گنجور

شمارهٔ ۹۳۹

عاشق که برفروخت چراغت ز داغ دل
کی بی فروغ روی تو بیند فراغ دل
شمع رخت ز آتش موسی خبر دهد
زین است آتشی که فروزد چراغ دل
چون گل اگرچه سوخت بصد داغ غم دلم
بوی دلم چو غنچه نرفت از دماغ دل
هرکو بداغ غم بنهد دل ز عاشقی
هرگز گل مراد نچیند ز باغ دل
داغ بتان چراغ دل عاشقان بود
روشن بود چراغ تو اهلی بداغ دل

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاشق که برفروخت چراغت ز داغ دل
کی بی فروغ روی تو بیند فراغ دل
هوش مصنوعی: عاشق وقتی که عشقش شعله‌ور می‌شود، از درد دلش چراغی روشن می‌کند. در این حال، چگونه می‌تواند چهره‌ای بدون درخشش از تو را ببیند و به آرامش دل دست یابد؟
شمع رخت ز آتش موسی خبر دهد
زین است آتشی که فروزد چراغ دل
هوش مصنوعی: شمع زیبایی تو از آتش موسی آگاه است. این آتش، آتش عشق است که دل را روشن می‌کند.
چون گل اگرچه سوخت بصد داغ غم دلم
بوی دلم چو غنچه نرفت از دماغ دل
هوش مصنوعی: اگرچه مانند گلی هستم که به خاطر داغ‌های سنگین غم سوخته‌ام، اما بوی دلم مانند عطری که از یک غنچه برمی‌خیزد، همچنان در وجودم حضور دارد و از قلبم خارج نشده است.
هرکو بداغ غم بنهد دل ز عاشقی
هرگز گل مراد نچیند ز باغ دل
هوش مصنوعی: هر کس که بار غم را بر دلش بگذارد و در عشق دچار گردد، هرگز از باغ دل خود گل خوشبختی را نخواهد چید.
داغ بتان چراغ دل عاشقان بود
روشن بود چراغ تو اهلی بداغ دل
هوش مصنوعی: محبوبان دلی که دل عاشقان را روشن کرده‌اند، چون چراغی است برای آن‌ها. اما عشق تو به نوعی دیگر موجب روشنایی و گرما در دل‌های مجروح و داغ دار می‌شود.