گنجور

شمارهٔ ۶۶

اگر تو وصل نبخشی چه چاره سوخته را
به آفتاب چه نسبت ستاره سوخته را
بیا و لاله صفت چاک ساز سینه من
برون فکن جگر پاره پاره سوخته را
ز دوزخش چه غم آن دل که سوخت داغ تواش
کسی نسوخت در آتش دوباره سوخته را
نظاره تو جگر شوزدم مرو از چشم
دگر مسوز به حسرت نظاره سوخته را
بسوخت اهلی و شوق لب تو برد به خاک
نکرد مرهم لعل تو چاره سوخته را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر تو وصل نبخشی چه چاره سوخته را
به آفتاب چه نسبت ستاره سوخته را
هوش مصنوعی: اگر تو مرا به وصال خود نرسانی، چه باید کرد؟ سوخته در عشق به آفتاب، چه ارتباطی با ستاره سوخته دارد؟
بیا و لاله صفت چاک ساز سینه من
برون فکن جگر پاره پاره سوخته را
هوش مصنوعی: بیایید و مانند لاله، درد و سوز و آتش از دل من بیرون بکش و زخم‌ها و پاره‌های جانم را نمایان کن.
ز دوزخش چه غم آن دل که سوخت داغ تواش
کسی نسوخت در آتش دوباره سوخته را
هوش مصنوعی: به آتش دوزخ چه غم اگر دلی به خاطر تو سوخته است، چرا که هیچ‌کس جز خود او از این درد ناراحت نیست و دوباره به آتش عشق تو می‌سوزد.
نظاره تو جگر شوزدم مرو از چشم
دگر مسوز به حسرت نظاره سوخته را
هوش مصنوعی: نگاه تو باعث شده که قلبم بسوزد، نرو از جلوی چشمم و باعث نشو که به خاطر حسرت نگاه سوخته‌ام، ناراحت شوم.
بسوخت اهلی و شوق لب تو برد به خاک
نکرد مرهم لعل تو چاره سوخته را
هوش مصنوعی: دل عاشق به خاطر عشق تو به شدت آسیب دیده و از درد سوخته است، اما لب‌های زیبات به او آرامشی نمی‌دهد و اثری از مرهمی برای التیام زخم‌هایش نیست.