شمارهٔ ۲۷۹
امروز غیر غم زتو هیچم نصیب نیست
فردا اگر همین بود آنهم غریب نیست
در کوی عشق هرکه بمیرد عجب مدار
حیرت ز زندگیست که مردن عجیب نیست
ای بیخبر که عیب کنی سوز ناله ام
سوز از گل است از طرف عندلیب نیست
هرکس که داشت درد دلی با طبیب گفت
درد دل من است که هیچش طبیب نیست
نگذاشت برق حسن تو کسرا که جان نسوخت
وانهم که هست جان کسی عنقریب نیست
میرم به کنج بیکسی و گر رسد حبیب
چندان رقیب هست که جای حبیب نیست
اهلی شکایت تو ز ساقی نه بر حق است
کز فیض آفتاب کسی بی نصیب نیست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
امروز غیر غم زتو هیچم نصیب نیست
فردا اگر همین بود آنهم غریب نیست
هوش مصنوعی: امروز هیچ چیزی جز غم از تو نصیبم نشده است و اگر فردا هم همین طور باشد، جای تعجبی ندارد.
در کوی عشق هرکه بمیرد عجب مدار
حیرت ز زندگیست که مردن عجیب نیست
هوش مصنوعی: در عشق، اگر کسی بمیرد، نباید تعجب کنی. حیرت واقعی در زندگی است، چون مرگ در این مسیر چیز عجیبی نیست.
ای بیخبر که عیب کنی سوز ناله ام
سوز از گل است از طرف عندلیب نیست
هوش مصنوعی: ای کسی که از درد من خبر نداری و عیبجویی میکنی، بدان که نالهٔ من مانند آتش نیست؛ بلکه همچون عطری از گل است و این احساس ناشی از دلبر نیست.
هرکس که داشت درد دلی با طبیب گفت
درد دل من است که هیچش طبیب نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که در دلش غم و اندوهی داشته باشد، وقتی با پزشک صحبت میکند، میگوید که درد دل من چیزی است که هیچ درمانی برای آن وجود ندارد.
نگذاشت برق حسن تو کسرا که جان نسوخت
وانهم که هست جان کسی عنقریب نیست
هوش مصنوعی: دلربایی تو به قدری شگفتانگیز است که کسی را توان زنده ماندن نیست. حتی کسانی که در زندگی هستند، به زودی از بین خواهند رفت.
میرم به کنج بیکسی و گر رسد حبیب
چندان رقیب هست که جای حبیب نیست
هوش مصنوعی: در جایی دورافتاده و تنهایی میروم و اگردوستی هم برسد، به قدری رقبای زیادی وجود دارند که دیگر جایی برای دوست واقعی نیست.
اهلی شکایت تو ز ساقی نه بر حق است
کز فیض آفتاب کسی بی نصیب نیست
هوش مصنوعی: شکایت تو از ساقی بیپایه و اساس است، زیرا هیچکس از نعمت خورشید بیبهره نمیماند.

اهلی شیرازی