، چرا که خوشی‌های زندگی‌ام به خاطر غم و اندوه، مثل شیشه‌ای که افتاده و شکسته، از بین رفته است.
ای داده دوای دردم از دردی دن
من با تو خوشم گر تو خوشی هم با من
هوش مصنوعی: ای روح من، تو دارویی برای دردهایم هستی و از دردهای زندگی‌ام به تو پناه می‌آورم. اگر تو در شادی و خوشی باشی، من هم از همراهی‌ات خوشحالم.
مست نظریست نیک بین عیب مکن
تلخی منما شیشه عیشش مشکن
هوش مصنوعی: از نظر خوبش مست شده است، پس عیب‌جویی نکن و تلخی را به او القا نکن. شیشه خوشحالی‌اش را نشکن.
تقطیع: مفعول مفاعلن مفاعیل فعل
هوش مصنوعی: تقطیع به تقسیم و جداسازی اجزای شعر یا متن به بخش‌های کوچک‌تر و قابل تحلیل اشاره دارد. در این حالت، مفاعیل و افعالی که در شعر یا نوشتار به کار رفته‌اند، به صورت منظم و ساختاریافته تفکیک می‌شوند. این کار به شناخت بهتر وزن و ریتم شعر کمک می‌کند و می‌تواند در تحلیل آثار ادبی و موسیقی نیز مؤثر باشد.
قافیه: مقید مجرد
هوش مصنوعی: در اینجا به دو مفهوم اساسی اشاره شده است. "قافیه" به معنای هماهنگی یا توازن صوتی در انتهای ابیات شعر است که به زیبایی آن کمک می‌کند. "مقید مجرد" نیز به حالتی اشاره دارد که در آن این قافیه در یک شکل خاص و بدون هیچ قید و شرط اضافی بیان می‌شود. در واقع، این اصطلاحات به بررسی و مطالعه ساختار شعر و زیبایی‌شناسی آن مرتبط هستند.
بحر: هزج اخرب مقبوض مکفوف مجبوب
هوش مصنوعی: بحر هزج به طور کلی به نوعی وزن شعری گفته می‌شود که دارای ساختار خاصی است. این نوع وزن شامل هجاهای مشخص و ترتیب ویژه‌ای از آن‌هاست که شعرا برای خلق آثار خود از آن استفاده می‌کنند. در اینجا واژه‌ها به شکلی خاص چیده شده‌اند و اصولاً به ویژگی‌های وزن شعر و قافیه اشاره می‌کند. به طور کلی، هزج به وزنی اطلاق می‌شود که معمولاً در شعرهای فارسی به کار می‌رود و قواعد خاص خود را دارد.
صنعت: مصراع اول مقطوع، ثانی موصول بدو حرف، ثالث بسه حرف رابع بچهار حرف
هوش مصنوعی: صنعت: در مصراع اول، هر بخش به طور جداگانه ختم می‌شود، در مصراع دوم با دو حرف به هم می‌پیوندد، مصراع سوم با سه حرف تشکیل می‌شود و مصراع چهارم با چهار حرف شکل می‌گیرد.
بجز تو نیست دلارام من که در عالم
من از برای تو رسوای دهرم ای دلدار
هوش مصنوعی: غیر از تو کسی را در زندگی‌ام ندارم که بتواند آرامشم را فراهم کند. تنها به خاطر تو من در این دنیا رسوا و مشهور شده‌ام، ای محبوب من.
ورای عشق محالم نمود کرداری
وگر رود دل و دینم نگردم از کردار
هوش مصنوعی: اگر عشق باشد، هیچ چیز غیر ممکن نیست و برای من مهم نیست که دل و دینم چه می‌شوند، چرا که هرگز از کارهایی که می‌کنم، دل بر نمی‌گردانم.
دلارامم که در عالم علم کرد
مرا رسوا هم او کرد و کرم کرد
هوش مصنوعی: عزیز دلم که در دنیا به دانش و آگاهی مرا رسوا کرد، همان او همچنین با بخشش خودش مرا نجات داد.
