گنجور

شمارهٔ ۹۵۸

من از محرومی خود یا زرشک محرمان سوزم
ز غمهای تو میرم یا ز طعن بی غمان سوزم
ز بس داغ دل خود و سوز درون همنشینانم
نسوزم بهر خود چندانکه بهر همدمان سوزم
زکات حسنت ای یوسف نگاهی سوی من میکن
مهل کز حسرت وصل تو چون بیدر همان سوزم
چرا حور و پری خود را مقابل با تو میسازند
چه نا انصافیست این، وه کزین نامحرمان سوزم
ز مغز استخوان اهلی چو شمعم مرهم داغ است
وزین مرهم بداغ حسرت بیمرهمان سوزم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من از محرومی خود یا زرشک محرمان سوزم
ز غمهای تو میرم یا ز طعن بی غمان سوزم
هوش مصنوعی: من به خاطر بی‌پناهی خود یا دردهایی که در دل دارم، از غصه‌های تو سوخته‌ام، یا به خاطر نقدهای بی‌رحمانه دیگران دچار رنج و سوزش هستم.
ز بس داغ دل خود و سوز درون همنشینانم
نسوزم بهر خود چندانکه بهر همدمان سوزم
هوش مصنوعی: به خاطر درد و رنجی که در دل دارم و همچنین آتش درونم، تا حدی که برای دیگران می‌سوزم، برای خودم نمی‌سوزم.
زکات حسنت ای یوسف نگاهی سوی من میکن
مهل کز حسرت وصل تو چون بیدر همان سوزم
هوش مصنوعی: ای یوسف، زیبایی‌ات را به من نگاهی بیفکن. مهلت بده که من از حسرت وصال تو مانند چنان بید، در سوز و گدازم.
چرا حور و پری خود را مقابل با تو میسازند
چه نا انصافیست این، وه کزین نامحرمان سوزم
هوش مصنوعی: چرا معصومیت و زیبایی را به من نسبت می‌دهند در حالی که تو در کنار من نیستی؟ این چه بی‌عدالتی است! من از عشق نامحرمان می‌سوزم.
ز مغز استخوان اهلی چو شمعم مرهم داغ است
وزین مرهم بداغ حسرت بیمرهمان سوزم
هوش مصنوعی: من همچون شمعی هستم که از وجود خود نمی‌سوزد، بلکه از درد و ناراحتی‌های عمیق خود می‌سازم. این التیام و مرهمی که من بر داغ‌های خود می‌زنم، سبب می‌شود که حسرت‌های دیگران بیشتر و بیشتر بر جانم بسوزد.