گنجور

شمارهٔ ۵۸

هوای دیدنت ای ترک تند خوست مرا
نگاه کن که هلاک خود آرزوست مرا
من شکسته چنان تلخ کامیی دارم
که آب بی لب تو زهر در گلوست مرا
تنم به خواب عدم رفت و همچنان بینم
که با خیال لبت دل به گفتگوست مرا
از آن شبی که چو گل در کنار من بودی
هنوز خرقه صد پاره مشگبوست مرا
کنون که برق فراقم چو نخل بادیه سوخت
چه وقت سبزه و گشت کنار جوست مرا
جگر کبابم و مخمور و تشنه لب امشب
دل پیاله ندارم سر سبوست مرا
چنان فرو شده ام در خیال او اهلی
که وصل دوست نماید خیال دوست مرا

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هوای دیدنت ای ترک تند خوست مرا
نگاه کن که هلاک خود آرزوست مرا
هوش مصنوعی: ای دلبر تندخو، من همیشه در آرزوی دیدن تو هستم. فقط یک بار به من نگاه کن، زیرا این نگاه تو برایم همانند مرگ است که آرزویش را دارم.
من شکسته چنان تلخ کامیی دارم
که آب بی لب تو زهر در گلوست مرا
هوش مصنوعی: من دردی عمیق دارم و چون تو را در کنارم نمی‌بینم، حتی آب بی‌مزه و بی‌طعم هم برای من زهرآلود شده است. این غم و شکستگی در وجودم به اندازه‌ای است که هر چیزی را تلخ و دردناک می‌سازد.
تنم به خواب عدم رفت و همچنان بینم
که با خیال لبت دل به گفتگوست مرا
هوش مصنوعی: بدن من در خواب مرگ رفته، اما هنوز در خیال لب‌های تو با دل خود صحبت می‌کنم.
از آن شبی که چو گل در کنار من بودی
هنوز خرقه صد پاره مشگبوست مرا
هوش مصنوعی: از زمانی که مانند گل در کنار من بودی، هنوز هم بویی خوش و عطر گلی را در وجودم حس می‌کنم، گرچه حالا ممکن است حال و روزم خوب نباشد.
کنون که برق فراقم چو نخل بادیه سوخت
چه وقت سبزه و گشت کنار جوست مرا
هوش مصنوعی: اکنون که به خاطر دوری تو دلم به آتش سوخته، دیگر در چه زمانی می‌توانم به سرسبزی و شادابی کنار جویباری دست یابم؟
جگر کبابم و مخمور و تشنه لب امشب
دل پیاله ندارم سر سبوست مرا
هوش مصنوعی: امشب حال و روزم بسیار بد است؛ دلم پر از آتش است و در عین حال مست و تشنه هستم. هیچ چیزی برای آرامش من نیست و این حال خرابم به خاطر یک ظرف خاص است که بدان نیاز دارم.
چنان فرو شده ام در خیال او اهلی
که وصل دوست نماید خیال دوست مرا
هوش مصنوعی: من آنقدر در خیال او غرق شده‌ام که انگار تنها خیال او می‌تواند من را به وصال دوست برساند.