گنجور

شمارهٔ ۷۶

چون به زنجیر محبت بسته یی پای مرا
عفو باید کردنت دیوانگی های مرا
من بسر گر میروم جرمی ندارم زانکه تو
هر دم آتش می فروزی دیگ سودای مرا
از من دیوانه گر نیک و بدی دیدی مرنج
رو مده در خاطر خود زشت و زیبای مرا
این قدر بینایی من بس که جز خاک درت
در نظر چیزی نیاید چشم بینای مرا
ظاهر و پنهان چه پوشم چون تو می بینی عیان
داغ پنهان درون و اشک پیدای مرا
بر من مجنون چه حاجت زخم تیرت ای پری
بهر من تیرست و نشتر خار صحرای مرا
ز آستانت همچو اهلی کی کنم پهلو تهی
هم مگر روزی اجل خالی کند جای مرا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون به زنجیر محبت بسته یی پای مرا
عفو باید کردنت دیوانگی های مرا
هوش مصنوعی: وقتی که با محبت خود مرا به زنجیر کشیده‌ای، باید دیوانگی‌هایم را ببخشی.
من بسر گر میروم جرمی ندارم زانکه تو
هر دم آتش می فروزی دیگ سودای مرا
هوش مصنوعی: من هر جا که بروم، احساس گناه نمی‌کنم، زیرا تو هر لحظه با احساسات و عشق خود، شعله‌های شوق و آرزوهای من را روشن می‌کنی.
از من دیوانه گر نیک و بدی دیدی مرنج
رو مده در خاطر خود زشت و زیبای مرا
هوش مصنوعی: اگر از من دیوانه نیکی یا بدی را دیدی، نگران نباش و در ذهنت چیزی ناخوشایند یا زیبا در مورد من ثبت نکن.
این قدر بینایی من بس که جز خاک درت
در نظر چیزی نیاید چشم بینای مرا
هوش مصنوعی: چشمان من به قدری روشن و بیناست که هیچ چیزی جز خاک در آستان تو را نمی‌بیند.
ظاهر و پنهان چه پوشم چون تو می بینی عیان
داغ پنهان درون و اشک پیدای مرا
هوش مصنوعی: چی می‌توانم پنهان کنم از تو، که تو به خوبی می‌دانی؟ داغی که درون قلبم دارم و اشکی که در چشمانم پدیدار است، همه چیز برای تو مشخص است.
بر من مجنون چه حاجت زخم تیرت ای پری
بهر من تیرست و نشتر خار صحرای مرا
هوش مصنوعی: برای من، ای پری، زخم تیر تو چه نیازی است؟ تو برای من به مانند تیر و نیزه‌ای هستی که جراحت‌ام می‌کند و خارهای بیابان من را می‌زنند.
ز آستانت همچو اهلی کی کنم پهلو تهی
هم مگر روزی اجل خالی کند جای مرا
هوش مصنوعی: من چگونه می‌توانم از درگاه تو فاصله بگیرم، مگر این‌که روزی مرگ جا را برایم خالی کند.