گنجور

شمارهٔ ۲۳۲

با خوش نفسی می خور اگر ماهوشی نیست
آواز خوشی باری اگر حسن خوشی نیست
گر روسیه از حسن تو گشتیم هم از ماست
در آینه صورتگر چین و حبشی نیست
زاد منشین در صف میخانه که اینجا
رندی است هنر کار بدستار کشی نیست
تلخ است مذاق غم و این چاشنی زهر
جز من که شناسد که چو من زهر چشی نیست
هرچند فلک کینه کش از تلخی مرگ است
هرگز بتر از زهر غمت کینه کشی نیست
از سینه صد چاک و صفای دل اهلی
پیداست که در آینه اش هیچ غشی نیست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با خوش نفسی می خور اگر ماهوشی نیست
آواز خوشی باری اگر حسن خوشی نیست
هوش مصنوعی: اگر خوش‌پندار نیستی، با دل‌نوازی زندگی کن. اگر زیبایی در خود نداری، لااقل با لحن زیبا صحبت کن.
گر روسیه از حسن تو گشتیم هم از ماست
در آینه صورتگر چین و حبشی نیست
هوش مصنوعی: اگر روسیه به خاطر زیبایی تو تحت تأثیر قرار گرفت، باید بدانیم که این زیبایی از ماست. در آینه‌ی صورت، چهره‌های چین و حبشی وجود ندارد.
زاد منشین در صف میخانه که اینجا
رندی است هنر کار بدستار کشی نیست
هوش مصنوعی: در میخانه نشین و در صف انتظار نرو، زیرا اینجا فضایی است که فقط افراد رند و زیرک می‌توانند به خوبی در آن عمل کنند و هنر رندی به راحتی در دست هر کسی نیست.
تلخ است مذاق غم و این چاشنی زهر
جز من که شناسد که چو من زهر چشی نیست
هوش مصنوعی: غم طعم تلخی دارد و این تلخی مانند زهر است، اما فقط من هستم که این حس را می‌شناسم؛ چون هیچ‌کس دیگری مانند من این زهر را نچشیده است.
هرچند فلک کینه کش از تلخی مرگ است
هرگز بتر از زهر غمت کینه کشی نیست
هوش مصنوعی: با وجود اینکه آسمان به خاطر تلخی مرگ حس کینه و دشمنی دارد، هیچ چیزی به تلخی و زهر غم تو، کینه‌ای را در دل ندارد.
از سینه صد چاک و صفای دل اهلی
پیداست که در آینه اش هیچ غشی نیست
هوش مصنوعی: دل پاک و بی‌آلایش اهلی، به روشنی نشان می‌دهد که چه قداست و صفایی در درونش وجود دارد. در آینه دلش هیچ نوع کدری و ناپاکی دیده نمی‌شود.