گنجور

شمارهٔ ۹۸۳

تو با فراغ خود امروز شاد و فردا هم
مرا ز مهر تو دین شد ز دست و دنیا هم
میان مسجد و میخانه‌ام خجل مانده
ز بس که حرمتم آنجا نماند و اینجا هم
خراب بادهٔ عشق توام که نشئهٔ او
هزار دل شده دیوانه کرد و دانا هم
ز بس که آتش عشقت فرو گرفت مرا
وجود من همه او شد نهان و پیدا هم
به نیم جرعه که خوردم چو اهلی از کف دوست
ز دست رفتم و آخر فتادم از پا هم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو با فراغ خود امروز شاد و فردا هم
مرا ز مهر تو دین شد ز دست و دنیا هم
هوش مصنوعی: تو امروز با آرامش و خوشحالی زندگی می‌کنی، اما فردا هم مهر و محبت تو به من از دست نخواهد رفت و دنیا نیز بر دوش من سنگینی نمی‌کند.
میان مسجد و میخانه‌ام خجل مانده
ز بس که حرمتم آنجا نماند و اینجا هم
هوش مصنوعی: بین مسجد و میخانه در خجالت به سر می‌برم، چون حرمت و نتیجه‌ام در اینجا و آنجا حفظ نشده است.
خراب بادهٔ عشق توام که نشئهٔ او
هزار دل شده دیوانه کرد و دانا هم
هوش مصنوعی: من تحت تأثیر عشق تو قرار گرفته‌ام و در نتیجه، نشئهٔ این عشق هزاران دل را دیوانه کرده است، حتی کسانی که دانا و باخبر هستند.
ز بس که آتش عشقت فرو گرفت مرا
وجود من همه او شد نهان و پیدا هم
هوش مصنوعی: به خاطر شدت عشق تو، من کاملاً تسخیر شده‌ام و وجودم به گونه‌ای شده که دیگر فقط تو هستی، هم در پنهان و هم در آشکار.
به نیم جرعه که خوردم چو اهلی از کف دوست
ز دست رفتم و آخر فتادم از پا هم
هوش مصنوعی: وقتی که فقط نیم جرعه‌ای نوشیدم، مانند کسی که به دام افتاده باشد، از دست دوست رها شدم و در نهایت از پا افتادم.