شمارهٔ ۹۸۱
تو شوخ نوجوانی من پیر ناتوانم
با من تو سر گرانی من بر دلت گرانم
تو چشمه حیاتی، دور از تو من چو ماهی
در خاک و خون طپانم چون بیتو زنده مانم
از دیدن تو جانم هر چند تازه گردد
از من تو گر ملولی هرگز مباد جانم
تو پادشاه خوبان من کمترین سگ تو
گر پیش خود نخوانی باری ز در مرانم
تو مست عیش چونگل من خوار و زار بیتو
چون لاله در بیابان با چشم خونفشانم
شبها بپاس کویت من چون سگ و تو غافل
شاید که یادم آری روزیکه من نمانم
صد پاره شد دل از غم گوشی بمن کن ایگل
تا حال زار اهلی یکبار بر تو خوانم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تو شوخ نوجوانی من پیر ناتوانم
با من تو سر گرانی من بر دلت گرانم
هوش مصنوعی: تو جوان و شادابی و من شخصی پیر و ناتوان هستم. با من که هستی، غمگینی و بار سنگینی بر دل من حس میشود.
تو چشمه حیاتی، دور از تو من چو ماهی
در خاک و خون طپانم چون بیتو زنده مانم
هوش مصنوعی: تو منبع زندگی هستی، وقتی از تو دورم مانند ماهیای هستم که در خاک و خون میجوشد و بیتو زندگیام بیاعتبار است.
از دیدن تو جانم هر چند تازه گردد
از من تو گر ملولی هرگز مباد جانم
هوش مصنوعی: هر بار که تو را میبینم، جانم زنده میشود، اما اگر تو از من خسته و دلگیر باشی، هرگز این را برای جانم نمیخواهم.
تو پادشاه خوبان من کمترین سگ تو
گر پیش خود نخوانی باری ز در مرانم
هوش مصنوعی: تو خود پادشاه نیکوکارانی و من در مقابل تو فقط یک سگ کوچک هستم. اگر مرا نزد خود نطلبی، لطفاً از در خود طردم نکن.
تو مست عیش چونگل من خوار و زار بیتو
چون لاله در بیابان با چشم خونفشانم
هوش مصنوعی: تو به شادمانی و خوشی مشغولی و من در عذاب و ناراحتی هستم؛ مثل گلی در بیابان که با چشمانی پر از اشک به نظر میآید.
شبها بپاس کویت من چون سگ و تو غافل
شاید که یادم آری روزیکه من نمانم
هوش مصنوعی: در شبها به یاد تو من مانند یک سگ وفادار هستم، اما تو در غفلت به سر میبری. شاید روزی به یاد من بیفتی، زمانی که من دیگر در کنار تو نباشم.
صد پاره شد دل از غم گوشی بمن کن ایگل
تا حال زار اهلی یکبار بر تو خوانم
هوش مصنوعی: دل من از غمها شکسته و دیگه تحمل ندارم. ای زیبا، لطفاً یکبار به من گوش کن تا حال پریشانم را برایت بیان کنم.

اهلی شیرازی