گنجور

شمارهٔ ۲۵۲

جان دادن از وفا هنر کوهکن بس است
حاجت بقصه نیست همین یکسخن بس است
ساقی رواج مدرسه و خانقه شکست
درصد هزار بتکده یک بت شکن بس است
تا زنده ام پلاس سگت پیرهن کنم
چو میرم از غم تو همینم کفن بس است
بوی گل وصال کجا میرسد بمن
بگشا قبا که نکهت ازین پیرهن بس است
من کشته توام چکنم معجز مسیح
حرفی بگو که یک سخنم زان دهن بس است
ما را بس این که در سر سرو تو رفت دل
معراج بلبلان سر سرو چمن بس است
اهلی اگر حکایت مجنون ز یاد رفت
حرفی ز داستان تو در انجمن بس است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان دادن از وفا هنر کوهکن بس است
حاجت بقصه نیست همین یکسخن بس است
هوش مصنوعی: فدای وفاداری شدن برای یک کوه‌کن کافی است و نیازی به داستان‌های طولانی نیست، همین یک جمله کافی است.
ساقی رواج مدرسه و خانقه شکست
درصد هزار بتکده یک بت شکن بس است
هوش مصنوعی: ای ساقی، اگرچه مدارس و خانقاه‌ها در کم و کاست هستند، اما در برابر هزاران معبد، وجود یک بت‌شکن کافی است.
تا زنده ام پلاس سگت پیرهن کنم
چو میرم از غم تو همینم کفن بس است
هوش مصنوعی: تا زمانی که زنده‌ام، به خاطر تو، لباس سگ تو می‌زنم. و وقتی که از غم تو بمیرم، همین کفن برایم کافیست.
بوی گل وصال کجا میرسد بمن
بگشا قبا که نکهت ازین پیرهن بس است
هوش مصنوعی: بوی خوش وصال و نزدیکی به عشق کجا به من می‌رسد؟ لطفاً لباس خود را باز کن تا عطر این پیراهن به من برسد.
من کشته توام چکنم معجز مسیح
حرفی بگو که یک سخنم زان دهن بس است
هوش مصنوعی: من تحت تاثیر تو هستم، بگو چه کاری می‌توانم انجام دهم، چون وقتی تو صحبت می‌کنی، تنها یک کلمه‌ات برای من کافی است.
ما را بس این که در سر سرو تو رفت دل
معراج بلبلان سر سرو چمن بس است
هوش مصنوعی: ما فقط همین را می‌خواهیم که دل بلبلان به خاطر دیدن سرو تو به اوج و بالاترین مرتبه می‌رسد، برای ما همین کافی است که در کنار سرو چمن تو باشیم.
اهلی اگر حکایت مجنون ز یاد رفت
حرفی ز داستان تو در انجمن بس است
هوش مصنوعی: اگر شخصی مانند اهلی به یاد ماجرای مجنون نیفتد، کافی است که در جمع تنها از داستان تو سخن بگوییم.