گنجور

شمارهٔ ۲۸۲

دلا، خار ستم از پا برون خواهد شدن وقت است
غمی کز دل نشد هرگز کنون خواهد شدن وقت است
خزان غم ورق گرداند و بوی نوبهار آمد
رخ زردم ز شادی لاله گون خواهد شدن وقت است
گذشت آن خشکسان غم مریز ای دیده سیل خون
که آب چشم از شادی برون خواهد شدن وقت است
بدین بخت نگون اهلی قیامت کم کن از گریه
که طاق آسمان زین غم نگون خواهد شدن وقت است

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلا، خار ستم از پا برون خواهد شدن وقت است
غمی کز دل نشد هرگز کنون خواهد شدن وقت است
هوش مصنوعی: ای دل، وقت آن رسیده است که زخم‌های ستم را از پاهایت برداری و غمی که هیچ‌گاه از دل نتوانسته‌ای پاک کنی، حالا باید از دل بیرون برود.
خزان غم ورق گرداند و بوی نوبهار آمد
رخ زردم ز شادی لاله گون خواهد شدن وقت است
هوش مصنوعی: فصل خزان غم را به فراموشی می‌سپارد و عطر بهار تازه از راه می‌رسد. حالا وقت آن است که چهره‌ام که زرد شده، پر از شادی و رنگ گل لاله گردد.
گذشت آن خشکسان غم مریز ای دیده سیل خون
که آب چشم از شادی برون خواهد شدن وقت است
هوش مصنوعی: دید تو دیگر غمگین نباش، ای چشم! زمان آن فرا رسیده که از شادی اشک بریزی و دیگر نگران گذشته نباش.
بدین بخت نگون اهلی قیامت کم کن از گریه
که طاق آسمان زین غم نگون خواهد شدن وقت است
هوش مصنوعی: به این سرنوشت شوم قضا و قدر، از گریه و اشک خود بکاه، زیرا که این غم و اندوه ممکن است باعث شود که آسمان نیز از شدت درد و رنج، فرو بریزد. اکنون وقت آن است که در این وضعیت فکر کنیم.