شمارهٔ ۷۳
نیست آن در که ز گوش آمده تا دوش ترا
می چکد آب لطافت زبنا گوش ترا
یک نگاه از رخ زیبات مرا هست طمع
دین ترا عقل ترا صبر ترا هوش ترا
آه من سوخت جهانی تو عجب سنگدلی
که نیارد نفس سوخته درجوش ترا
گرنه در خون دل خود شوی آغشته چو صید
کی سک یار کند دست در آغوش ترا
یار آنگاه کند با تو سخن از سر لطف
که ببیند ز حدیث همه خاموش ترا
گر براند زرهی از ره دیگر باز آی
که بیک ره نکند یار فراموش ترا
خرقه پوشان همه از رشک تو اهلی سوزند
که مریدند جوانان قبا پوش ترا
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نیست آن در که ز گوش آمده تا دوش ترا
می چکد آب لطافت زبنا گوش ترا
هوش مصنوعی: آن در که با گوشهای تو آشنایی دارد، از دوش تو قطرههای لطافت را میچکد.
یک نگاه از رخ زیبات مرا هست طمع
دین ترا عقل ترا صبر ترا هوش ترا
هوش مصنوعی: یک نگاه از چهره زیبایت تمام امید و آرزوهای من را تحت تأثیر قرار میدهد و به توجیه نیازها و خواستههای من مبدل میشود. این نگاه، عقل، صبر و هوش مرا به چالش میکشد.
آه من سوخت جهانی تو عجب سنگدلی
که نیارد نفس سوخته درجوش ترا
هوش مصنوعی: ناله من باعث سوختن دل جهان شده، اما تو آنقدر بیاحساس هستی که حتی صدای این دل سوخته را هم نمیشنوی.
گرنه در خون دل خود شوی آغشته چو صید
کی سک یار کند دست در آغوش ترا
هوش مصنوعی: اگر در خون دل خود غرق شوی و غمگین باشی، آیا محبوب قادر خواهد بود که تو را در آغوش بگیرد؟
یار آنگاه کند با تو سخن از سر لطف
که ببیند ز حدیث همه خاموش ترا
هوش مصنوعی: زمانی که دوست با تو از روی محبت صحبت میکند که ببیند چقدر از موضوعات حرفی برای گفتن نداری و سکوت کردهای.
گر براند زرهی از ره دیگر باز آی
که بیک ره نکند یار فراموش ترا
هوش مصنوعی: اگر به هر دلیلی از مسیر خود دور شدی، دوباره بازگرد و از راهی دیگر بیای، زیرا عشق و یارت را نمیتوان به سادگی فراموش کرد.
خرقه پوشان همه از رشک تو اهلی سوزند
که مریدند جوانان قبا پوش ترا
هوش مصنوعی: تمام عارفان در حسرت و envy تو میسوزند، زیرا آنها مریدان و پیروان جوان تو هستند که لباسهای زیبایی بر تن دارند.