شمارهٔ ۹۳۱
من چون خم صافی دلم گر غرقه ام در خون چه باک
چون درون پاکست از آلایش بیرون چه باک
چشم خونریزت چه ترساند مرا از سیل اشک
من که از طوفان ندارم باک از جیحون چه باک
شیشه ناموس چون بشکست از طعنم چه غم
پیش ازین بودی غم رسواییم اکنون چه باک
رند اگر خون میخورد جام میش در گردن است
گر بکام او نگردد گردش گردون چه باک
هرکه دندان طمع بر لب گزیدن کرد تیز
گر بخونش تشنه باشد آن لب میگون چه باک
مست نازی و خماری محنت اهلی خوشی
چون دل لیلی خوش است از محنت مجنون چه باک
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من چون خم صافی دلم گر غرقه ام در خون چه باک
چون درون پاکست از آلایش بیرون چه باک
هوش مصنوعی: هرچند که دردم و غم و سختی در وجودم جاری است و ممکن است به ظاهر غمگین و زخمی به نظر برسم، اما از آنجا که درونم پاک و بی آلایش است، این مشکلات برایم اهمیتی ندارند.
چشم خونریزت چه ترساند مرا از سیل اشک
من که از طوفان ندارم باک از جیحون چه باک
هوش مصنوعی: چشمان خونین تو چقدر مرا میترساند، در حالی که من از سیل اشکهایم هیچ ترسی ندارم و از طوفانها هم نگران نیستم.
شیشه ناموس چون بشکست از طعنم چه غم
پیش ازین بودی غم رسواییم اکنون چه باک
هوش مصنوعی: زمانی که شیشه ناموس شکسته شد، دیگر از طعنهها و سرزنشها چه غمی دارم؟ پیش از این به خاطر رسواییام نگران بودم، اما اکنون دیگر چه اهمیتی دارد؟
رند اگر خون میخورد جام میش در گردن است
گر بکام او نگردد گردش گردون چه باک
هوش مصنوعی: اگر شخصی اهل عیش و خوشگذرانی باشد و در پی لذتهایش از زندگی باشد، حتی اگر به قیمت آسیب به دیگران باشد، نباید نگران این باشد که روزگار چگونه خواهد چرخید یا سرنوشت او چه خواهد شد. در واقع، او به شادمانی خود اهمیت میدهد و برایش مهم نیست که دنیا چه چالشهایی پیش رویش دارد.
هرکه دندان طمع بر لب گزیدن کرد تیز
گر بخونش تشنه باشد آن لب میگون چه باک
هوش مصنوعی: هر کسی که به طمع دیگران نگاه کند و به خواستههایش فکر کند، اگر هم به خونش تشنه باشد، باید بداند که آن لبهای زیبا و دلپسند چه اهمیتی برای او دارد. در واقع، هیچ ترسی از این زیباییها وجود ندارد.
مست نازی و خماری محنت اهلی خوشی
چون دل لیلی خوش است از محنت مجنون چه باک
هوش مصنوعی: مست و شاداب و در حال خمار بودن از عشق تو خوشبختی است؛ چون دل لیلی از درد و رنج مجنون ناراحت نیست و این محنت برایش اهمیتی ندارد.