گنجور

شمارهٔ ۹۸۶

نیستم طاقت که آه داد خواهی بشنوم
کآتشم در جان فتد هرگه که آهی بشنوم
پیش ازین راضی نمیگشتم بدیداری ز دود
راضیم اکنون که نامش گاهگاهی بشنوم
گریه ام یاد آورد چون مردم ماتمزده
ناله افتاده یی هرگه براهی بشنوم
شوق آن چابک سوار از خانه ام بیرون کشد
در هر آن منزل که آواز سپاهی بشنوم
داد بر خونم گواهی خونبها این بس مرا
کاین گواهی از لب چون او گواهی بشنوم
ز آتش غیرت رود دودم به سر اهلی چو شمع
از زبان هر که نام کج کلاهی بشنوم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیستم طاقت که آه داد خواهی بشنوم
کآتشم در جان فتد هرگه که آهی بشنوم
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم تحمل کنم که صدای آه و ناله‌ی تو را بشنوم، چرا که هر بار که آن صدا را می‌شنوم، آتشی در وجودم شعله‌ور می‌شود.
پیش ازین راضی نمیگشتم بدیداری ز دود
راضیم اکنون که نامش گاهگاهی بشنوم
هوش مصنوعی: قبل از این، حتی به دیدار او هم راضی نمی‌شدم، اما اکنون که گاه‌گاهی نامش را می‌شنوم، راضی‌ام.
گریه ام یاد آورد چون مردم ماتمزده
ناله افتاده یی هرگه براهی بشنوم
هوش مصنوعی: در دل من یادآوری از درد و غم وجود دارد، مانند انسان‌هایی که در سوگ کسی نشسته‌اند و در گوشم هر بار که صدایی از دور به گوش می‌رسد، ناله و افسوس آنها را احساس می‌کنم.
شوق آن چابک سوار از خانه ام بیرون کشد
در هر آن منزل که آواز سپاهی بشنوم
هوش مصنوعی: شوق و اشتیاق آن سوار چابک باعث می‌شود که من از خانه‌ام بیرون بیایم و در هر زمانی که صدای سپاهی را بشنوم، به سرعت حرکت کنم.
داد بر خونم گواهی خونبها این بس مرا
کاین گواهی از لب چون او گواهی بشنوم
هوش مصنوعی: خون من گواهی بر این است که خونبهایی که طلب می‌شود کافی است برای من، زیرا وقتی این گواهی را از او می‌شنوم، دیگر نیاز به گواهی دیگری نیست.
ز آتش غیرت رود دودم به سر اهلی چو شمع
از زبان هر که نام کج کلاهی بشنوم
هوش مصنوعی: از شدت غیرت، دودی به سرم می‌زند، مانند شمعی که از زبان هر کس که نام کج‌کلاهی را بشنود، می‌سوزد.