تقطیع: مفاعیلن مفاعیلن فعولن
هوش مصنوعی: تقطیع در ادبیات به معنای تقسیم یکنواخت یک شعر یا قطعه‌ای از متن به بخش‌های کوچکتر است. در اینجا، نوع تقطیع مشخص شده است به صورت: مفاعیلن مفاعیلن فعولن، که نشان‌دهنده الگوی خاصی از وزن شعر است. این الگو نشان‌دهنده ساختار و ریتم شعر انتخابی است و به شاعر کمک می‌کند تا احساسات و معانی خود را به طور منظم و موزون بیان کند.
قافیه: مقید مجرد
هوش مصنوعی: قافیه به معنای زوجی از کلمات است که در پایان آنها صدای مشابهی وجود دارد. در اینجا، "مقید مجرد" به نوع خاصی از قافیه اشاره دارد که بیشتر به صورت عینی و خالی از هرگونه توهم یا تزیینات اضافی به کار می‌رود. این نوع قافیه ممکن است در شعر یا نثر مورد استفاده قرار گیرد و به ارتباط معنایی و صوتی کلمات کمک می‌کند.
بحر: هزج مسدس محذوف
هوش مصنوعی: بحر هزج مسدس محذوف نوعی وزن شعری است که ساختار خاصی دارد. در این وزن، هجای اول و دوم به صورت بلند و کوتاه و هجای سوم و چهارم به صورت کوتاه می‌باشد، و سپس هجای پنجم نیز حذف می‌شود. این الگو به شاعر کمک می‌کند تا احساسات و مضامین مورد نظر خود را با لحن و آهنگ خاصی بیان کند.
صنعت: غیر منقوط
هوش مصنوعی: صنعت: بدون وقفه و بدون خلل در روند کار.
دلم به شیب ذقن غبغب تو چون بیند
که هست چین جبین تو بیش از آن بسیار
هوش مصنوعی: وقتی دلم به فرم و حالت غبغب تو نگاه می‌کند، به یادم می‌آید که چروک‌های پیشانی تو خیلی بیشتر است و این باعث می‌شود که فکر کنم زیبایی‌ات حتی با گذشت زمان هم بیشتر می‌شود.
همیشه چون بریم دین بچین زلف ای بت
غبار غم چه نمایم بتا ببین زنار
هوش مصنوعی: هر بار که به یاد تو می‌افتم، زلفت را در نظر می‌آورم. ای معشوق، غم‌ها و مشکلات من چه اهمیت دارند در مقابل زیبایی و زینت تو؟
شیب ذقن غبغبش چین بچین
چین جبین بیش ز غبغب ببین
هوش مصنوعی: شیب زیر چانه‌اش، چین‌های زیبایی دارد که پیشانی‌اش را بیشتر از چانه‌اش زیبا می‌کند.
تقطیع: مفتعلن مفتلعن فاعلات
هوش مصنوعی: تقطیع، به معنای تقسیم بندهای شعر به هجاها و وزن‌های مشخص، به سه نوع مختلف تقسیم می‌شود: مفتعلن، مفتلعن و فاعلات. این الگوها به شکل‌گیری ریتم و موسیقی در شعر کمک می‌کنند.
قافیه: مردف بردف مفرد
هوش مصنوعی: قافیه به معنی هم‌صدایی یا تکرار صداها در انتهای کلمات است. در شعر، قافیه به ایجاد هماهنگی و زیبایی کمک می‌کند. بردف به اشاره به گروهی از قافیه‌ها یا کلمات مشابهی است که در کنار هم قرار می‌گیرند. مفرد نیز اشاره به یک کلمه یا قافیه خاص دارد که به تنهایی کار می‌کند.
بحر: سریع مطوی موقوف
هوش مصنوعی: بحر: نوعی وزن و آهنگ در شعر که دارای قواعد خاصی است و معمولاً با ساختارهای مشخصی همراه است. "سریع" به معنی تند، "مطوی" به معنای جمع‌کرده یا مختصر و "موقوف" به معنای متوقف یا پایان‌یافته است.
صنعت: منقوط
هوش مصنوعی: صنعت: ناقص
مرا که جان نکند تازه غیر غمزه تو
نه میسزد که کنم جایت ای صنم دل تار
هوش مصنوعی: من که جانم به عشق تو تازه نمی‌شود، سزاوار نیست که جای تو را با کسی دیگر عوض کنم، ای معشوق دل‌انگیز.
