شمارهٔ ۵۳
ای خضر که همدم شدهای آب بقا را
زنهار به یاد آر لبِ تشنهٔ ما را
زهر است غمت گر نَبُوَد وعدهٔ بوسی
بیچاشنیِ خون خورم این زهر بلا را
گل از تو چنان شد که به صد دیده چو شبنم
بر خواریِ گل گریه بُوَد مرغِ هوا را
تا کس نبرد بو ز کباب دل مستان
در صحبتِ ما ره نَبُوَد باد صبا را
آن کعبه که از چار طرف سجده کنندش
خشتی بُوَد از خاک درت اهل صفا را
از وادیِ مجنونصفتان بوی وفا جوی
کآنجا که تویی نام ندانند وفا را
پیش تو شهان خاکنشینند چو اهلی
در عشق تفاوت نَبُوَد شاه و گدا را
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.