گنجور

شمارهٔ ۴۱

گر التفات بود شمع مجلس ما را
به کیمیای نظر زر کند مس ما را
مرو ز دیده که نقش بنفشه خالت
بجای مردم چشم است نرگس ما را
تو خود بگو صفت حسن خود که دوزخ تو
چه جای فهم بود عقل بی‌حس ما را
به غیر علم نظر درس ما نگفت استاد
نبود علمی ازین به مدرس ما را
مگو که بتکده از چیست خانه دل تو
که طرح کار چنین شد مهندس ما را
بزرگوار خدایا مراد ما این است
که یار کس نکنی یار و مونس ما را
در آب خلوت اهلی که مجلس انس است
ز شمع چهره برافروز مجلس ما را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر التفات بود شمع مجلس ما را
به کیمیای نظر زر کند مس ما را
هوش مصنوعی: اگر توجهی به ما باشد، شمع مجلس می‌تواند به‌سان کیمیای نظر، مس ما را به طلا تبدیل کند.
مرو ز دیده که نقش بنفشه خالت
بجای مردم چشم است نرگس ما را
هوش مصنوعی: از کنار من دور نشو، زیرا تصویری که از چهره‌ی زیبایت در ذهنم دارم، مشابهتی با اطرافیان ندارد و برای من بسیار خاص است.
تو خود بگو صفت حسن خود که دوزخ تو
چه جای فهم بود عقل بی‌حس ما را
هوش مصنوعی: خودت بگو که زیبایی‌های تو چقدر برجسته است، که جهنم چه جایی برای درک و فهم دارد برای عقل ناچیز ما.
به غیر علم نظر درس ما نگفت استاد
نبود علمی ازین به مدرس ما را
هوش مصنوعی: استاد تنها به علم و دانش اهمیت می‌دهد و هیچ چیز دیگری را در درس‌ها به ما نمی‌آموزد. برای او هیچ چیزی از نظر اهمیت بیشتری ندارد و ما را صرفاً به یادگیری علم دعوت می‌کند.
مگو که بتکده از چیست خانه دل تو
که طرح کار چنین شد مهندس ما را
هوش مصنوعی: به زودی به کسی نگو که ماهیت میخانه چیست. دل تو چطور شده که این طرح و نقشه چنین به دست معمار ما افتاده است؟
بزرگوار خدایا مراد ما این است
که یار کس نکنی یار و مونس ما را
هوش مصنوعی: خدایا، درخواست ما این است که تو هیچ کس را برای ما یار و همدم نگردانی.
در آب خلوت اهلی که مجلس انس است
ز شمع چهره برافروز مجلس ما را
هوش مصنوعی: در دنیای آرامی که دوستان در آن دور هم جمع شده‌اند، ای نور شمع، با روشنایی‌ات، به این جمعیتمان روشنی ببخش.