گنجور

شمارهٔ ۹۴۷

چون مرغ نیم بسمل چندانکه می‌تپیدم
تسلیم تا نگشتم آسودگی ندیدم
خاک سیه کشیدم در دیده بیجمالش
پیرانه سر چو طفلان خوش سرمه یی کشیدم
آخر به سنگ جورم بشکست شیشه دل
دردا که در پی دل بیهوده میدویدم
خواهم بخاک بردن چون لاله داغ حسرت
کز گلشن وصالش هرگز گلی نچیدم
اهلی اگرچه گشتم دیوانه لیک شادم
کز قید خودپسندی وحشی صفت رمیدم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون مرغ نیم بسمل چندانکه می‌تپیدم
تسلیم تا نگشتم آسودگی ندیدم
هوش مصنوعی: تا زمانی که در ناتوانی و اضطراب بودم، مانند پرنده نیمه‌جان می‌لرزیدم و آرامش پیدا نکردم تا زمانی که تسلیم شدم.
خاک سیه کشیدم در دیده بیجمالش
پیرانه سر چو طفلان خوش سرمه یی کشیدم
هوش مصنوعی: من در چشم معشوقی که زیبایی ندارد، اشک‌های سیاه و تیره‌ای ریخته‌ام، مانند کودکان که با شادمانی خط سیاهی روی چهره‌شان می‌کشند.
آخر به سنگ جورم بشکست شیشه دل
دردا که در پی دل بیهوده میدویدم
هوش مصنوعی: در نهایت، سنگ‌های سخت قلب من را شکستند و شیشهٔ دلم را خرد کردند. ای کاش که بیهوده به دنبال دل می‌دویدم!
خواهم بخاک بردن چون لاله داغ حسرت
کز گلشن وصالش هرگز گلی نچیدم
هوش مصنوعی: می‌خواهم به زیر خاک بروم، زیرا همانند لاله‌ای هستم که به خاطر حسرتی که دارم، هرگز از باغ وصالش گلی نچیده‌ام.
اهلی اگرچه گشتم دیوانه لیک شادم
کز قید خودپسندی وحشی صفت رمیدم
هوش مصنوعی: اگرچه به جنون رسیدم و دیوانه شدم، اما خوشحالم که از چنگال خودپسندی که مثل یک حیوان وحشی بود، رهایی یافتم.