یقین که جان رودم هر زمان ز حال از آنک
تویی میانه جان لحظه لحظه ای خونخوار
هوش مصنوعی: هر لحظه که حال من دگرگون می‌شود، یقیناً جانم از شدت احساس به تو می‌رود، چرا که تو در میانه‌ی جانم در حال هجوم به قلبم هستی.
جان کند تازه غمزه جانان
میسزد جای وی میانه جان
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی محبوب برایم چنان ارزشمند است که حتی در دلِ غم و رنج نیز شایسته‌ی احترام و جایگاه ویژه‌ای است.
تقطیع: فاعلاتن مفاعلن فعلان
هوش مصنوعی: تقطیع یکی از روش‌های موسیقی‌شناسی است که به تحلیل و تجزیه ریتم و وزن شعر می‌پردازد. در این روش، از الگوهای خاصی برای شناسایی ترتیب هجاها و نوبت‌های کوتاه و بلند استفاده می‌شود. به‌طور کلی، این الگوها می‌توانند به درک بهتر تناسبات و زیبایی‌های شعر کمک کنند.
قافیه: مردف بردف مفرد
هوش مصنوعی: قافیه به معنای واژه‌هایی است که در پایان آنها صدای مشابهی وجود دارد. در اینجا، "مردف" به کلماتی اشاره دارد که به هم مرتبط هستند یا معنای مشابهی دارند، و "بردف" به واژه‌هایی اطلاق می‌شود که یک یا چند حرف یا صدا با یکدیگر مشترک دارند. "مفرد" نیز به کلماتی اشاره می‌کند که به صورت مستقل و به تنهایی وجود دارند.
بحر: خفیف مسدس، عروض: مخبون اصلم مسبغ، ضرب: مقصور
هوش مصنوعی: بحر: نوعی وزن شعری خفیف و مسدس. عروض: ساختار شعری که به صورت مخبون اصلم مسبغ است. ضرب: نوعی وزن شعری که مقصور نامیده می‌شود.
صنعت: رقطا
هوش مصنوعی: صنعت: رقطا
شکار لا غرم اصلا نبینیم قیمت
که نامدست به پیش تو عالمش مقدار
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به مقایسه میان ارزش‌ها و قیمتها اشاره دارد. او می‌گوید که وقتی به تو نزدیک می‌شویم، دیگر به چیزهایی که در دنیا ارزش دارند، توجهی نداریم و هیچ قیمتی برای آن‌ها قائل نیستیم. در واقع، وجود تو برای ما به قدری مهم و با ارزش است که همه چیز دیگر بی‌اهمیت می‌شود.
هزار یوسف کنعان برت چو چیزی نیست
که میخرد به پشیزی مرا درین بازار
هوش مصنوعی: هیچ چیز ارزشی ندارد که تو برای من بی‌همتا به حساب نیایی، حتی اگر هزاران یوسف زیبا در جهان باشند. من در این بازار از تو چیزی نمی‌خواهم جز یک پشیز.
اصلا نبینی ما را بچیزی
کامد به پیشت عالم پشیزی
هوش مصنوعی: تو هیچ گاه ما را نخواهی دید، چرا که هیچ چیزی از ما به تو نمی‌رسد و علم و دانش تو ارزش چندانی ندارد.
تقطیع: فعلن فعولن فعلن فعولن
هوش مصنوعی: تقطیع شعری به معنای تقسیم و شکستن وزن و ساختار یک شعر به بخش‌های کوچکتر است. در اینجا، ساختار وزنی به شکل "فعلن" و "فعولن" تکرار شده که نشان‌دهنده ریتم و آهنگ خاصی در شعر است.
قافیه: مطلق مردف بردف
هوش مصنوعی: قافیه‌ها در شعر می‌توانند به اشکال مختلفی تنظیم شوند. یکی از این اشکال، "مطلق" است که به معنای استفاده از قافیه‌هایی است که هیچ گونه وابستگی با کلمات دیگر ندارند. در مقابل، نوع دیگر "مردف" نامیده می‌شود که به قافیه‌های مرتبط و نزدیک به هم اشاره دارد. "بردف" نیز به نوع خاصی از قافیه‌ها اشاره دارد که در آن ارتباطات خاصی بین کلمات وجود دارد.
