شمارهٔ ۶۲
این حسن و ملاحت نگر آن کان نمک را
کاتش زده در رشته جان شمع فلک را
دامان ملک گرچه نیالود درین خاک
بر خاک نشینان تو رشک است ملک را
از حسرت ماه تو که بر اوج سماک است
صد قطره خون در جگر افتاده سمک را
زان کان نمک ای دل مجروح چه نالی
خاموش که ضایع نکنی حق نمک را
کس راز میان تو گمانی به یقین نیست
ره در دهنت هم نه یقین است و نه شک را
رسوایی من نیست ز سنگین دلی تو
من خود زر قلبم چه گناه است محک را
اهلی است چنان مست توای کعبه مقصود
کز شوق درون گل شمرد خار و خسک را
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این حسن و ملاحت نگر آن کان نمک را
کاتش زده در رشته جان شمع فلک را
هوش مصنوعی: این زیبایی و فریبایی را ببین که چگونه شوق و شور را در جان ما به وجود میآورد، درست مثل اینکه آتش به رشتهای از نور در آسمان تابیده است.
دامان ملک گرچه نیالود درین خاک
بر خاک نشینان تو رشک است ملک را
هوش مصنوعی: هرچند که آسمان و ملک از این خاک آلوده نشدهاند، اما برای فرزندان خاکی، وجود چنین سلطنتی حسرتانگیز است.
از حسرت ماه تو که بر اوج سماک است
صد قطره خون در جگر افتاده سمک را
هوش مصنوعی: از اندوه زیبایی تو که در آسمان درخشانی حضور داری، قلبم به شدت زخمی شده و دلم پر از غم و حسرت است.
زان کان نمک ای دل مجروح چه نالی
خاموش که ضایع نکنی حق نمک را
هوش مصنوعی: ای دل زخمی، چرا خاموشی و شکایت میکنی از نمک؟ نکنه که حق نمک را ضایع کنی.
کس راز میان تو گمانی به یقین نیست
ره در دهنت هم نه یقین است و نه شک را
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند بهطور قطع از رازهایی که بین تو و خودت وجود دارد، باخبر باشد. حتی راهی که به دهان تو میرسد، روشن نیست که آیا حقیقت دارد یا شک و تیرگی است.
رسوایی من نیست ز سنگین دلی تو
من خود زر قلبم چه گناه است محک را
هوش مصنوعی: رسوایی من ناشی از نادانی تو نیست، من خودم ارزش قلبم را میدانم؛ پس چه گناهی دارد که مورد قضاوت قرار میگیرم؟
اهلی است چنان مست توای کعبه مقصود
کز شوق درون گل شمرد خار و خسک را
هوش مصنوعی: اهلی به قدری شیفته و مجذوب تو است که کعبه، که مقصد نهایی است، از شدت عشق و شوق او به تو، حتی گلها و چیزهای بیارزش مانند خار و علف را نیز میشمارد.