گنجور

شمارهٔ ۲۸۸

صبر تلخ است و دوای من خونین جگر است
داروی درد من از درد جگر سوزتر است
چون ننالم که رقیبش بجفا می کشدم
وین که او آگه ازین نیست جفای دگرست
منم آن دلشده پروانه که جا بر سر شمع
بی خبر سوخته ام تا دگران را خبرست
هر کجا غمزده شوخی است بلای دل ماست
تیر باران بلا در ره اهل نظرست
ناصحا من نکنم ترک بتان قصه مخوان
گفتگویی که بجایی نرسد درد سر است
اهلی از بهر خدا پرده زنار بکش
که تفاوت زتو تا بر همنان اینقدرست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبر تلخ است و دوای من خونین جگر است
داروی درد من از درد جگر سوزتر است
هوش مصنوعی: صبر کردن سخت و دردناک است و درمان من، که خون جگرم را می‌سوزاند، از خود درد بیشتر است.
چون ننالم که رقیبش بجفا می کشدم
وین که او آگه ازین نیست جفای دگرست
هوش مصنوعی: اگر من از دل‌تنگی‌ام نالیدم، به این علت است که رقیبم به من ظلم می‌کند و این که او از آنچه که بر من می‌گذرد بی‌خبر است، خود نشانی از ظلم دیگری است.
منم آن دلشده پروانه که جا بر سر شمع
بی خبر سوخته ام تا دگران را خبرست
هوش مصنوعی: من همان پروانه‌ی عاشقی هستم که بی‌خبر از آتش شمع در کنار آن سوخته‌ام، در حالی که دیگران از این داستان اطلاع دارند.
هر کجا غمزده شوخی است بلای دل ماست
تیر باران بلا در ره اهل نظرست
هوش مصنوعی: هر جا که اندوه و غم وجود دارد، درد دل ما نیز آنجاست. مشکلات و مصایب مانند بارانی از تیر، بر سر افراد صاحب نظر می‌بارد.
ناصحا من نکنم ترک بتان قصه مخوان
گفتگویی که بجایی نرسد درد سر است
هوش مصنوعی: ای ناصحان، من از یاد کردن بتان دست برنمی‌دارم، زیرا گفتگوهایی که به جایی نمی‌رسند، تنها دردسر می‌آفرینند.
اهلی از بهر خدا پرده زنار بکش
که تفاوت زتو تا بر همنان اینقدرست
هوش مصنوعی: به خاطر خدا، پرده حجابی بر خود بکش که اختلاف تو با دیگران بسیار زیاد است.