گنجور

شمارهٔ ۶۷

چون شمع اگرچه آنمه مهرش گداخت ما را
برق چراغ حسنش جان تازه ساخت ما را
ما را ز در سگ او گر راند ازو نرنجیم
ما قلب نارواییم او هم شناخت ما را
در کوی عشقبازی داویست هر دو عالم
چشم فضول ننشست تا در نباخت ما را
از شوق نعل اسبش سر خاک راه کردیم
وان مه ز ناز توسن بر سر نتاخت ما را
اکسیر عشق اهلی زر می کند مسیحا
در کوره محبت زانرو گداخت ما را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون شمع اگرچه آنمه مهرش گداخت ما را
برق چراغ حسنش جان تازه ساخت ما را
هوش مصنوعی: ما مانند شمعی هستیم که در محبت او ذوب می‌شویم، اما نور و زیبایی‌اش باعث زنده شدن و طراوت ما می‌شود.
ما را ز در سگ او گر راند ازو نرنجیم
ما قلب نارواییم او هم شناخت ما را
هوش مصنوعی: اگر ما را از درِ او مانند یک سگ بیرون کند، از او دلگیر نخواهیم شد. ما دل پاکی داریم و او هم ما را به خوبی شناخته است.
در کوی عشقبازی داویست هر دو عالم
چشم فضول ننشست تا در نباخت ما را
هوش مصنوعی: در محلی که عشق و بازی در جریان است، هر دو جهان در برابر عشق ما سکوت کردند و چشم فایده‌جویی را بستند تا نتوانند ما را در این دلدادگی بیابند.
از شوق نعل اسبش سر خاک راه کردیم
وان مه ز ناز توسن بر سر نتاخت ما را
هوش مصنوعی: از شادی و شوقی که به خاطر نعل اسب او داشتیم، به سوی خاک راهی شدیم و آن ماه زیبا با ناز و طنازی بر ما نمایان شد.
اکسیر عشق اهلی زر می کند مسیحا
در کوره محبت زانرو گداخت ما را
هوش مصنوعی: عشق مانند یک الکساندر قدرتمند، روح و جان ما را تصفیه و خالص می‌کند. در آتش محبت، ما را از نو می‌سازد و زنده می‌کند.