بحر: متقارب اثلم
هوش مصنوعی: بحر متقارب نوعی وزن شعری است که در ادبیات عرب مورد استفاده قرار می‌گیرد. این بحر دارای قافیه و ردیف خاصی است و شاعران برای ایجاد تنوع و جذابیت در اشعار خود از آن بهره می‌برند. در این وزن، هر بیت به صورت متناسب و هماهنگ ساخته می‌شود و احساس خاصی را به مخاطب منتقل می‌کند.
صنعت: خیفا
هوش مصنوعی: خیفا یک شهر بندری در اسرائیل است که به دلیل صنعت‌های متنوع و فعال خود شناخته می‌شود. این شهر دارای کارخانه‌ها و صنایع مختلفی است که از جمله آن‌ها می‌توان به صنایع شیمیایی، نفت و گاز، و ساخت کشتی اشاره کرد. همچنین، خیفا به عنوان یک مرکز مهم تجاری و اقتصادی در منطقه به شمار می‌رود و به دلیل موقعیت جغرافیایی‌اش، نقش مهمی در تجارت دریایی ایفا می‌کند.
خیال روی تو تا بسته اند بر چه نسق
که جان نیافته شمعی نظیر آن رخسار
هوش مصنوعی: تصویر چهره تو تا چه اندازه باشکوه و زیباست که جان نیافته، شمعی مشابه آن صورت روشن نمی‌شود.
اگرچه وجه تو در خورد ز دست چرخ رقم
کشیده نیک برو بیقلم خطت زنگار
هوش مصنوعی: هرچند سرنوشت تو به خاطر دست تقدیر شکل خوبی نداشت، اما تو باید به زیبایی و اصالت خود ادامه دهی و اجازه دهی که نقش تو پاک و شفاف بماند.
تویی که هر که بزیب و جمال جز تو بود
نه پیش حسن تو او راست نیم ذره و قار
هوش مصنوعی: تو زیبایی و جمالی، که هر کس دیگری که زیباست در برابر زیبایی تو حتی به اندازه یک ذره هم ارزش ندارد.
مگر زدست تو شیرین دهن بود که مدام
رخش چو صورت چین عالمیست بر دیوار
هوش مصنوعی: آیا جز این است که لبان شیرین تو باعث شده است که همیشه چهره زیبای اسب تو مانند صورت یک چین و چروک باشد، که جهانی را به دیوار آن می‌کوبد؟
تا بر چه نسق وجه تو زد چرخ رقم
کان شمع نظر کشیده نیکو بقلم
هوش مصنوعی: هرگاه که زمان و سرنوشت تو را به گونه‌ای رقم زده باشد، می‌دانیم که تو مانند شمعی هستی که به خوبی در مرکز توجه قرار گرفته‌ای.
هرگز بجمال جز تو دستش ندهد
آراستنی چو صورت چین عالم
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به زیباترین شکل و به زیبایی تو نمی‌تواند از عهده آرایش و زیبایی برآید، حتی اگر چهره‌اش مانند صورت چین باشد.
تقطیع: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل
هوش مصنوعی: تقطیع به معنای تقسیم و تنظیم کلمات و نت‌ها در یک شعر یا قطعه موسیقایی است. در این فرآیند، الگوهای مشخصی از هجاها یا تقاطع‌های زمانی برای ایجاد ریتم و متقاعد کردن گوش مخاطب به کار می‌روند. این تکنیک می‌تواند شامل نوعی از وزن، ضرب‌آهنگ و حرکات ریتمیک باشد که به اثر زیبایی بصری و شنیداری می‌بخشد.
قافیه : مقید مجرد
هوش مصنوعی: قافیه به معنای سازگاری و هماهنگی صداها در انتهای کلمات است. این هماهنگی باعث ایجاد زیبایی و موسیقی در شعر و متن‌های ادبی می‌شود. قافیه می‌تواند با استفاده از صامت‌ها یا مصوت‌ها شکل بگیرد و نقش مهمی در ساختار و ریتم شعر ایفا کند.
