شمارهٔ ۴۳
شیشه پر از زهر چند چرخ ستم پیشه را
کیست که سنگی زند بشکند این شیشه را
رهزن نقد حیات جز غم و اندیشه نیست
می خور و در کنج دل ره مده اندیشه را
شعله شوقت که زد در رگ و جان آتشم
در تن من همچو شمع سوخت رگ و ریشه را
مست سر کوی تو جان به رقیبان نداد
کی به سگان میدهد شیر تو سر بیشه را
از تبر کوهکن آتش از آن میجهد
کز شرر آه او سوخت دل تیشه را
اهلی اگر کوته است دست تو از دامنش
بخت ندارد بلند دست تهی کیسه را
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شیشه پر از زهر چند چرخ ستم پیشه را
کیست که سنگی زند بشکند این شیشه را
هوش مصنوعی: شیشهای پر از زهر وجود دارد که شدت ستم، آن را در دور خود میچرخاند. اما چه کسی پیدا میشود که سنگی به آن بزند و این شیشه را بشکند؟
رهزن نقد حیات جز غم و اندیشه نیست
می خور و در کنج دل ره مده اندیشه را
هوش مصنوعی: تنها چیزی که در زندگی میتواند آدمی را به دردسر بیندازد، غم و فکرهای منفی است. پس بهتر است در خلوت دل خود از این افکار دوری کنی و به زندگی بیندیشی.
شعله شوقت که زد در رگ و جان آتشم
در تن من همچو شمع سوخت رگ و ریشه را
هوش مصنوعی: عشق و شور تو به قلب و جانم نفوذ کرده و مانند شمعی که در جسمم ذوب میشود، تمام وجودم را سوزانده است.
مست سر کوی تو جان به رقیبان نداد
کی به سگان میدهد شیر تو سر بیشه را
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و شوقی که به تو دارم، حتی جان و زیباییام را در برابر دشمنان نمیگذرم. چگونه ممکن است که سر و جانم را به سگان بدهم در حالی که تو شیر دلیری برای من هستی؟
از تبر کوهکن آتش از آن میجهد
کز شرر آه او سوخت دل تیشه را
هوش مصنوعی: از تبر کوهکن آتش بیرون میجهد، زیرا دل تیشه به خاطر ناله و آه او میسوزد.
اهلی اگر کوته است دست تو از دامنش
بخت ندارد بلند دست تهی کیسه را
هوش مصنوعی: اگر دستانت به دامن او نرسد، شانس و بختی در کار نخواهد بود. کسی که دستش خالی است، نمیتواند به دستیابی به آرزوها یا نعمتها امیدوار باشد.

اهلی شیرازی