شمارهٔ ۴۶
مژده گل چه میدهی عاشق مستمند را
داغ دل است هر گلی مرغ اسیر بند را
دود درون من ترا دفع گزند بس بود
جان کسی چه میکنی دود دل سپند را
چند ز بهر سوزمن گرم چو برق بگذری
سوختم آخر ای پسر تند مران سمند را
مست نه ای، چه می چمد قد خوش تو گوئیا
جلوه ناز میدهی سرو قد بلند را
تا بتو لاف زد پری کس نگهش نمی کند
دید بلی نمی توان مردم خودپسند را
صید توام مرا کشد غیرت زلف پر خمت
کز پی صید دیگران حلقه کنی کمند را
غم نخوری زسوز من گر چو سپند سوزیم
زانکه زسوختن کجا چاره بود سپند را
فایده یی نمیدهد گفتن درد دل به خلق
هم تو دوا کنی مگر اهلی دردمند را
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مژده گل چه میدهی عاشق مستمند را
داغ دل است هر گلی مرغ اسیر بند را
هوش مصنوعی: به چه دلیل به عاشق بیچشموچراغ خبر از گل میدهی؟ او به شدت درد دل دارد و هر گل برای پرندهای که در بند است، تنها یادآور بیگناهی و اسیریاش است.
دود درون من ترا دفع گزند بس بود
جان کسی چه میکنی دود دل سپند را
هوش مصنوعی: دود درون من برای دور کردن آسیبهایت کافی است. جان کسی چه تأثیری در این میان دارد؟ تو چه میکنی با دل سوزانی که در من وجود دارد؟
چند ز بهر سوزمن گرم چو برق بگذری
سوختم آخر ای پسر تند مران سمند را
هوش مصنوعی: به خاطر تو که همچون برق و با شتاب از کنارم گذشتی، دل من آتش گرفت و سوخت. ای پسر، این اسب را با تندی نرانی.
مست نه ای، چه می چمد قد خوش تو گوئیا
جلوه ناز میدهی سرو قد بلند را
هوش مصنوعی: اگر مست نیستی، چرا اینگونه با ناز و خوشقد و بالا به حرکت درآمدهای؟ به نظر میرسد که با زیباییات، جوانی را که قدش بلند است، تحت تأثیر قرار میدهی.
تا بتو لاف زد پری کس نگهش نمی کند
دید بلی نمی توان مردم خودپسند را
هوش مصنوعی: تا کسی درباره تو به خود بزرگ بینی و چندین ادعا کند، هیچ کس به او توجه نمیکند. بله، نمیتوان به کسانی که خود را بزرگتر از آنچه که هستند، تصور میکنند، اعتماد کرد.
صید توام مرا کشد غیرت زلف پر خمت
کز پی صید دیگران حلقه کنی کمند را
هوش مصنوعی: موهای زیبا و پرچین تو، عشق و غیرتم را بیدار میکند و مرا به طرز عجیبی جذب میکند. به خاطر تو، حتی از فکر صید دیگران هم دور میشوم و در دام عشقت میافتم.
غم نخوری زسوز من گر چو سپند سوزیم
زانکه زسوختن کجا چاره بود سپند را
هوش مصنوعی: نگران سوزش من نباش، اگرچه مانند گیاه سپند بینهایت میسوزیم؛ چرا که برای سوختن چارهای وجود ندارد.
فایده یی نمیدهد گفتن درد دل به خلق
هم تو دوا کنی مگر اهلی دردمند را
هوش مصنوعی: این جمله به این مفهوم اشاره دارد که بیان درد و مشکلات خود به دیگران نفعی ندارد. تنها زمانی میتوان به کسی کمک کرد که خود شخص هم درک و احساس درد دیگری را داشته باشد و توانایی درمان آن را داشته باشد. در واقع، کمک و همدلی واقعی نیازمند درک عمیق از درد و مشکلات دیگران است.

اهلی شیرازی