گنجور

شمارهٔ ۷۵

ز فتراک‌ِ سوارِ من ، چه معراجی است آهو را
سرِ آن آهویی گردم ، که قربان می‌شود او را
نکوخویی ز خوبان ، رشکِ عاشق بار می‌آرَد
از آن نیکویان دل می‌دهم خوبان بدخو را
به محراب دعا ابروی او می‌جویم و چون من
دعاگویی‌ست در هر گوشه آن محراب ابرو را
کنون سختست محرومی که بعد از آشنایی‌ها
سر بیگانگی با من بود آن سرو دلجو را
از آن یوسف چو یعقوبم کجا روشن شود دیده
که بویی هم دریغ آید ز من آن عنبرین‌بو را
دل من گر پریشان شد مبادا زلفش آشفته
سر چوگان سلامت باد اگر زخمی رسد گو را
به یاد وصل او اهلی مکن افغان که در بزمش
ملک چون درنمی‌گنجد که یاد آرد سگ کو را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز فتراک‌ِ سوارِ من ، چه معراجی است آهو را
سرِ آن آهویی گردم ، که قربان می‌شود او را
هوش مصنوعی: از کمر راننده‌ام، چه حالتی بر آهو می‌گذرد! به خاطر آن آهویی، من هم به او فدای او می‌شوم.
نکوخویی ز خوبان ، رشکِ عاشق بار می‌آرَد
از آن نیکویان دل می‌دهم خوبان بدخو را
هوش مصنوعی: خوبی و نیکویی از طرف خوبان، حسادت عاشق را برمی‌انگیزد و به همین خاطر من دل خود را به کسانی که بدخلق و بدخلق‌اند می‌سپارم.
به محراب دعا ابروی او می‌جویم و چون من
دعاگویی‌ست در هر گوشه آن محراب ابرو را
هوش مصنوعی: در دعاگاه دل، به دنبال ابروی محبوبم هستم و همان‌طور که او خود دعاگویی است، ابرویش در هر گوشه آنجا جلوه می‌کند.
کنون سختست محرومی که بعد از آشنایی‌ها
سر بیگانگی با من بود آن سرو دلجو را
هوش مصنوعی: اکنون بودن در تنهایی و دوری از کسی که بعد از آشنایی‌ها برایم بیگانه شده، بسیار سخت است. آن معشوق دلجو که شبیه سرو بلند و زیباست، اکنون از من دور است.
از آن یوسف چو یعقوبم کجا روشن شود دیده
که بویی هم دریغ آید ز من آن عنبرین‌بو را
هوش مصنوعی: من مانند یعقوب هستم به خاطر یوسف، اما ای کاش دیده‌ام روشن شود و بویی که از آن عنبر خوش‌عطر است، از من دریغ نرود.
دل من گر پریشان شد مبادا زلفش آشفته
سر چوگان سلامت باد اگر زخمی رسد گو را
هوش مصنوعی: اگر دل من نا آرام و بی قرار شد، نگران نباش که از زلفش قهری به میان نیاید. همچنین اگر درد و زخم‌هایی به سراغم بیاید، آن را به عشقش نسبت بده.
به یاد وصل او اهلی مکن افغان که در بزمش
ملک چون درنمی‌گنجد که یاد آرد سگ کو را
هوش مصنوعی: به یاد وصال او هرگز ناله و فریاد نکن، زیرا در بزم او حتی ملک نیز جایی برای این یادآوری ندارد، مانند سگی که هیچ‌گاه نمی‌تواند در دایره‌ای بزرگ‌تر از خود احساس کند.

حاشیه ها

1402/11/23 13:01
سیدمحمد جهانشاهی

ز فتراک‌ِ سوارِ من ، چه معراجی است آهو را