شمارهٔ ۹۹۰
تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم
سوختم چند گره بیهده بر باد زنم
منکه از طالع شوریده خود در بدرم
از که نالم چکنم پیش که فریاد زنم
غم دل چند خورم کی بود آنروز که من
بفراغت نفسی با دل آزاد زنم
هر گهم صورت شیرین نفسی پیش آید
ای بسا آه که بر حسرت فرهاد زنم
اهلی آن غنچه دهن کار بمن تنگ گرفت
وقت آن شد که قدم در عدم آباد زنم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا کی از گریه گره بر لب فریاد زنم
سوختم چند گره بیهده بر باد زنم
هوش مصنوعی: مدت زیادیست که از شدت درد و اندوه، نمیتوانم از گردنۀ گرهدار گریه، فریاد بزنم. به راستی که سوختم، و چندین بار بیدلیل آلام خود را به باد میزنم.
منکه از طالع شوریده خود در بدرم
از که نالم چکنم پیش که فریاد زنم
هوش مصنوعی: من که به خاطر سرنوشت نگران و آشفتهام در حال سرگردانی هستم، نمیدانم از کدامین دلتنگی باید شکایت کنم و پیش کی فریاد بزنم.
غم دل چند خورم کی بود آنروز که من
بفراغت نفسی با دل آزاد زنم
هوش مصنوعی: چرا باید غم دل را تحمل کنم؟ روزی خواهد آمد که با خاطر آسوده و دل آرام زندگی کنم.
هر گهم صورت شیرین نفسی پیش آید
ای بسا آه که بر حسرت فرهاد زنم
هوش مصنوعی: هر گاهی که زیبای دلیری نزد من میآید، آهی میزنم به یاد حسرت فرهاد.
اهلی آن غنچه دهن کار بمن تنگ گرفت
وقت آن شد که قدم در عدم آباد زنم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی احساس میکند که زمان تغییر و تحول فرارسیده است و دیگر نمیتواند تحت فشار و constraints گذشته ادامه دهد. او آماده است تا به مرحله جدیدی از زندگی وارد شود، حتی اگر این مرحله به مفهوم عدم یا نبودن باشد. احساس این است که برای او زمان جدایی از شرایط فعلی فرا رسیده است.

اهلی شیرازی