گنجور

شمارهٔ ۵۶

پس از اجل به که روشن شود نکویی ما
گر استخوان ننماید سفید رویی ما
کنون که سنگ ملامت رسید دانستم
که خالی از سببی بی سبویی ما
اگر شدیم چو مجنون فتیله موی زعشق
چراغ شوق فروزد فتیله مویی ما
تو خو و بوی که ای آهوی ختن داری
که رام ما نشوی با فرشته خویی ما
نشان پاکی دامن همین بود ای شیخ
که گریه دست ندارد ز خرقه شویی ما
ستوده ایم چو اهلی تو را به مهر ای سرو
بود که راست شود این دروغگویی ما

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.