شمارهٔ ۴۹
از بس که خورم بر جگر از طعنه سنانها
خون شد جگر ریش من از زخم زبانها
دانی که چه بس تیر نهان خوردهام از تو
پیش آی که تا باز دهم با تو نشانها
من با تو چه گویم که زمانی که تو آیی
بیخود شوم از شوق وصال تو زمانها
آن چشم و چراغی که به بالین تو تا روز
سوزد همه شب شمعصفت رشته جانها
مرغ دلم از جای شد آن لحظه که از ناز
ابروی بلند تو برآورد کمانها
شاهان همه رندان در میکده گشتند
یعنی که چنینها شود از عشق چنانها
امروز عیان شد که نداری سر اهلی
بیچاره غلط داشت به مهر تو گمانها
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.