گنجور

شمارهٔ ۲۶۰

امید خلق باقبال و دولت خویش است
امید ما بغم و درد و حسرت خویش است
اسیر محنت عشق از هوای راحت وصل
اسیر نیست گرفتار محنت خویش است
چه غم ز داغ محبت چو شمع عاشق را
گرش ثبات قدم در مشقت خویش است
دلی غمین نگذارد به بیش و کم ساقی
غم او خورد که نه راضی بقسمت خویش است
بزیر پای خسان سرمنه چو سبزه که سرو
بلند قدریش از قدر و همت خویش است
هزار سال اگرت مهر مینماید چرخ
مباش غره که در بند فرصت خویش است
سر بهشت ندارد کز کنج غم اهلی
بهشت زنده دلان کنج خلوت خویش است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امید خلق باقبال و دولت خویش است
امید ما بغم و درد و حسرت خویش است
هوش مصنوعی: امید مردم به خوشبختی و موفقیت خودشان است، اما امید ما به غم، درد و حسرتی که داریم مربوط می‌شود.
اسیر محنت عشق از هوای راحت وصل
اسیر نیست گرفتار محنت خویش است
هوش مصنوعی: عاشق واقعی به خاطر راحتی و وصال معشوق، احساس اسیری نمی‌کند. او در واقع به خاطر سختی‌ها و چالش‌های عشق خود را در دام محنت و مشکلات می‌بیند و این مسائل او را گرفتار کرده است.
چه غم ز داغ محبت چو شمع عاشق را
گرش ثبات قدم در مشقت خویش است
هوش مصنوعی: عاشق مانند شمعی است که با وجود درد و رنج ناشی از عشق، استقامت و پایداری خود را حفظ می‌کند. او نگران غم عشق نیست و با تمام وجود تلاش می‌کند تا در مشکلات ثابت قدم بماند.
دلی غمین نگذارد به بیش و کم ساقی
غم او خورد که نه راضی بقسمت خویش است
هوش مصنوعی: دل غمگین اجازه نمی‌دهد که ساقی در خوشی‌ها و ناکامی‌های زندگی غم او را فراموش کند، چرا که او از سرنوشت خود رضایت ندارد.
بزیر پای خسان سرمنه چو سبزه که سرو
بلند قدریش از قدر و همت خویش است
هوش مصنوعی: زیر پای انسان‌های فرومایه، سرسبزی همانند سبزه است که بلندی سرو به خاطر جایگاهی است که خودش دارد و از تلاش و اراده‌اش نشأت می‌گیرد.
هزار سال اگرت مهر مینماید چرخ
مباش غره که در بند فرصت خویش است
هوش مصنوعی: اگر هزار سال هم خورشید به تو نشان دهد، نباید فریب بخوری، زیرا زمان خود به دام فرصت‌هایش گرفتار است.
سر بهشت ندارد کز کنج غم اهلی
بهشت زنده دلان کنج خلوت خویش است
هوش مصنوعی: در بهشت جایی وجود ندارد که غم را از آن دور کنیم؛ بلکه بهشت واقعی در آرامش و سکوت دل‌های زنده و شاداب است.