بحر: هزج اخرب مکفوف مجبوب
هوش مصنوعی: بحر: هزج اخرب مکفوف مجبوب به نوعی از وزن شعر اشاره دارد که در آن هر بیت دارای قافیه و آهنگ خاصی است. این وزن به شکل خاصی از هجای بلند و کوتاه تشکیل شده است و به نوعی از شعرها، به ویژه در ادبیات فارسی، زیبایی و جذابیت ویژه‌ای می‌بخشد. در این وزن، برخوردهای هجایی و ریتمی می‌تواند با تأکید بر قافیه‌های مشخص‌، هماهنگی خاصی را ایجاد کند.
صنعت: مصراع اول حرفی منقوط و حرفی غیر منقوط، ثانی دو، ثالث سه، رابع
هوش مصنوعی: صنعت: در مصراع اول یک حرف با نقطه و یک حرف بدون نقطه وجود دارد، در مصراع دوم دو حرف، در مصراع سوم سه حرف و در مصراع چهارم...
چهارشنبه ایا جلیس موافق و زید باد بهار
چو غنچه کاسه می گیر و روی در چمن آر
هوش مصنوعی: چهارشنبه، ای هم نشین، با دوستان و یاران خوش بگذران و چون بهار، شاداب و سرزنده باش. مانند غنچه‌ها که در چمن، سر برمی‌آورند و زیبایی خود را به نمایش می‌گذارند.
قیامتست دگر طرف باغ و کشت چمن
کسی که خیمه بصحرا نزد کسش مشمار
هوش مصنوعی: در آن سوی باغ و مزرعه، وضعیت به گونه‌ای است که گویی روز قیامت فرا رسیده است. کسی که در بیابان خیمه زده، نباید به او اهمیتی بدهی و او را نادیده بگیر.
بیار باده که بر ذهن هر چه پنهانست
بیک دو دور عیانست از صفای عقار
هوش مصنوعی: باده بیاور که هر چه در ذهن پنهان است، با یک یا دو دور شراب، آشکار می‌شود و معلوم می‌گردد.
ساقیا، بهار آمد قاش کن چه پنهانست
غنچه ای که میگرید نرگسی که خندانست
هوش مصنوعی: ای ساقی، بهار آمده و بیا تا می‌نوشیم، زیرا در زیر ظاهر شاداب گل‌ها، حسرتی نهفته است؛ همان‌طور که نرگس با وجود لبخندش، دلش غم دارد.
تقطیع: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلان
هوش مصنوعی: تقطیع به معنای تقسیم‌بندی وزن و آهنگ شعر است و در اینجا وزنی با الگوی مشخص ارائه شده است: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلان. این الگو نشان‌دهنده ترتیب و ساختار هجاها در یک شعر است که به هنرمند اجازه می‌دهد تا بر اساس آن قالب شعری خود را خلق کند.
قافیه: مطلق بردف و خروج
هوش مصنوعی: قافیه به معنای هماهنگی صداها و حروف در پایان کلمات است که در شعر و موسیقی مورد استفاده قرار می‌گیرد. مطلق به معنای کامل و بدون قید و شرط است، در حالی که بردف به معنای عبور از محدوده‌ها و خروج به معنای ترک یک مکان یا موقعیت است. این واژه‌ها در کنار هم به نوعی از رهایی و آزادی اشاره دارند که از محدودیت‌ها فراتر می‌رود.
بحر: هزج مثمن جزوی اشتر و جزوی سالم، عروض و ضرب مسبغ
هوش مصنوعی: بحر هزج یکی از انواع وزن‌های شعری است که از هشت هجا تشکیل شده و به دو بخش تقسیم می‌شود: یکی جزوی ای که به نام «اشتر» شناخته می‌شود و دیگری جزوی سالم که ویژگی‌های خاص خود را دارد. همچنین در این نوع وزن، عروض و ضرب نیز به صورت مسبغ (یعنی به شیوه‌ای منظم و معین) تنظیم می‌شوند.
