گنجور

شمارهٔ ۹۵۹

اگر تو جان طلبی جان در آستین دارم
وگر سرم سر تسلیم بر زمین دارم
نعیم جنت و عیش جهان کمست بهم
من از توهم آن دارم و هم این دارم
گرم فرشته چو آدم کند سجود رواست
که خاکپای تو از سجده بر جبین دارم
مکش چو صید تو گشتم کز ابروی خوبان
کمان فتنه ز هر گوشه در کمین دارم
شب سیاه غمت گر کند سگت ره گم
چراغ در رهش از آه آتشین دارم
وصال دوست دهد صدهزار ساله مراد
نظر بدوست من از عقل دوربین دارم
به اشک من چه کنی عرض چشم تر اهلی
که خرمنم من و صد چون تو خوشه چین دارم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر تو جان طلبی جان در آستین دارم
وگر سرم سر تسلیم بر زمین دارم
هوش مصنوعی: اگر تو خواهان زندگی و وجود من هستی، من جانم را برای تو در آستین دارم؛ و اگر هم که سرم بر زمین باشد و تسلیم شده باشم، باز هم جز این را نخواهم داشت.
نعیم جنت و عیش جهان کمست بهم
من از توهم آن دارم و هم این دارم
هوش مصنوعی: بهشتی و لذت‌های دنیوی برایم بسیار کم است. من از یکی به شما امید دارم و از دیگری نیز منتفع می‌شوم.
گرم فرشته چو آدم کند سجود رواست
که خاکپای تو از سجده بر جبین دارم
هوش مصنوعی: اگر فرشته‌ای چون آدم به تو سجده کند، جایز است؛ زیرا من نیز خاک پای تو را بر پیشانی خود دارم.
مکش چو صید تو گشتم کز ابروی خوبان
کمان فتنه ز هر گوشه در کمین دارم
هوش مصنوعی: نمی‌توانم مثل صیدی که گرفتار شده‌ام، از جاذبه‌ی ابروی زیبا فرار کنم؛ زیرا در هر گوشه، دام‌هایی از فریب و فتنه منتظر نشسته‌اند.
شب سیاه غمت گر کند سگت ره گم
چراغ در رهش از آه آتشین دارم
هوش مصنوعی: اگر در دل شب تاریک غمت راه را گم کند، من چراغی در دست دارم که از ناراحتی و اندوه قلبی‌ام روشن شده است.
وصال دوست دهد صدهزار ساله مراد
نظر بدوست من از عقل دوربین دارم
هوش مصنوعی: دوستی و نزدیکی به محبوب، برای من آرزویی است که حتی اگر سال‌ها طول بکشد، باز هم ارزشمند است. من از عقل و درک خود، برای رسیدن به این آرزو بهره‌ می‌برم.
به اشک من چه کنی عرض چشم تر اهلی
که خرمنم من و صد چون تو خوشه چین دارم
هوش مصنوعی: به افسوس من چه می‌کنی، در حالی که من خود در دل غم و اندوه به سر می‌برم و مانند کشتزاری هستم که خوشه‌های زیادی دارم.