شمارهٔ ۶۶
اگر تو وصل نبخشی چه چاره سوخته را
به آفتاب چه نسبت ستاره سوخته را
بیا و لاله صفت چاک ساز سینه من
برون فکن جگر پاره پاره سوخته را
ز دوزخش چه غم آن دل که سوخت داغ تواش
کسی نسوخت در آتش دوباره سوخته را
نظاره تو جگر شوزدم مرو از چشم
دگر مسوز به حسرت نظاره سوخته را
بسوخت اهلی و شوق لب تو برد به خاک
نکرد مرهم لعل تو چاره سوخته را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.