شمارهٔ ۴۸
زدرد میرم و گویی که بیش از این بادا
تو گر خوشی که چنین باشم این چنین بادا
جدا زشمع رخت گر بصحبتم هوس است
چراغ صحبت من آه آتشین بادا
نه جام دل که اگر خاتم سلیمان است
نشان عشق ندارد نگین نگین بادا
دل شکسته که پروردمش چو جان دربر
چو رفت از برمن با تو همنشین بادا
گر از صفای تو زد لاف چشمه خورشید
چو آب خضر فرو رفته در زمین بادا
هر آن رقیب بداختر که از تو دورم کرد
قران کوکب بخت بدش قرین بادا
بقدر جور چو گفتی وفا کنم اهلی
من و جفای تو یارب که بیش از ین بادا
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زدرد میرم و گویی که بیش از این بادا
تو گر خوشی که چنین باشم این چنین بادا
هوش مصنوعی: از دردهایم میگذرم و به نظر میرسد که این وضعیت بیشتر از این نمیتواند ادامه پیدا کند. اگر خوش هستی، پس باشد که من هم اینگونه ادامه دهم.
جدا زشمع رخت گر بصحبتم هوس است
چراغ صحبت من آه آتشین بادا
هوش مصنوعی: اگر به خاطر زیبایی و نور صورتت میخواهی با من باشی، پس در جمع ما، حرارت و عشق آتشین من برایت روشنایی خواهد بود.
نه جام دل که اگر خاتم سلیمان است
نشان عشق ندارد نگین نگین بادا
هوش مصنوعی: دل مانند جامی است که اگرچه به زیبایی و ارزش خاتم سلیمان میماند، اما نشان و نشانهای از عشق در آن وجود ندارد. امیدوارم که این دل همیشه درخشان و زیبا بماند.
دل شکسته که پروردمش چو جان دربر
چو رفت از برمن با تو همنشین بادا
هوش مصنوعی: دل شکستهای که آن را همچون جانم پرورش دادهام، حالا که از کنارم رفته، امیدوارم با تو همنشین شود.
گر از صفای تو زد لاف چشمه خورشید
چو آب خضر فرو رفته در زمین بادا
هوش مصنوعی: اگر زیبایی تو باعث شود کسی از تابش خورشید ادعا کند، مانند آبی که خضر در زمین فرو رفته، باید بداند که نقش تو بسیار برتر است.
هر آن رقیب بداختر که از تو دورم کرد
قران کوکب بخت بدش قرین بادا
هوش مصنوعی: هر رقیب حسود که باعث شد از تو دور شوم، امیدوارم بخت بدش همیشه با او همراه باشد.
بقدر جور چو گفتی وفا کنم اهلی
من و جفای تو یارب که بیش از ین بادا
هوش مصنوعی: به اندازهای که تو به من ظلم کردی، من به تو وفا میکنم، ای کاش خداوند این وضعیت بیشتر از این ادامه پیدا نکند.

اهلی شیرازی