شمارهٔ ۲۵۸
ناخورده می ز نرگس او دل خمار یافت
تا چیده یک گل از مژه صد زخم خار یافت
میکرد شمع از آتش دل بی قرار سعی
بعد از هزار سعی بکشتن قرار یافت
آنرا چو من رواست که گشت چمن کند
کز خار و گل مشام دلش بوی یار یافت
من ذره حقیرم و آن آفتاب حسن
هرجا نظر فکند چو من صدهزار یافت
چندان ز مهر او بفلک رفت دود دل
کایینه جمال بآخر غبار یافت
با انس آن غزال کنار از جهان گرفت
مجنون که آرزوی دل اندر کنار یافت
سرچشمه حیات اگر شد نصیب خضر
اهلی نمی هم از مژه اشگبار یافت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ناخورده می ز نرگس او دل خمار یافت
تا چیده یک گل از مژه صد زخم خار یافت
هوش مصنوعی: معنای این بیت به این صورت است که کسی که از زیبایی و دلربایی محبوبش بینصیب مانده، دلی پر از شوق و حسرت دارد. او تنها با چیدن یک گل از چشمان محبوبش، با صد زخم و دردهایی که ناشی از عشق و آرزو هستند، مواجه میشود. این نشاندهنده تأثیر عمیق عشق و زیبایی بر روح و دل انسان است.
میکرد شمع از آتش دل بی قرار سعی
بعد از هزار سعی بکشتن قرار یافت
هوش مصنوعی: شمعی که از آتش دلش بیقرار بود، پس از تلاشهای بسیار، بالاخره توانست آرامش خود را به دست آورد.
آنرا چو من رواست که گشت چمن کند
کز خار و گل مشام دلش بوی یار یافت
هوش مصنوعی: مانند من کسی را سزاوار است که در میان چمنزار، عطر یار را از گلها و خارها استنشاق کند.
من ذره حقیرم و آن آفتاب حسن
هرجا نظر فکند چو من صدهزار یافت
هوش مصنوعی: من یک موجود کوچک و ناچیز هستم و آن خورشید زیبایی که در هر جایی نگاه میکند، مانند من صدها هزار موجود دیگر را پیدا میکند.
چندان ز مهر او بفلک رفت دود دل
کایینه جمال بآخر غبار یافت
هوش مصنوعی: دود دل من به خاطر عشق او تا آسمان رفتم و در پایان، دلم به زیبایی او رسید و از غبار رنجها شفاف شد.
با انس آن غزال کنار از جهان گرفت
مجنون که آرزوی دل اندر کنار یافت
هوش مصنوعی: مجنون با نزدیکی آن غزال زیبا از همه چیز دست کشید، زیرا در کنار او به آرزوی دلش رسید.
سرچشمه حیات اگر شد نصیب خضر
اهلی نمی هم از مژه اشگبار یافت
هوش مصنوعی: اگر خضر، که نماد زندگی و جوانی است، به من زندگی بدهد، نمیتوانم از چشمان اشکبار او هیچ چیزی بگیرم.