صنعت تشبیه کنایه- مراعات نظیر
هوش مصنوعی: صنعت تشبیه و کنایه، به کارگیری تصاویری است که در آنها یک عنصر به شکل غیرمستقیم و با استفاده از شباهت‌های بین دو چیز، به دیگری روشن‌تر و معنا دارتر می‌شود. به عبارت دیگر، این صنایع ادبی به منظور غنی‌تر کردن بیان و ایجاد عمق در توصیف‌ها و احساسات استفاده می‌شوند. مراعات نظیر نیز به معنای رعایت هماهنگی و تناسب بین عناصر یک جمله یا متن است، به طوری که خواننده بتواند به آسانی ارتباط بین آنها را درک کند. این ویژگی‌ها به نویسنده کمک می‌کند تا اثرش را جذاب‌تر و تأثیرگذارتر کند.
از آن گذر گه باغست همچو خلد اکنون
که باد روح فزایست همچو جان به گذار
هوش مصنوعی: در آن مکان، باغی وجود دارد که مانند بهشت است، و اکنون که باد ملایمی می‌وزد، احساس حیات و نشاط را مانند روح در فضا پخش کرده است.
لوای گل که مخلد بود اگر نه بود
که جان برد ز جفای وی و ستیزه خار
هوش مصنوعی: پرچم گلی که همیشه باقی می‌ماند، اگر نبود، جان را به خاطر ظلم او و جنگ با خارها نمی‌برد.
وزید بوی بهشت و قصور ماست ز هوش
نه وقت صبر و حضورست و گوشه ایهشیار
هوش مصنوعی: نسیم بهشتی به مشام می‌رسد و حال ما از هوش رفته است. اینجا زمان صبر و آرامش نیست، و باید در گوشه‌ای به هوش و آگاه باشیم.
باغست چو خلد اکنون خلد ارنه قصورستش
بادست چو جان گر جان پیوسته حضورستش
هوش مصنوعی: باغی که هم‌اکنون در آن هستیم، مانند بهشت است و اگر نباشد، دیگر کمتر جایی برای زندگی باقی می‌ماند. همان‌طور که جان، اگر همیشه در دسترس باشد، ارزشمند است، این باغ هم در حال حاضر وجودش مهم و زیباست.
تقطیع: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن
هوش مصنوعی: تقطیع به معنی تقسیم یا تجزیه است. در اینجا به یک الگوی خاص در ادبیات اشاره شده که شامل ترتیب مشخصی از هجاها و صداها است. این الگو به صورت مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن بیان شده که نشان‌دهنده ریتم و آهنگ خاصی در شعر می‌باشد.
قافیه: مطلق بردف و خروج و مزید
هوش مصنوعی: قافیه به معنای ترکیب و هماهنگی کلمات در شعر و ادب است که معمولاً با هم به صورت موزون و هماهنگ مورد استفاده قرار می‌گیرند. این هماهنگی می‌تواند به شکل مشابهت در انتهای کلمات یا ایجاد آواز و لحن خاصی در متن باشد. در اینجا اشاره به سه کلمه خاص دارد: "مطلق"، "بردف" و "خروج" و همچنین "مزید"، هر کدام از اینها می‌تواند معنای خاص و کاربردی در زمینه قافیه داشته باشد.
بحر: هزج مثمن جزوی اخرب و جزوی سالم
هوش مصنوعی: بحر، به نوعی وزن شعری اشاره دارد که شامل هزج مثمن مشارکت (هزج مثمن جزوی) و جزوه سالم است.
صنعت: تشبیه مشروط
هوش مصنوعی: صنعت به معنای مقایسه‌هایی است که بر اساس شرایط خاصی صورت می‌گیرد. این نوع تشبیه به نوعی به زمینه یا وضعیت خاصی وابسته است و می‌تواند به درک بهتر مفاهیم کمک کند. در واقع، برای درک کامل موضوع، باید شرایط و ویژگی‌های مشخصی را در نظر گرفت.
