شمارهٔ ۹۶۶
خوش آنکه مست بروی تو دیده باز کنم
بخاک افتم و صد سجده نیاز کنم
شبی بخلوت تاریک من بود یارب
که همچو شمع درآیی و در فراز کنم
کرشمه یی کن و جامی بیار ای ساقی
مرا بطاعت و تقوی مهل که ناز کنم
تو آب خضری و من تشنه این کنایت بس
چه حاجتست که دیگر سخن دراز کنم
مجال سجده نمی یابم از نظاره تو
تو خود بگو که من مست چون نماز کنم
ز عشق نیست مرا چاره یی جز این اهلی
که ترک چاره کنم رو بچاره ساز کنم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش آنکه مست بروی تو دیده باز کنم
بخاک افتم و صد سجده نیاز کنم
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حالتی از عشق و شوق است. شاعر به زیبایی و جذابیت محبوب خود اشاره میکند و میگوید دوست دارد با چشمانی باز بر او نگاه کند. این نگاه برایش آنقدر ارزشمند و روحافزا است که حاضر است خود را به خاک بیاندازد و با فروتنی صد بار سجده کند تا نشان دهد چقدر نیازمند و سپاسگزار وجود اوست. در واقع، این ابراز عشق و ارادت به محبوب، نشاندهنده عمق احساسات و نیازهای روحی شاعر است.
شبی بخلوت تاریک من بود یارب
که همچو شمع درآیی و در فراز کنم
هوش مصنوعی: یک شب در تنهایی تاریکم، ای خدا، کاش تو همچون شمعی به زندگیام وارد میشدی و بالاتر میرفتم.
کرشمه یی کن و جامی بیار ای ساقی
مرا بطاعت و تقوی مهل که ناز کنم
هوش مصنوعی: ای ساقی، لطفی بکن و یک جام برایم بیاور. مرا از فرمانبرداری و پرهیزگاری معاف کن، زیرا من میخواهم خویشتن را به ناز و فریفتگی بسپارم.
تو آب خضری و من تشنه این کنایت بس
چه حاجتست که دیگر سخن دراز کنم
هوش مصنوعی: تو مانند آبی زلال هستی و من در حال thirsty هستم. این کنایه به خوبی بیانگر وضعیت من است، دیگر چه نیازی به ادامه دادن صحبتهایم هست؟
مجال سجده نمی یابم از نظاره تو
تو خود بگو که من مست چون نماز کنم
هوش مصنوعی: من از دیدن چهرهٔ تو چنان غرق در عشق و شوق هستم که دیگر فرصتی برای سجده و نماز ندارم. خودت بگو چگونه میتوانم در حال مستی به عبادت بپردازم؟
ز عشق نیست مرا چاره یی جز این اهلی
که ترک چاره کنم رو بچاره ساز کنم
هوش مصنوعی: از عشق راهی برای من باقی نمانده جز اینکه این بیچاره را رها کنم و به زندگی جدیدی روی آورم.

اهلی شیرازی