گنجور

شمارهٔ ۲۳۱

حسن تو گرچه با همه کس در تجلی است
با دیگران به صورت و باما بمعنی است
خاک ره از فروغ تو ای آفتاب حسن
هر ذره را به چشمه خورشید دعوی است
عیسی دهد بمرده ز گفتار جان ولی
مسکین کسی که کشته گفتار عیسی است
حال من و سگت زعنایت گذشته است
احوال ما حکایت مجنون و لیلی است
اهلی ز اهل دولت اگر بر کناره ماند
دولت همین بسش که نه از اهل دنیی است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حسن تو گرچه با همه کس در تجلی است
با دیگران به صورت و باما بمعنی است
هوش مصنوعی: زیبایی تو هر چند در نظر همه به نمایش درآمده است، ولی تنها با ما به عمق معنا ارتباط دارد.
خاک ره از فروغ تو ای آفتاب حسن
هر ذره را به چشمه خورشید دعوی است
هوش مصنوعی: خاکی که در مسیر توست، ای درخشش زیبا، هر ذره‌اش به روشنی خورشید را می‌طلبد و به آن افتخار می‌کند.
عیسی دهد بمرده ز گفتار جان ولی
مسکین کسی که کشته گفتار عیسی است
هوش مصنوعی: عیسی به مردگان حیات می‌بخشد و از کلامش جان می‌گیرد، اما فرد مسکینی که به خاطر این گفتار کشته شده، در واقع خود قربانی همین کلام است.
حال من و سگت زعنایت گذشته است
احوال ما حکایت مجنون و لیلی است
هوش مصنوعی: حال من و سگ تو به شدت تغییر کرده و دیگر مانند قبل نیست. وضعیت ما به نوعی شبیه داستان عاشقانه مجنون و لیلی است.
اهلی ز اهل دولت اگر بر کناره ماند
دولت همین بسش که نه از اهل دنیی است
هوش مصنوعی: اگر فردی از اهل قدرت و ثروت در کنار ماند، همین که از دنیای فانی فاصله گرفته، نشانه‌ای از خوشبختی اوست.