گنجور

شمارهٔ ۲۹۵

هزار شکر که مارا سر شکایت نیست
وگرنه قصه جور تو را نهایت نیست
کنون که خرمن خوبی شدی زهی صافی
که یک جوت بمن خوشه چین عنایت نیست
اگر حکایت حسنم کنم مرنج از من
کجاست در همه عالم که این حکایت نیست
رخ تو مصحف حسن است و روشنت بخلق
چنانکه حاجت تفسیر هیچ آیت نیست
نشان گنج محبت زرند میکده پرس
که شیخ صومعه را هرگز این هدایت نیست
در آفتاب قیامت مشو زمن غافل
که غیر سایه لطف توام حمایت نیست
چو درد ازوست دوام ازو طلب اهلی
سخن صریح بگو حاجت کنایت نیست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هزار شکر که مارا سر شکایت نیست
وگرنه قصه جور تو را نهایت نیست
هوش مصنوعی: هزار بار شکرگذاریم که ما نیازی به شکایت از تو نداریم، وگرنه داستان ظلم و ستم تو پایان ندارد.
کنون که خرمن خوبی شدی زهی صافی
که یک جوت بمن خوشه چین عنایت نیست
هوش مصنوعی: حال که تو به کمال و زیبایی رسیده‌ای، دریغ از اینکه کسی به من توجهی کند و از خوشه‌های محبتت بهره‌مند شوم.
اگر حکایت حسنم کنم مرنج از من
کجاست در همه عالم که این حکایت نیست
هوش مصنوعی: اگر بخواهم درباره زیبایی و نیکی‌های خود بگویم، نگران نشو؛ زیرا در تمام جهان هیچ جا نیست که داستان من وجود نداشته باشد.
رخ تو مصحف حسن است و روشنت بخلق
چنانکه حاجت تفسیر هیچ آیت نیست
هوش مصنوعی: صورت تو کتابی از زیبایی است و روشنی تو برای مردم به گونه‌ای است که نیازی به توضیح و تفسیر هیچ آیه‌ای نیست.
نشان گنج محبت زرند میکده پرس
که شیخ صومعه را هرگز این هدایت نیست
هوش مصنوعی: اگر دنبال نشان عشق واقعی هستی، بهتر است به میکده بروی و از آنجا بپرسی. چرا که در صومعه و بین عابدین، همیشه سرمایهٔ حقیقی محبت را نمی‌توان یافت.
در آفتاب قیامت مشو زمن غافل
که غیر سایه لطف توام حمایت نیست
هوش مصنوعی: در روز قیامت از من غافل نباش، زیرا تنها سایه لطف و محبت توست که می‌تواند از من حمایت کند و هیچ چیز دیگری نیست.
چو درد ازوست دوام ازو طلب اهلی
سخن صریح بگو حاجت کنایت نیست
هوش مصنوعی: وقتی که درد از او ناشی می‌شود، باید ثبات و پایداری را از او بخواهی. با صراحت صحبت کن و نیازی به اشاره و کنایه نیست.