گنجور

شمارهٔ ۹۷۱

چون سایه گذر زان مه رخساره نداریم
و ز سوختگی طاقت نظاره نداریم
چون ما دل صد پاره ز مهر تو که دارد؟
اینست که طالع ز تو یکباره نداریم
عیش دو جهان سهل بود بر دل ما لیک
با حسرت شیرین دهنان چاره نداریم
حال دل گمگشته ما شهره شهرست
ما خود خبری از دل آواره نداریم
هرچند که سرگشته ز هجریم چو اهلی
خوشباش که رشک مه و سیاره نداریم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون سایه گذر زان مه رخساره نداریم
و ز سوختگی طاقت نظاره نداریم
هوش مصنوعی: ما وقتی که آن ماه رخسار از کنار ما می‌گذرد، سایه او را نمی‌بینیم و از شدت عشق و دلتنگی، دیگر طاقت نگاه کردن به او را هم نداریم.
چون ما دل صد پاره ز مهر تو که دارد؟
اینست که طالع ز تو یکباره نداریم
هوش مصنوعی: دل ما که به خاطر عشق تو تکه‌تکه شده، آیا دل دیگری چنین حالتی دارد؟ این نشان می‌دهد که ما سرنوشت و قسمت خوبی از تو را به یکباره نداریم.
عیش دو جهان سهل بود بر دل ما لیک
با حسرت شیرین دهنان چاره نداریم
هوش مصنوعی: زندگی در دو جهان برای دل ما آسان است، اما ما ناچاریم با حسرتی که در دل شیرین‌زبانان وجود دارد، بسازیم.
حال دل گمگشته ما شهره شهرست
ما خود خبری از دل آواره نداریم
هوش مصنوعی: دل گم شده ما در میان مردم سرشناس شده است، اما خود ما از حال و روز دل آواره‌مان بی‌خبر هستیم.
هرچند که سرگشته ز هجریم چو اهلی
خوشباش که رشک مه و سیاره نداریم
هوش مصنوعی: اگرچه دلتنگ و آشفته خاطر هستی، اما خوشحال باش که ما هیچ غمی از ماه و ستاره‌ها نداریم.