گنجور

شمارهٔ ۹۸۹

یاد من کردی من از بخت این زیادت یافتم
تا چه نیکی کرده بودم کاین سعادت یافتم
یکسخن گفتی و صد امید پیدا شد مرا
کز نسیم این سخن بوی ارادت یافتم
ناله من کرد گویا این که پرسیدی زمن
کز تو این پرسش خلاف رسم و عادت یافتم
گر سجودت میکنم محراب ابرو خم مکن
زانکه من این بت پرستی از عبادت یافتم
گرچه اهلی آن لب شیرین چو فرهادم بکشت
تلخیی بردم ولی شهد شهادت یافتم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یاد من کردی من از بخت این زیادت یافتم
تا چه نیکی کرده بودم کاین سعادت یافتم
هوش مصنوعی: به یاد من آمدی و من از سرنوشت خود بهره‌مند شدم. نمی‌دانم چه کار نیکی انجام داده‌ام که این نعمت و خوشبختی نصیبم شده است.
یکسخن گفتی و صد امید پیدا شد مرا
کز نسیم این سخن بوی ارادت یافتم
هوش مصنوعی: تو یک حرف زدی و من ناگهان امیدهای زیادی در قلبم شکل گرفت. از نسیم دلنشین آن حرف، بوی محبت را احساس کردم.
ناله من کرد گویا این که پرسیدی زمن
کز تو این پرسش خلاف رسم و عادت یافتم
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که ناله من نشان می‌دهد که وقتی تو از من پرسیدی، این سوال خلاف عرف و عادت است و من احساس کردم که این پرسش را به شکلی غیرمعمول مطرح کرده‌ای.
گر سجودت میکنم محراب ابرو خم مکن
زانکه من این بت پرستی از عبادت یافتم
هوش مصنوعی: اگر در برابر تو سجده می‌کنم، ای محبوب، ابروهای زیبا و افسونگر خود را خم نکن، زیرا من این عشق و پرستش را از عبادت به دست آورده‌ام.
گرچه اهلی آن لب شیرین چو فرهادم بکشت
تلخیی بردم ولی شهد شهادت یافتم
هوش مصنوعی: هرچند که محبوب من با لب‌های شیرینش مانند فرهاد مرا کشت و تلخی‌هایی را به همراه داشت، اما در عوض به طعم شیرین شهادت دست یافتم.