گنجور

شمارهٔ ۲۸۱

عاشق آن نیست که شد محرم و همدم بر دوست
عاشق آنست که محروم بود از در دوست
گر فلک هر دو جهان در نظرم عرض کند
در دلم نقش نبندد بجز از پیکر دوست
برو ایخواجه مگو از سر یوسف بگذر
زانکه مویی بدو عالم ندهم از سر دوست
زخم دلدار به از رحم رقیب است مرا
خوشتر از مرهم اغیار بود نشتر دوست
باز اهلی دهن دوست چو گل خندان است
میوزد جان امید از لب جان پرور دوست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاشق آن نیست که شد محرم و همدم بر دوست
عاشق آنست که محروم بود از در دوست
هوش مصنوعی: عاشق واقعی کسی نیست که به خاطر نزدیکی و ارتباط با محبوبش، در کنار او قرار گرفته باشد. بلکه عاشق حقیقی آن کسی است که به دلیل دوری و محرومیت از محبوبش، احساس واقعی عشق را تجربه می‌کند.
گر فلک هر دو جهان در نظرم عرض کند
در دلم نقش نبندد بجز از پیکر دوست
هوش مصنوعی: اگر آسمان همه چیز را در دو جهان به من نشان دهد، در دل من جز تصویر محبوبم جایی نخواهد داشت.
برو ایخواجه مگو از سر یوسف بگذر
زانکه مویی بدو عالم ندهم از سر دوست
هوش مصنوعی: ای آقا، از یوسف نگو و به او نپرداز، زیرا من هیچ چیز را به اندازه‌ی موی او، که محبوب من است، نمی‌ارزم.
زخم دلدار به از رحم رقیب است مرا
خوشتر از مرهم اغیار بود نشتر دوست
هوش مصنوعی: زخم محبت و درد دلدار برای من از رحم و شفقت رقیب بهتر است؛ چرا که درد و زخم ناشی از دوست برایم ارزشمندتر از مرهم و داروی دیگران است.
باز اهلی دهن دوست چو گل خندان است
میوزد جان امید از لب جان پرور دوست
هوش مصنوعی: دوست همچون گلی خندان، خوش زبان است و این باعث می‌شود که روح امید از لب‌های او که جان می‌بخشد، زنده و شاداب شود.