خبر چو یافته زلف شب از بنفشه دگر
چنین بروی شبست از چه جعد تیره شعار
هوش مصنوعی: وقتی زلف سیاه شب از بنفشه خبر می‌گیرد، به چه دلیل باید این‌گونه با حالت و جعدی تیره به ما بنگرد؟
طریق دلبریش بین که ساختست ز مشک
بنفشه دامی و انداختست مشک تتار
هوش مصنوعی: به طرز دلربایی‌اش دقت کن که چگونه با عطر و زیبایی گل‌های بنفشه، دام عشق را برپا کرده و با تن‌پوش تیره‌اش، جذابیتش را بیشتر کرده است.
با زلف شب بنفشه شبه ساختستمش
نی نی شبست تیره بنشناختستمش
هوش مصنوعی: با زلف شب، شب بنفشه‌ای درست کردم؛ ولی در تاریکی شب، او را نشناختم.
تقطیع: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
هوش مصنوعی: در این متن به بررسی ساختار فعل‌ها در زبان عربی پرداخته شده است. به طور خاص، نحوه‌ی تشکیل و ترکیب مفاعیل و فاعلات در قالب "فاعلن" مورد توجه قرار گرفته است.
قافیه: مطلق بردف و خروج و مزید و نایره
هوش مصنوعی: قافیه: عبارت‌های مطلق، رفت و برگشت، افزوده، و شعله.
بحر: مضارع اخرب مکفوف محذوف
هوش مصنوعی: بحر: زمان آینده‌ای که فعل‌های آن ناقص و حذف شده‌اند.
صنعت: تشبیه تفضیل
هوش مصنوعی: صنعت یا هنر تشبیه تفضیل به معنای مقایسه و برتری دادن یک چیز بر چیز دیگر است. در این نوع بیان، ویژگی‌ها یا صفات یک شیء یا مفهوم به گونه‌ای ارائه می‌شود که آن را از دیگر چیزها متمایز کند و بر ارزش یا اهمیت آن تأکید کند. به عبارت دیگر، این صنعت به نویسندگان و سخنوران کمک می‌کند تا با استفاده از قیاس‌ها و مقایسه‌های مؤثر، تأثیر بیشتری بر مخاطب بگذارند.
بنور گل چو دل روشنان بود گلشن
چو گلشنش دل شوریده روشنست انار
هوش مصنوعی: درخشش گل، شبیه به روشنی دل انسان‌های باصفاست. باغی که گل‌ها در آن شکوفا شده‌اند، نشان‌دهنده دل‌های شاد و پرشور است؛ مانند اناری که پر از دانه‌های درخشان و زندگی است.
چو دل روشن بود گلشن
چو گلشن دل شود روشن
هوش مصنوعی: وقتی دل نورانی و سرشار از شادی باشد، فضای چهره و زندگی هم زیبا و پرنور خواهد شد.
تقطیع: مفاعیلن مفاعیلن
هوش مصنوعی: تقطیع مورد نظر به شکل مفاعیلن مفاعیلن است. این الگو به نوعی در شعر فارسی وجود دارد که به تکرار و چیدمان خاصی از هجای بلند و کوتاه اشاره دارد. این ساختار می‌تواند به آهنگین بودن شعر کمک کند و ریتم خاصی به آن ببخشد.
قافیه: لزوم مالایلزم
هوش مصنوعی: لزوم و مالایلزم به معنای نیاز و الزامات هستند. در واقع، لزوم به چیزی اشاره دارد که باید انجام شود یا الزامی است، در حالی که مالایلزم به مسائلی اشاره دارد که می‌توانند به عنوان شروط یا نیازمندی‌ها در نظر گرفته شوند. این دو واژه در حوزه‌های مختلف می‌توانند کاربردهای خاصی داشته باشند و در تحلیل رفتارهای انسانی و اجتماعی اهمیت دارند.
بحر: هزج مربع
هوش مصنوعی: بحر هزج مربع یکی از قافیه‌های شعری است که در ادبیات فارسی مورد استفاده قرار می‌گیرد. این نوع قافیه به خاطر ریتم و وزن خاصی که دارد، در اشعار مختلف به کار می‌رود و به شاعر امکان می‌دهد تا با آزادی بیشتری در بیان احساسات و افکارش عمل کند.
صنعت: تشبیه عکس
هوش مصنوعی: صنعت به معنای تشبیه یک عکس است.